مسجد جمکران، نماد فربگی مناسک و نمادزدگی دینی در دوران جمهوری اسلامی است. مسجد گمنامی که روند رویدادها در هزار سالهٔ بعد از تأسیساش، چنین توسعهٔ ذوابعادی را برایش متصور نمینمود؛ از توسعهٔ مکانی و امکانی در این چهار دهه گرفته تا تکثیر آئینها، روایتها و رجعتها و از همه مهمتر توسعهٔ معنای قدسی جمکران که نمودش جااندازی لفظ «مقدس» در کنار نام این مسجد است، همهٔ اینها در این راستا بوده است که جمکران را به نماد مجسم امام عصر(عج) و سهلترین امکان ارتباط با او و مرجعیت مسئلهٔ انتظار تبدیل کنند.
فرایند مناسکسازی و نمادپردازی که ماحصل همکاری تنگاتنگ لایههای میانی و پاییندست حاکمیت و دستگاههای تبلیغی با حوزه است، با قرائت ناب امام خمینی از اسلام و با روح انقلاب اسلامی سازگار نیست. علاوه بر این صوری شدن دین و خلع آن از معنای باطنی، کمرونق شدن مناسک حقیقی و مورد طعن و اتهام قرار گرفتن آنها و از طرف دیگر پیدایش تضادها و طبقهبندیهای اجتماعی معطوف به این مناسک از جملهٔ پیامدهای فکری و اجتماعی این فرایند است.
اهم اهداف و دلالتهای این مسئله چنین به نظر میآید:
۱. توسعهطلبی ظاهری شیعی؛ و تلاش برای به رخ کشیدن هر چه بیشتر عِده و عُده -که این مسئله نقطهٔ مشترک همهٔ حکومتهای شیعه در طول تاریخ بوده است- و ریشهٔ تاریخی آن اختناق و سرکوبشدگی مطلق توسط حکومتهای غیرشیعه است.
۲. فرقهگرایی؛ که گاه خودآگاه است و برآمده از جهان فکری شیعه-سنی یا شیعه-دیگری است و گاه ناخودآگاه است که ریشه در همان وضعیت دوقطبی خودآگاه (هر چند ضعیف باشد) دارد.
۳. امتیازدهی به خوانشهای رقیب از اسلام شیعی؛ برای همراه کردن آنان و یا کاستن از چالشهای فیمابین.
۴. رقابت با خوانشهای رقیب از اسلام شیعی؛ به منظور در دست گرفتن ابتکار عمل بیشتر و برداشتن بار از روی دوش مناسک و شعائری که رقبا داعیهدارش هستند. برای مثال به دست گرفتن ابتکار عمل در برابر انجمن حجتیه و گرفتن امکان از آنان.
۵. رقابت جغرافیایی با خوانشهای شیعی خارج از حاکمیت ایران و نمادسازی متقابل؛ به طور مشخص در رقابت با حوزهٔ نجف که اقلاً سه مکان بسیار مهمتر از جمکران در رابطه با امام عصر در اختیار دارد (سرداب مقدس در سامرا و مساجد کوفه و سهله). خصوصاً نیاز به داشتن ربط معنادارتر با امام عصر برای نهاد دین در جغرافیای حکومت شیعی در مقابل شیعهٔ سکولاری که اغلب اماکن و نمادهای مذهبی شیعه را در اختیار دارد، این رقابت را قابل فهمتر میکند.
۶. خلق صورتهای جدید، مفرح و نمایشیتر از دینداری؛ برای همراه کردن یا اقلکم همراهتر نشان دادن جامعه.
۷. توسعهٔ دایرهٔ مشروعیت نهاد دین و نهاد قدرت؛ در جامعهای با اکثریت شیعه و محب اهلبیت.
۸. انحصاری کردن دین؛ از طریق مناسکسازیهایی که نهاد عهدهدار آن مناسک را هر چه بیشتر در مرجعیت و موضع اقتدار قرار دهد.
۹. تفوق صورتگرایی و کمیتگرایی؛ در برابر باطنگرایی و کیفیتگرایی که از عوارض عصر پساروشنگری است.
۱۰. تفوق روح جهان فکری اشعری؛ بر وجوهی از شیعهٔ عقلیه که کاهندهٔ قدرت مرجعیت اجتماعی است. این مسئله بیشتر در صحنههای سیاسی و اجتماعی و خصوصاً در موضوع انتخابات بروز روشنتری دارد.