یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امریکا» ثبت شده است

حسن روحانی

مواضع ضعیف و منفعلانه‌ی مسئولینِ دولت جمهوری اسلامی درباره‌ی سرنوشت برجام در دورانِ پسااوباما و عنوان این موضع از سوی رئیس دولت که «هوشمندی ایران در توافق هسته‌ای این بود که برجام را نه به عنوان توافق با یک کشور یا یک دولت، بلکه به عنوان یک قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل تثبیت کرد که با تصمیم یک دولت قابل تغییر نیست» و هم‌زمان اقدامِ وزیر امور خارجه در دعوتِ امریکا به ماندن بر برجام؛ شاید این تصور را به وجود بیاورد که این‌ها واکنشی به محتمل دانسته شدنِ لغو برجام از جانب امریکا و ردیه‌ای بر این احتمال‌اند؛ که در صورت فرض بر صحت گذاشتن این فرضیه، باید عرض شود حتی با این تعبیر خوش‌بینانه، این مواضع جز بازی در زمینِ امریکا و چراغ سبز دادن به او برای شروع امتیازگیریِ دوباره از ایران به بهانه‌ی عدمِ لغوِ برجام، نیست.


اما توجه به تجربه‌ی یک سال گذشته، دلالت بر این امر دارد که این مواضع، بیشتر خالی کردن زیر پای ایران بوده است تا واکنش به امریکا. به این معنا که در لفافه تاکید می‌کنند که حتی لغوِ محتمل برجام از جانب امریکا، منجر به لغو آن از جانب ایران نخواهد شد. هم‌چنان‌که هرگز، نقضِ گاه و بی‌گاهِ برجام از جانب امریکا، مسئولینِ دولت را به واکنشی در خور و متناسب وانداشت.


این موضعِ بدیع، خلع برجام از تنها –به اصطلاح- «ضمانت اجرایی»ِ آن، و کاملاً گل به خودی است. یادمان نرفته تنها پاسخ آقایانِ خام‌خیال به این ایرادِ اساسیِ منتقدین که برجام را عاری از ضمانت اجرایی برای ایران می‌دانستند، این بود که بهترین ضمات اجرایی، خودِ همین برجام است: «اگر روزی 1+5 بخواهد از تعهدات خود سر باز بزند، ما کاملاً آمادگی داشته و از لحاظ توانمندی هسته‌ای در شرایطی هستیم که در زمان کوتاهی می‌توانیم به نقطه‌ی مطلوب خود دست پیدا کنیم». موضعی که دولتی‌ها اکنون و برخلاف مواضع پیشینشان اتخاذ کرده‌اند، چیزی جز عقب نشستنِ کامل از همین تنها «ضمانت اجرایی برجام» و خالی کردنِ زیر پای ایران نیست.


پی‌نوشت:

رهبر معظم انقلاب اسلامی: «ما نقض نمی‌کنیم برجام را، لکن اگر طرفِ مقابل نقض کند که حالا همین‌طور این کسانی که نامزد ریاست جمهوری آمریکایند، مدام دارند تهدید می‌کنند که ما می‌آییم پاره می‌کنیم، نقض می‌کنیم، این‌ها اگر پاره کردند، ما آتش می‌زنیم.» (25 خرداد 1395)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۶:۰۴
علی سلیمانیان

دونالد ترامپ

دونالد ترامپ یک امریکاییِ صادق است؛ یک امریکایی اصیل که صورتش را بیشتر توانسته به ذاتش نزدیک‌تر کند. تفاوتش با دیگر سیاستمدارانِ امریکایی فقط دراین است که کمتر از آنان دو روست و بیشتر از آن‌ها ذاتِ امریکایی‌اش را بروز داده است؛ و الا فرق چندانی در او نیست.


او سری که دیگر هم‌قطارانش با پنبه بریده‌اند را احتمالاً با چیزی سخت‌تر از پنبه خواهد برید و بلایی که رئیس جمهورِ سیاه‌پوست امریکا بر سر غیرسفیدپوستانِ امریکایی آورده است، در قامت یک سفیدپوستِ نژادپرست ادامه خواهد داد.

او آمده است تا مثل دیگرانِ از روسای استکبار، منافعِ حاصل از غارت ملت‌ها و ثروت برآمده از استثمارِ مردمِ ایالات متحده را در اختیار سرمایه‌سالاران و زورمندان بگذارد، و از موجودیتِ اسرائیل دفاع کند. او آمده است تا روحِ شیطانی امریکا را به پیروی از اسلافش حفظ کند و آتشِ جنگ و جنایت، و تجاوز و چپاول را برای سرکوب عدالت، معنویت و آزادی در جهان افروخته دارد.


ترامپ، دستِ چُدنیِ زیر دستکشِ مخملینِ امریکاست که بیرون آمده است؛ و این، در احوالِ جهان و در وضع داخلی ایالات متحده هیچ تفاوتی حاصل نخواهد کرد. دوران ترامپ همانی خواهد بود که دورانِ اوباما آن بود، و همانی می‌شد که اگر رقیب دموکرات او پیروز می‌شد، آن. امریکا با آمدن ترامپ، فقط بیشتر شبیهِ آن‌چیزی شده که تاکنون بوده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۱
علی سلیمانیان

 دو میلیارد دلار از  دارایی‌های ایران که در حساب امانی سیتی بانک نیویورک ظالمانه مسدود شده بود، با حکم قطعی دیوان عالی امریکا قرار است به خانواده‌های نظامیان کشته شده در انفجار سال 1983 مقر تفنگ‌داران دریایی امریکا در بیروت(!) پرداخت شود. این پول را اگر بخواهیم به ریال بیاوریم، از قرار هر خانوار ایرانی، چیزی نزدیک به سه و نیم میلیون ریال می‌شود.

این خبر به یمن حضور رئیس دستگاه دیپلماسی ما در امریکا و نشستن ایشان پشت میز مذاکره برای عجز و لابه به طرف امریکایی به قصد به رحم آوردن برای التزام به تعداتش در برجام اعلام می‌شود. و هنوز دستگاه مرعوبِ دیپلماسی، یک اخم خشک و خالی هم از بایت این دزدی بزرگ به امریکا نکرده است.

حتی سخنگوی وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی ایران، اظهار نظری تشریفاتی در این‌باره نیز نداشته و این همه در حالی است که قرار بوده با اجرای برجام و پیش‌گرفتنِ روند سازش با ابرقدرت‌ها، فضای ضد ایرانی حاکم بر منطق استکبار بشکند، اما آن‌چه شاهدش هستیم مدعی و جری‌تر شدن دشمنان، و منزوی‌تر شدن و تحت تجاوز قرار گرفتن منافع ملی ماست.

دولت ما با امریکا پشت میز معامله نشسته و دارد لبخند تحویلش می‌دهد و پس‌گردنی تحویل می‌گیرد اما هنوز به خود نیامده است که در منطق گرگ‌ها، همیشه گوسفندان قربانی می‌شوند و نه شیران.

آن‌چه به فوریت برای دستگاه دیپلماسی ما لازم است، چیزی است که به آن «غیرت» گفته می‌شود. آقایان خودشان را زده‌اند به منتهای بی‌غیرتی، و بی‌عار و بی‌خیال دارند به روی گرگ می‌خندند و او هر چه جا دارد می درد و چپاول می‌کند. و جالب این‌جاست که وزیر امور خارجه‌ی ما از بابت این وضعیت، نشان درجه‌ی یک «لیاقت و مدیریت» هم گرفته است!

اگر حضرات قهرمانان دیپلماسی، عرضه‌ی صیانت از منافع ملی را ندارند و قرار است در برابر تاراج منافع ملی، همین‌جور ساکت اما همچنان لبخند به دهان بنشینند و دم برنیاورند که خدای ناکرده قلب دشمن از ما مکدر نشود، بهتر است دفتر حافظ منافع امریکا را از سفارت سوئیس بگیرند و آن را در ساختمان وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی دایر کنند و رأسا از منافع کدخدا در جهان -خصوصا آن‌جاهایی که از سوی ملت متوحش ایران به حقوق و منافع امریکا تجاوز شده- دفاع کنند و این زحمت را از دوش دیگران بردارند. و تکلیف کار را هم یک‌سره کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۵
علی سلیمانیان

اصلاحات ارضی

مطالعات و آغاز طرح احداث «پارک بزرگ تبریز» به سال 1350 برمی گردد. به دورانی که در آن کمر بسته بودند تا بساط کشاورزی را در کشور از بیخ و بن برکنند. این پارک که موقعیتش در اصلی‌ترین منطقه‌ی کشاورزی حاشیه تبریز انتخاب شده، آن زمان قرار بوده بزرگترین پارک خاورمیانه باشد و مکملی برای طرح «اصلاحات ارضی»، که دمار از روزگار کشاورزی ایران درآورد.

طرح «اصلاحات ارضی» که بخشی از پروژه‌ی موسوم به «انقلاب سفید شاه» بوده است، با کارپردازی امریکا برای ممانعت از وقوع انقلابات در کشورهای به اصطلاح جهان سوم و وابسته‌سازی هر چه بیشتر این کشورها و تعمیق بنیان‌های اجتماعی مدرن در جهان اجرا شد. اجرای این طرح که طی سه مرحله در سال‌های 1340، 43 و 47 انجام گرفت، موجب خسارات جبران‌ناپذیری به ساختار کشاورزی و متعاقب آن سبب مهاجرت‌های بزرگ از روستاها به شهرها شد که تغییر موازنه‌ی سکونت در ایران، از زندگیِ روستایی به سمت شهرنشینی را موجب گردید.

انقلاب سفید شاه، که هنوز از پس سال‌های دور و دراز دارد قربانی می‌گیرد، مشکلات عدیده‌ای پدیدآورده است که برخی از آن‌ها اکنون وارد مرحله‌ی بحرانی شده‌اند. یکی از این مصیبت‌ها علاوه بر نابودی بخش اعظمی از کشاورزی، بحث حاشیه‌نیشنی در کلان‌شهرها و بیکاریِ حاشیه‌نشینان و سلسله مشکلاتی است که متعاقب آن پدید آمده است.

بر اساس آمارهای رسمی با اجرای طرح «اصلاحات ارضی»، 68 درصد زمین‌های زراعی ایران با توجه به اعمال تقسیمات جدید، امکان بهره‌وری اقتصادی‌اش را از دست داد و عملاٌ غیرقابل کشت شد. این مساله موجب شد خانوارهایی که از محل کشاورزی امرار معاش می‌کردند، کار و درآمدشان  را از دست بدهند و در جستجوی کار و معاش به سوی شهرها هجوم بیاورند. هجوم گسترده‌ی دهقانان به شهرها باعث شد که بخش کشاورزی طی سال‌های 1342 تا 1354، 30 درصد از شاغلین‌اش را از دست بدهد و سهم کشاورزی در تولید ناخالص ملی، طی سال‌های1320 تا 1356، از 50 درصد به 9 درصد کاهش یابد.

بعد از این کاهش شدید تولیدات کشاورزی، ایران که تا سال‌های اول دهه‌ی 40  از نظر مواد غذایی خود کفا بود، استقلالش را در محصولات کشاورزی از دست داد و به یکی از واردکنندگان مواد غذایی تبدیل شد. طبق آمارها در حالی که واردات فرآورده‌های کشاورزی در سال 1342، حدود 100 میلیون دلار بود، در سال 1356 این میزان به 2.6 میلیارد دلار رسید و ایران از یک کشور خودکفا در زمینه‌ی محصولات زراعی و باغی، به بازار بزرگ مصرف مواد کشاورزی دیگر کشورها تبدیل شد.

طرح «پارک بزرگ تبریز» و طرح‌هایی این‌چنینی در گوشه و کنار کشور، در آن دوران تکمله‌ای بوده است بر این تاراج تاریخی کشاورزی، تا اندک بقایای موجود زراعت و باغداری که زیر چرخ‌های طرح تقسیم اراضی زراعی له نشده بود، با طرح تملیک و تغییر کاربری این زمین‌ها، و در پوشش ابقای آن به عنوان فضای سبز، از سر راه برداشته شود. این طرح در سال‌های ابتدایی با اعلام مناطق تحت شمول -که بخش اعظمی از اراضی کشاورزی تبریز را در برمی گیرد- و با تملیک بخش کوچکی از 880 هکتاری که قرار بوده وسعت این پارک را شامل شود، آغاز می‌شود اما با کمبود منابع مالی امکان ادامه نمی‌یابد. و این روند تا همین اواخر با سرعتی کم پیش می‌رود.

حدود یک ماه قبل یعنی اسفندماه سال گذشته، سخنگوی شورای اسلامی شهر تبریز، از تصویب طرح سرمایه‌گذاری هزار میلیارد تومانی خبر داد که ۶۰۰ میلیارد تومان از این مبلغ توسط بخش خصوصی و ۴۰۰ میلیارد تومان آن توسط شهرداری تأمین خواهد شد و شهرداری علاوه بر این بخشی از املاکش را به ارزش تقریبی ۸۰ میلیارد تومان، در اختیار پروژه قرار خواهد داد.

این پروژه قرار است شامل احداث مجموعه‌ی توریستی-تفریحی از جمله هتل ۴ و ۵ ستاره، پارک آبی و مرکز خرید به وسعت ۲۲۰ هزار مترمربع باشد. در کنار این پروژه احداث ۱۵۲ هکتار از پارک بزرگ تبریز با استانداردهای اروپایی و تکمیل دریاچه‌ی مصنوعی و ورزش‌های آبی در این دریاچه به همراه پل کابلی عابرگذر دریاچه، از جمله تعهدات طرف سرمایه‌گذار است.

شهوت عجیب مدیران شهر در توسعه‌ی تبریز به روشی که بشود بر آن اسم شهر آرزوها و شهر اولین‌ها گذاشت، با توجیهات عجیب‌تری چون افزایش سرانه‌ی فضای سبز، جذب سرمایه و توریسم و درآمدزایی و چه و چه و چه، تبریز را به شهری قناس و کاملاٌ نامتوازن تبدیل کرده است.

سرمایه گذاری‌های کلان این‌چنینی علاوه بر تخریب بخش عمده‌ای از زمین‌های زراعی و باغات و تبدیل آن به مراکز تجاری و هتل و امکاناتی که بشود از آن درآمدی حاصل کرد در حالی صورت می‌گیرد که اجرای چنین پروژه‌هایی از عوامل اصلی عمده‌ی بیکاری و تخریب محیط زیست و توسعه‌ی بی‌عدالتی است و جالب است که با وجود این‌گونه مخارج هنگفت در مواردی که نه تنها غیر ضروری بلکه کاملاً نابخردانه و خائنانه است، روند فزاینده‌ی حاشیه نشینی و توسعه‌ی ناعادلانه‌ی شهر و کمبود بسیاری از امکانات رفاهی و آموزشی و فرهنگی و درمانی در این مناطق، همیشه با حیله‌ی نبودِ منابع مالی توجیه و کنار گذاشته می‌شوند.

در نابخردانه و منقضی بودنِ تاریخِ این پروژه، علاوه بر سلسله‌ی تخریباتی که گفته شد و سیاستی که دنبال می‌کند، همین بس که مدیران شهر، هنوز گویا خطر خشکیدن دریاچه‌ی ارومیه را آن‌قدر نزدیک و جدی نمی‌دانند که سودای دریاچه‌ی مصنوعی بزرگ را در سر می‌پرورانند و معلوم نیست آب این دریاچه را از کجا تامین خواهند کرد و قرار است با گسیل اندک آب باقی‌مانده به این دریاچه، چه بلای دیگری بر سر اقلیم منطقه بیاورند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۴۶
علی سلیمانیان