ماههاست که تب تبریز 2018 در میان مسئولین محلی بالا گرفته است؛ از جهانشهرانگاری تبریز تا جهانیسازیاش، همه بهانهای است برای اطفای شهوت شهرتطلبانهی مدیران. آنچه در این میان اما فراموش شده، تبریز 2016 است.
تبریز 2016، شهری است که در آن پروندهی فساد کلان مدیران شهرداری و تنی چند از اعضای شورای شهر هم نتوانسته روسای بیکفایتِ این دوقلوهای فساد را به زیر بکشد و اقلاً آنان را به پاسخگویی وادارد که چرا در مجموعههای تحت مدیریتشان و در بیخ گوششان این فسادها آن هم با این عرض و طول رخ داده است؟!
با این همه، شیوعِ تب تبریز 2018 در این دوقلوهای مبتلای به فساد، بیشتر از همه جا بالاست و تازه شورای شهر با آن فضاحت مدیریتی که دچارش شده و با آن بیاعتباریِ گریبانگیر شدهاش -با تعلیق شدن 4 عضو متهم به فساد- دوباره ریاست شورا را برای سال آتی با رایی قاطع ابقا کرده است، تا خدای ناکرده شورای شهر در این سال پایانیاش مسیری جز آنچه در سابق پیموده و شهر را دچار فساد کرده است، نپیماید و مبادا که با این بر هم خوردنِ ریاست، جایگاهِ شهردارِ والامقامِ تبریز –که اکنون بخشی از معاونان و مدیرانش در زندان هستند- تضعیف شود و کسی از ایشان دربارهی آنچه در شهرداری میگذرد سوالی بکند و خاطر ایشان را مکدر نماید.
تبریز 2016 شهری است که حدود یک سوم جمعیتاش حاشیهنشیناند، و انگار که دستگاههای متولی امور شهر، همگی تا 2018 مامور شدهاند که بزکهای هر روزهای که در مسیرهای ایزولهی موجود بر سر راه و مقابل دیدگانِ گردشگران است را نونوارتر و پرطمطراقتر کنند و بر شدت توجه به مرکز و بیتوجهی به حاشیه بیفزایند. هیچیک از حضراتی که دارند برای تبریز 2018 ذوقمرگ میشوند از خود نمیپرسند که تبریز 2018 با این حاشیهی به این بزرگی چه میخواهد بکند و چرا همهی توجهات به مراکزی معطوف شده است که تا الان هر چه بودجه بوده، صرف همان نقاط شده؟
باورش سخت است که تبریز 2016 محلاتی دارد که صعب العبوراند و انگار که مدیران محلی را گماشتهاند تا فقط متولی بودجه و درآمدهای سرشار باشند و خدمتگزارِ ساکنان شهرکهای ثروتمندنشین؛ و حاشیهی تبریز از گسترهی مدیریت و مسئولیت آنها فرسنگها آن سویتر است. 2018 کد به فراموشیسپردنِ هر چه بیشترِ حاشیه است و بهانهای برای مخارجِ سنگینی که قرار است نقاطِ در چشمِ تبریز، روی دستِ مناطقِ همیشه در غفلتماندهی شهر بگذارد.
تبریز 2016 شهری است که در آن هپروتِ 2018، فقر و اعتیاد و کارتنخوابی، و تنفروشی و هزار فضاحت دیگر را لاپوشانی کرده است و مدیرانش در تمنای جهانی شدن، از بیخ گوششان غافلاند؛ اگرچه تا بوده همین بوده و پیش از اینکه 2018ای هم مطرح شود، توجه مسئولان به قسمتهایی معطوف بوده که نان و نوایی داشته نه بخشهایی که فقط به درد کار کردن میخورند.
تبریز 2016 شهری است که خیابانهایش، هم شاهد ویراژ دادن فرزندانِ بیعارِ صاحبان ثروت و منصب با اتومبیلهای چند میلیاردی خارجی است و هم شاهد پیرزنی که در اوج کهولت سنی کنار همان خیابان بساط مختصر دستفروشیِ بافتههایش را راه انداخته است. شهری که در آن قلههای برافراشتهی ثروت در کنار درههای عمیق فقر، شانه به شانهی هم ایستادهاند و این فاصله تا 2018 قطعاً با شتاب بیشتری رو به فزونی خواهد داشت.
تبریز 2016 و قطعاً بیشتر از آن تبریزِ 2017 ، فدای 2018 شدهاند. فرصتی که میتوانست ارتقای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی تبریز و بهبود شاخصهای عدالت اجتماعی را موجب شود؛ با دچار شدن به مدیرانِ از خود بیخود شدهای که قابلیت دارند هر فرصتی را به تهدیدی اساسی بدل کنند، سوخته است. ولع عجیب مدیران برای اروپاییزاسیونِ ظاهریِ نقاط خاصی از شهر و شهوتِ غیر قابل اطفاء گلوبالیزاسیونِ حضرات برای حلشدگی هر چه بیشتر در فرهنگ و اقتصاد جهانی، و روند رو به رشد فاصلهی طبقاتی و توسعهی ناعادلانهی شهر، خوابی است که مدیران نالایق برای 2018 ِ تبریز دیدهاند. خوابی که سنگینی و هزینهاش را مستضعفین بر دوش خواهند کشید و کیف و شهرتش را اغنیا خواهند برد.