💠 صندلیِ خالیِ یک مدیونِ لابیگری
چند روز پیش دربارهی یک عضو ِدر آستانهی بازداشت شورای شهر نوشته بودم. همو که فارغالبال و بیهیچ واهمهای هنوز داشت مهرهچینیهایش را در بدنهی شهرداری ادامه میداد و اصلاً هم ککش نمیگزید از این سلسلهی دور و دارز بازداشتها و برخوردها. صندلی او امروز، مثل سه کرسی دیگر که صاحبانشان بازداشت شدهاند، خالی بود.
این فرد کسی است که کسان یک گروه خاص سیاسی برای استعفایش از منصبی اجرایی، روزی کفنپوش در میدان اصلی شهر بست نشسته بودند و دادشان به هوا بلند شده بود و روزی دیگر همان گروه سیاسی -بیآنکه تحولی در فرد یاد شده صورت گرفته باشد- برای مجاب کردن هیات نظارت بر انتخابات شوراها، لابی کرده بودند تا صلاحیتِ ردشدهی او احراز شود!
آیا این گروه سیاسی که روزی بر میخ کوفته است و روزی دیگر بر نعل، جسارت این را دارد که سهم خود در این میان را روشن کند و پاسخگوی عملکردش باشد؟ آیا این گروه منفعتطلبی که با جعل عناوین ارزشی و با جعل مشی عدالتخواهانه، علاوه بر سهم داشتن در تحمیلِ وضعیت به وجود آمده، هزینههای معنوی سیاسیکاری خود را از جیب قشری محترم و دلسوز پرداخته است، امروز جسارت این را دارد که جعلی بودن عنوان و مشیاش را اعلام کند و هزینهی زد و بند و سیاسیکاریِ ماکیاولیِ خود را بیش از این به دیگران تحمیل نکند؟