یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جبهه سوریه» ثبت شده است

در بحبوحه‌ی بیداری اسلامی در کشورهای عربی تحت حاکمیت استبداد، خبرهایی از سوریه گزارش می‌شد که با آنچه بیداری اسلامی نامیده می‌شود متفاوت بود. از اواخر ژانویه‌ی 2011، رسانه‌های غربی و ارتجاع عرب، با آب‌وتاب خبر از تظاهرات اعتراضی مردم در شهرهای دمشق، حمات، جبله، لاذقیه، درعا و حمص سوریه می‌دادند و غربِ مستکبر درست برخلاف مواضعش در قبال بیداری اسلامی، به صورتی همه‌جانبه ازآنچه انقلاب مردم سوریه و بهار عربی می‌نامید حمایت می‌کرد اما گستردگی پوشش خبری و عمق این حمایت‌ها با واقعیتِ موجود، چندان متناسب نبود.

 

رسانه‌های غربی رفته‌رفته اخباری مخابره کردند که حاکی از کشتار گسترده‌ی معترضان سوری بود و هرروز داشت بر دامنه‌ی این آمار افزوده می‌شد. خبرها علاوه بر هزاران کشته، از دستگیری ده‌ها هزار نفر از معترضان سیاسی و فرار چند ده هزار نفر از کشور خبر می‌داد و این فضاسازی تا حدی پیش رفت که دبیر کل وقت سازمان ملل متحد (بان کی مون) دولت سوریه را به دلیل این گزارش‌ها محکوم کرد. آنچه این رسانه‌ها به جهان پمپاژ می‌کردند این بود که مردم معترض سوریه، توسط دولت بشار اسد سلاخی می‌شود و این فضای تبلیغاتی بدون کوچک‌ترین تغییری در آنچه مردم معترض می‌نامیدند ادامه یافت؛ اما آنچه در سوریه‌ می‌گذشت دیگر مثل چند تجمعِ اعتراضیِ ماه ژانویه نبود. سوریه دچار آتشی شده بود که رسانه‌ها از آن تصویری دیگر برای جهان ساخته بودند.

 

در ژوئیه‌ی 2011 تعدادی از افسران جداشده از ارتش سوریه، طی بیانیه‌ای با اعلام موجودیت ارتش آزاد، هدف خود را نابودی نظام حاکم سوریه اعلام کردند. غرب با اعلام پشتیبانی کامل خود از این گروه و گروه‌های مسلح دیگر من‌جمله جبهه‌ی نصرت (شاخه‌ی رسمی القاعده در سوریه) و دیگر گروه‌های تکفیری، حاضر نشدند تغییری در کلیدواژه‌های خود بدهند و همچنان از مردم معترض، شورشیان، مخالفین دولت و اپوزیسیون سیاسی برای توصیف این گروه‌های تروریستی استفاده کردند.

مردم سوریه در سایه‌ی پروپاگاندای رسانه‌ای غرب و حمایت همه‌جانبه‌ی نظام سلطه از تروریسم، دچار جنگی شده بودند که جای‌جای کشورشان را فراگرفته بود و بسیاری از شهرهایشان به اشغال تروریسم تکفیری درآمده بود اما چیزی که دررسانه‌ها نشان داده می‌شد جز این بود. رسانه‌ها ماه‌ها بود که از درگیری مردم سوریه با دولت و کشتار وسیع مردم خبر می‌دادند اما واقعیات آن کشور ویرانی‌های گسترده، چندصد هزار کشته، صدها هزار مجروح و میلیون‌ها آواره‌ای بود که غرب با تروریسم مورد حمایتش به سوریه تحمیل کرده بود.

 

سوریه امروز در سایه‌ی مقاومت مردمی و با مجاهدت گمنامانه‌ی فرزندان اسلام، اگرچه توانسته است بخش‌های زیادی از کشور را از چنگال تروریسم نجات دهد، اما ابعاد عمیق این فاجعه، سایه‌اش را تا قرن‌ها بر سر مردم سوریه حفظ خواهد کرد؛ و هنوز هم سرنوشت آن کشور باوجود گروه‌های تروریستی چندملیتی روشن نیست. اما کابوس سوریه، گویا خوابی است که استکبار غربی برای ایران هم دیده است؛ خوابِ سوار کردنِ تروریسم بر مطالباتِ مشروع و انباشته‌ی مردم. اما کابوس آشفته‌ی دشمن، تعبیری جز شکست برایشان نخواهد داشت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۶ ، ۱۲:۴۵
علی سلیمانیان

شهید به روایت مزارش، بکرترین و سهل الوصولترین روایتی است که از او می‌شود. از طرفی حضور جسم شهید در مدفنش -که طبعاً نزدیکترین نقطه برای درک روح اوست- فرصتی پدید آورده است برای عرضه‌ی ناب‌ترین و دست‌اولترین معارف درباره‌ی شهید و راه او.


اهمیت روایت‌گریِ مزار شهدا، درباره‌ی شهدای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ملموس‌تر بوده است؛ آنجا که استبداد طاغوت اجازه نمی‌داده حتی واژه‌ی «شهید» بر سنگ مزار شهدا نقش بندد چه برسد به روایتی بیشتر. این ظرفیت بالقوه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خوبی درک شد و به فعلیت رسید و پس از آن در طول دوران هشت ساله‌ی دفاع مقدس کمال یافت و منجر به شکل‌گیری معماری منحصر بفردی شد که تعلق و اختصاصش تنها از آنِ شهدای نهضت امام(ره) و عصر انقلاب اسلامی است.


شکل‌گیری بسترهایی برای انتقال معنا و سربرآوردن نمادها و نشانه‌های فرهنگی و هنری بر سر مزار شهید، که ماحصل مشارکت جدی خانواده‌ها و نزدیکان چندصد هزار شهید است، یک دستاورد بی‌نظیرفرهنگی و تاریخی است که هم‌چنان که رهنمای نسل جاریست، ره‌گشای ابهامات و سوالات آینده‌ی تاریخ و نسل‌های آتی خواهد بود.


گلزارهای سنتی شهدا با نشانه‌ها و نمادهایش، گنیجه‌ای عینی است از زینبی بودن‌های بعد از شهادت، که هم‌پای مجاهدت فرزندان ملت، بالیده و اوج گرفته است؛ اما از این میراث فرهنگی گران در روایتِ شهدای جبهه‌ی مقاومت، و جهاد و آرمان آنان، آن‌چنان که می‌بایست، بهره‌ای برده نشده است. جای خالی حجله‌ها، با عکس‌ها و یادگاری‌های داخل آن، سنگ‌نوشته‌های پرمحتوا، پرچم‌ها و دیگر نمادها، بر سر مزار شهدای جبهه‌ی مقاومت بسیار پررنگ است.


استفاده از ظرفیت مزار این شهدا، علاوه از همه‌ی جنبه‌های معرفتی و فرهنگی‌اش، می‌توانست بسیاری از نیازهای تاریخی را به نحوی مستند، پاسخ دهد اما با کمال تاسف چنین نشده است. هنوز هم در لایه‌هایی از جامعه، این پرسش بی‌پاسخ مانده است که «ما چرا در سوریه و عراق حضور داریم؟» و این علاوه از آن‌که کاستی عملیات فرهنگی در قبال فتنه‌ی شام را می‌نمایاند، هشداری است برای آینده، که طبعاً دامنه‌های این سئوال در دورانی دورتر از معرکه‌ی جنگ، فزونی خواهد یافت. 


می‌شد در بستر این مزارها، شهدای جبهه‌ی مقاومت و آرمان بلندشان را به عینی‌ترین وجه روایت کرد و میراثی مجسم برای تاریخ باقی گذاشت و این فاصله‌ی موهوم و ادعاییِ بیننسلی شهدا را هم زدود و سیر تکاملیِ معرفت نسل اخیر شهدا، نسبت به مکتب انقلاب را اثبات کرد.


این فرصت به موازاتِ محافظه‌کاری در قبال مساله‌ی جنگ در سوریه و عراق -که از عواید دستگاه‌ها و سیاست‌های رسمی است- از بین رفته و مورد غفلت واقع شده است. شاید هم‌گامیِ نسبی با سیاست‌های رسمی، از علل بروز این بی‌توجهی باشد؛ و یا دلیلِ آن سرخوردگی از نوع برخوردی باشد که در یک دهه‌ی گذشته از سوی متولیان امر با گلزارهای شهدا انجام گرفته و بخش‌های عظیمی از ساختار سنتی گلزارها را دست‌خوش تخریب و یکسان‌سازی نموده است؛ اما دلیلش هر چه که باشد، مهم‌تر از آن خسران فرهنگی و تاریخی‌ای است که این بی‌توجهی به دنبال دارد.


بی‌هیچ تعارفی باید گفت ما در روایت جنگِ پیچیده‌ی چندین ساله‌ای که صدها شهید از ما گرفته و تاثیرات عمیقی هم بر تاریخ جاری جهان گذاشته است، خوب عمل نکرده‌ایم. حتی از فرصت‌های سهل‌الوصولی چون مزار این شهدا هم بهره نبرده‌ایم. استفاده از امکانِ معرفتی و فرهنگیِ مدفن شهدای جبهه‌ی مقاومت، ظرفیت بی‌نظیر و غیرقابل تکراری است که دارد از دست می‌رود و جبران آن در آینده قطعاً دشوار خواهد بود، آن هم در شرایطی که کارکردهای فرهنگی ما حتی نیازهای امروز را افاقه نکرده است.


مزار شهدای جبهه‌ی مقاومت می‌تواند مجرایی باشد برای روایتِ بی‌واسطه‌ی مبارزه‌ی اسلام ناب و اسلام امریکایی، و شهدای مظلوم ما در این جنگ.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۱:۱۶
علی سلیمانیان

سردار شهید حسین همدانی

و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یموت و یوم یبعث حیا

چقدر زیباست که آدم در راه آرمانش دو بار بجنگد و دوبار شهید شود. با پیکری که جان در بدن دارد به پیکار با اسلام امریکایی برود و پیکر بی جانش هم باز جنگ کند با اسلام امریکایی. یک بار در غربت و بار دیگر، غریبانه در وطن.

به کنایه زیر عکسی از شهید همدانی به تلافی سال 88 نوشته بودند: "جنگیدن و شهادت کنار روسهای متدین افتخاری ست که نصیب هر شخصی نمیشود."

شهادت مساله ایست که مومنین به اسلام امریکایی از درک آن عاجزند. شهادت، پاداش و فوز عظیمی است که تنها از آن خوبان خواهد بود. و کسانی که نمازشان را به قبله امریکا اقامه میکنند، چگونه ممکن است درک کنند شهادت را؟

امریکایی های داخلی، همصدا با داعشی ها هلهله راه انداخته اند برای شهادت این مرد. شادی میکنند به تلافی احقاد بدریه و خیبریه و حنینیه، به تلافی کینه ای که از مبارزه او با اسلام امریکایی در دو جبهه داخل و خارج در دلهایشان پدید آمده است.

چه سعادتمند بود که با جانش به پیکار با اسلام امریکایی رفت و با شهادتش آن را رسوا نمود. او را اشقی الاشقیا در غربت کشتند و اهل نفاق در وطن، بر شهادتش شادمانی کردند.

مبارک باد نام پر افتخار او، که با مجاهدت خستگی ناپذیرش، خشم آل ابوسفیان را برانگیخت و با جاری کردن خونش ترجمانی شد بر این آیت الهی: "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون".

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۵
علی سلیمانیان

حج خونین 1366

حادثه دلخراش مکه و منی، یادمان انداخت که تا عمال امریکا و صهیونیسم، حرم امن خدا را در اشغال دارند و بر قبله مسلمین تسلط یافته اند، هیچ مسلمانی نه فقط در کیلومترها آن سوی تر از مناطق تحت اشغال آل سعود از تیررس جنایت پیشگی و زیاده خواهی و بی کفایتی این رژیم مزدور در امان نیست که حتی در امن ترین حریم اسلام و در سرزمین قبله هم، نخواهد توانست با امنیت و آرامش، مناسک جهانی حج را برگزار کند. حجاج یمنی هم امسال از ورود به سرزمین وحی منع شدند تا سندی باشند از سوء استفاده رژیم سعودی از حرمین شریفین در جهت منافع استکبار.

در ذوالحجه سال 1407 (مرداد 1366) وقتی رژیم آل سعود برای خاموش کردن فریاد برائت مسلمین از مستکبران و کفر جهانی در مناسک حج ابراهیمی، به روی فرزندان ابراهیم، آتش گشود، خلیل دوران خمینی بت شکن گفته بود که اگر می خواستیم ثابت کنیم کلیدداران کنونی کعبه لیاقت میزبانی میهمانان خدا را ندارند و جز تامین آمریکا و اسرائیل کاری از دستشان برنمی آید، اینقدر موفق نمی شدیم: «اگر می خواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونی کعبه لیاقت میزبانی سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تامین آمریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کاری از دستشان برنمی آید، بدین سعود، این وهابی های پست بی خبر از خدا به سان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته اند، به این اندازه که کارگزاران ناشی و بی اراده حاکمیت سعودی در این قساوت و بیرحمی عمل کرده اند، موفق نمی شدیم و حقا که این وارثان ابی سفیان و ابی لهب و این رهروان راه یزید روی آنان و اسلاف خویش را سفید کرده اند

گره خوردن سرنوشت حجاج مظلوم حادثه مکه و منی با خون شهدای حج سال66، یاد و داغ آن ها را در بیست و هشتمین سالگردشان دوباره در قلب هایمان زنده کرد و داغ این مصیبت را برای امت اسلامی دو چندان نمود و نشان داد که تا امریکا و دست نشانده های او، بر ممالک اسلامی حاکمیت و تسلط دارند، آب خوش از گلوی این امت پایین نخواهد رفت و باید راه آن شهیدان بیدارگر و شهیدان بت شکن حج سال 66 و فریاد رسای مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل تا نابودی کفر و شرک جهانی ادامه یابد.

بازگشت کاروان مصیبت زده حجاج به ممالکشان، یقینا رسوایی و بی کفایتی آل سعود را بیشتر نمایان خواهد کرد و مظلومیت امت اسلامی را که امروز نه تنها موجب هجمه استکبار جهانی، که مورد سلاخی سردمداران اسلام امریکایی نیز قرار گرفته است، نشان خواهد داد.

سیل آوارگان سوری و عراقی ناشی از جنگ افروزی های مستکبران و حمایت مستقیم رژیم آل سعود و دیگر منتسبان به اسلام آمریکایی از تکفیریان جلادی که به جان امت اسلامی افتاده اند و غرش وحشیانه هواپیماهای سعودی و ریختن بمب بر سر کودکان و زنان و مردان بی گناه یمنی، و لشکرکشی های این رژیم برای سرکوب قیام ملت بحرین و حادثه اخیر مکه و منی و سابقه این رژیم در کشتار و بی کفایتی، طبعا آغازی خواهد بود برای اضمحلال رژیم امریکایی-صهیونیستی آل سعود و آزادی قبله اشغالی مسلمین.

از دیگر سوی، این روزها یورش گله های صهیونیستی به قبله نخست مسلمین و سکوت همه سردمداران اسلام امریکایی در برابر وحشی صفتی و اشغالگری رژیم اسرائیل، در عین به کارگیری سلاح علیه مسلمین و کشتار مسلمانان به دست سعودی ها لکه ننگ دیگری بر پیشانی رژیم آل سعود است که به قول امام با آب زمزم هم پاک شدنی نیست و انشاءالله خون پاک مظلومان، بیدارگر امت واحد اسلامی علیه همه مظاهر کفر و شرک و عمال آن خواهد بود: «حکومت سعودی مطمئن باشد که آمریکا لکه ننگی بر دامنش نهاده است که تا قیام قیامت هم با آب زمزم و کوثر پاک نمی شود و خونی که از دل اقیانوس بزرگ ملت ما بر سرزمین حجاز جاری شده است، زمزم هدایتی برای تشنگان سیاست ناب اسلام گردیده است که ملت ها و نسل های آینده از آن سیراب و ستمکاران در آن غرق و هلاک می شوند و ما همه این جنایت ها را به حساب آمریکا گذاشته ایم و به یاری خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهیم رسید و انتقام فرزندان ابراهیم را از نمرودها و شیاطین و قارون ها خواهیم گرفت و مجددا تاکید می کنم که اینها بهای گران حاکمیت نه شرقی و نه غربی و استقلال و آزادی و اسلام خواهی ماست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۶
علی سلیمانیان