مقاومت پیروز است، حتی اگر چند ده تن در برابر هزاران هزار باشد و راههای جهان به رویش بسته شود و در محاصرهای تنگ بماند و جان و اهل و عیالش تاراج شود. و فتح آنجاست که هیچ شرایطی هر چند به شدتی که گذشت، نتواند ظلم را قدمی به خواستهاش نزدیک کند و مقاومت را عقب راند.
و پیروزیِ مقاومت را از شدت استیصال دشمن و از دنائت و رذالت و قصاوت، و از عداوت دیوانهوار او دریاب.
مقاومت شکستناپذیر است هر چند در این جهان پهناور، مأوایی نماند که در آن اهل و عیالت را پناه دهی و جرعهی آبی که به کودکانت بنوشانی؛ و مگر این دریغ آب از عیالِ سپاهی قلیل و در محاصرهی دهها هزار مرد جنگی مانده، جز برای شکستن مقاومتی بوده است که به هیچ روی سر شکست نداشت؟
و پیروزیِ مقاومت را آنجا ببین که در اوج تنهاییِ مقاومت و آنجا که دیگر برایش سربازی نمانده است تا در برابر افواج عدوان بجنگد -در شرایطِ عجیبِ یک در برابر چند دههزار- کودک شیرخوارهاش را به تیر قصاوت و دنائت میزنند؛ و اگر مقاومت به اینها شکستنی بود، کارِ روزگار به اینجا نمیرسید.
پیروزی را آنجا ببین که هر رزمندهی مقاومت را در محاصرهی صدها نفری، تکهتکه میکنند و بر آنان بارانی از تیر و نیزه و سنگ میبارند و مُثلهشان میکنند و بر ابدان بیجانشان اسب میدوانند و استخوانهایشان را خرد میکنند و مگر مقاومت را میشود اینگونه در هم شکست؟
و مقاومت را آنجا پیروز بدان که پس از فروکشِ جنگ و در بیپناهیِ اردوگاه مقاومت، رمهی درندگان، پیروزی را در یورش به خیمههای زنان و کودکان، و در غارت و ارعاب و اسارت آنان میجویند و مگر صبر بر این مصیبت، سختتر است از آنچه که مردانشان بر آن صبر کردند؟
و سرود فتح را از فریاد مسکوت سرهای بالای نیزه و از صدای غل و زنجیرِ زنان و کودکان دربند گرگهایی بشنو که از هیچ جنایتی کوتاه نیامدند تا مقاومت را بشکنند، و نشکست؛ و اگر پیروزی در این است که سر کودک شیرخوارهای را بر نیزه کنند، بگذار که اهل دنائت پیروزی را در این شکست بداند و بگذار که جهان بر مراد اهل ظلم باشد. و مگر نیست؟