یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

مقاومت پیروز است، حتی اگر چند ده تن در برابر هزاران هزار باشد و راه‌های جهان به رویش بسته شود و در محاصره‌ای تنگ بماند و جان و اهل و عیالش تاراج شود. و فتح آن‌جاست که هیچ شرایطی هر چند به شدتی که گذشت، نتواند ظلم را قدمی به خواسته‌اش نزدیک کند و مقاومت را عقب راند.


و پیروزیِ مقاومت را از شدت استیصال دشمن و از دنائت و رذالت و قصاوت، و از عداوت دیوانه‌وار او دریاب.


مقاومت شکست‌ناپذیر است هر چند در این جهان پهناور، مأوایی نماند که در آن اهل و عیالت را پناه دهی و جرعه‌ی آبی که به کودکانت بنوشانی؛ و مگر این دریغ آب از عیالِ سپاهی قلیل و در محاصره‌ی ده‌ها هزار مرد جنگی مانده،  جز برای شکستن مقاومتی بوده است که به هیچ روی سر شکست نداشت؟


و پیروزیِ مقاومت را آن‌جا ببین که در اوج تنهاییِ مقاومت و آنجا که دیگر برایش سربازی نمانده است تا در برابر افواج عدوان بجنگد -در شرایطِ عجیبِ یک در برابر چند ده‌هزار- کودک شیرخواره‌اش را به تیر قصاوت و دنائت می‌زنند؛ و اگر مقاومت به این‌ها شکستنی بود، کارِ روزگار به اینجا نمی‌رسید.


پیروزی را آنجا ببین که هر رزمنده‌ی مقاومت را در محاصره‌ی صدها نفری، تکه‌تکه می‌کنند و بر آنان بارانی از تیر و نیزه و سنگ می‌بارند و مُثله‌شان می‌کنند و بر ابدان بی‌جانشان اسب می‌دوانند و استخوان‌هایشان را خرد می‌کنند و مگر مقاومت را می‌شود این‌گونه در هم شکست؟


 و مقاومت را آن‌جا پیروز بدان که پس از فروکشِ جنگ و در بی‌پناهیِ اردوگاه مقاومت، رمه‌ی درندگان، پیروزی را در یورش به خیمه‌های زنان و کودکان، و در غارت و ارعاب و اسارت آنان می‌جویند و مگر صبر بر این مصیبت، سخت‌تر است از آن‌چه که مردانشان بر آن صبر کردند؟ 


و سرود فتح را از فریاد مسکوت سرهای بالای نیزه و از صدای غل و زنجیرِ زنان و کودکان دربند گرگ‌هایی بشنو که از هیچ جنایتی کوتاه نیامدند تا مقاومت را بشکنند، و نشکست؛ و اگر پیروزی در این است که سر کودک شیرخواره‌ای را بر نیزه کنند، بگذار که اهل دنائت پیروزی را در این شکست بداند و بگذار که جهان بر مراد اهل ظلم باشد. و مگر نیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۵
علی سلیمانیان

سید شهیدان(ع) در صبحگاه عاشورا خطابه‌ای برای کوفیان خواند تا حجت را بر آنان تمام کند. در جایی از خطابه،  چند تن از سران سپاه عدوان را به اسم خطاب کرد و از آنان پرسید که «این شما نبودید که به من نامه نوشتید که میوه‌های درختان رسیده و اطراف زمین سرسبز شده است؛ اگر به سوی ما بیائی، به سوی لشکری آماده و تحت فرمانِ خویش خواهی آمد»؟


قیس بن اشعث یکی از آن‌هاست. او وقتی از جانب امام خطاب شد، گفت: «ما نمی‌دانیم تو چه می‌گوئی!» و امام را به بیعت با یزید و تمکین به ظلم خواند.


و امام این‌گونه پاسخ فرمود: «نه سوگند به خدا! دست ذلّت به شما نمی‌دهم، و مانند بردگان بار ستمتان را به دوش نمی‌کشم!»


«لَا وَاللَهِ! لَا أُعْطِیکمْ بِیدِی إِعْطَآءَ الذَّلِیلِ، وَ لَا أَقِرُّ لَکمْ قَرَارَ الْعَبِیدِ...»


این لب اللباب حریت است: «لا والله!». «نه»، فریادی است که سیدالاحرار از زبان همه‌ی آزادگان برآورده و دست ردی است که الی الابد بر سینه‌ی ذلت در تاریخ کوفته است.


بیعت با اشرار بر آزادگان حرام است، و لو به قیمت جان و اهل و عیال تمام شود و تنها راه مبارزه است، حتی اگر تنها بمانی و یقین کنی که حریف افواج دشمن نیستی. مرگ عزت‌مند ترجیحِ احرار است اگر حیات در گرو ذلت باشد.


و تاریخ هنوز هم بر عاشورا مانده است. هنوز هم جهان در اشغال اشرار است و در بیعت ظلم و هنوز راه‌ها بر احرار بسته است، آب قحط است و حرمله‌ها زنده‌اند.


و چگونه می‌شود که به روی جنایت بخندیم و با سلاخان دست دهیم و پیمان صلح با آنان ببندیم؟ آیا نشنیدیم که امام دعوت به تمکین و بیعت با ظلم را چگونه پاسخ فرمود؟ و آیا نمی‌دانیم که عباس بن علی(ع) امان‌نامه‌ی اشرار را چگونه رد کرده است؟ آیا صدای خاموش کودکان، برای بیداری کافی نیست؟


ببین که در یمن و سوریه و عراق و فلسطین، و در میانمار و کشمیر و نیجریه و افغانستان و پاکستان و بحرین هنوز سیل خون جاری است و هنوز حرمله دارد کودک می‌کشد. هنوز هم عمرسعد امان‌نامه آورده است، و اما هنوز شمر از روی سینه‌ی مبارک امام پایین نیامده.


هنوز عاشوراست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۵ ، ۰۹:۳۸
علی سلیمانیان

یا مرگ یا خمینی


سلام بر شهدای مظلوم 15 خرداد که امام(ره) از خون آنان بود که چنین روز مبارکی را انتظار می کشید. شهدای طلیعه نهضت خونین خمینی که راه انقلاب را از عاشورا گشودند و در خونشان غوطه خوردند اما از امام دست نکشیدند. طاغوت بدن های خونینشان را در دریاچه نمک ریخت تا تاریخ فراموش کند در روزگاری که هیچ نشانه ای از پایان شب ظلمانی طاغوت و هیچ نشانی از ظفر نبوده است، اینان فریاد "یا مرگ یا خمینی" سر دادند و بر مرگ آغوش گشودند و غربت و تنهایی را برای خمینی نپسندیدند؛ اما مگر تاریخ می تواند فراموش کند خونهایی را که اگر نبودند، شب ظلمانی شیطان هنوز پا برجا بود و ما شب نشینان در حسرت سحر مانده بودیم؟


سلام بر یاری دهندگانی که غربت و تنهایی امام را تاب نیاوردند و گمنامانه قیام کردند و در غربت و مظلومیت هم جان سپردند و هنوز هم در غربت و گمنامی مانده اند. سلام بر الله اکبرهای خاموش شده در گلوهایی که یادمان دادند هیچ سلاحی و هیچ قدرتی یارای مقابله ندارد و خداست که بزرگتر است و ما غیر از او هیچ نداریم. سلام بر اهالی اقلیم صبح و بیداردلان بیدارگری که در اوج تاریکی، جان دادند اما ظلمت، به خون آنان بود که شکست و صبح وزید. سلام بر جان های شریفی که به گلوله بیداد ستانده شد، اما تاریخ به خون آنان بود که جان گرفت. سلام بر آه، وقتی که از نهاد شهیدی برآمد و سلام بر غربت و مظلومیت.


خورشید انقلاب، از شفق خونین شهدای 15 خرداد بردمیده است و چه مبارک است روزی که گاه برآمدن آرزوی این مبارک نامان باشد. روز مبارک 22 بهمن روز خداست.


عیدالله اکبر 22 بهمن بر شهدای مظلوم 15 خرداد، مبارک باد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۹
علی سلیمانیان

«لَا وَاللَهِ! لَا أُعْطِیکمْ بِیدِی إِعْطَآءَ الذَّلِیلِ، وَ لَا أَقِرُّ لَکمْ قَرَارَ الْعَبِیدِ.»

(نه سوگند به خدا! نه دست ذلت به شما خواهم داد و نه مانند بندگان فرار خواهم کرد.)

این‌ها را امامِ آزادگان در صبح روز شهادت و در شرایطی که مخیر شده‌اند بین ذلت و جنگ، یکی را انتخاب کنند، در میان محاصره تنگ عدوان و درحالی‌که علائم شدت دشمن آشکار است و اندک یاری در برابر خیل لشکریان مقابل دارند، در اتمام‌حجت با لشکر کفر باصلابت و اطمینان می‌فرمایند.

این کلام امام(ع) نهیبی است بر تاریخ که افقی از حماسه در برابر آن می‌گشاید که نه‌فقط در گشایش و موعد فتح ظاهری و در روزگار ظفر و نصرت، که حتی درزمانی که تو در اقلیت محض و در محاصره باشی و هیچ نشانه‌ای هم برای توفّق مادی نباشد، راهی جز انتخاب عزت نیست: زندگی باعزت و اگر نشد، مبارزه و مرگ باعزت. و این منشور تاریخی آزادگان است.

امام(ع) ساعتی بعدتر، پیش از آنکه به میدان جنگ رهسپار شوند، دوباره خطابه‌ای در تبری از ذلت و عهدشکنی کوفیان می‌خوانند که کوفیان او را برای فریادرسی خواندند و ایشان با شتاب به‌سویشان آمد و به روی ایشان شمشیر کشیدند و آنان را مذمت می‌کند که از نصرت دوستان دست برداشته و به یاری دشمنی شتافته‌اند که نه عدلی در میان آنان رواج داده و نه دادی گسترده‌اند و نه امید خیری از آنان برایشان هست.

و سپس امام(ع) پرچم آزادگی برمی‌افرازند و کمر به عزت می‌بندند و این‌چنین مرگ را برمی‌گزینند و بر ذلت نهیب هیهات برمی‌آورند:

«أَلَا وَإنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ: بَینَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه. یأْبَی اللَهُ ذَلِک لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ، وَأُنُوفٌ حَمِیه، وَنُفُوسٌ أَبِیه؛ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَه اللِئَامِ عَلَی مَصَارعِ الْکرَامِ. أَلَا وَإنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ الاسْرَه مَعَ قِلَّه الْعَدَدِ، وَخَذْلَه النَّاصِرِ.»

(آگاه باشید که این مرد زنازاده و پسر زنازاده (عُبیدالله بن زیاد) مرا بین دو چیز ثابت و میخکوب نموده است: یا با شمشیر جنگ کردن و شربت شهادت نوشیدن، و یا تن به ذلت و خواری دادن؛ وهَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه، چقدر ذلت از ما دور است! خداوند بر ما زبونی و ذلت را نمی‌پسندد، و رسول خدا و مؤمنین نمی‌پسندند، و دامن‌های پاک و پاکیزه‌ای که ما را در خود پرورش داده‌اند، و سرهای پر حمیت، و نفس‌های استواری که ابداً زیر بار ظلم و تعدّی نمی‌روند، بر ما نمی‌پسندند که اطاعت فرومایگان و زشت‌سیرتان را بر قتلگاه کریمان و شرافتمندان ترجیح دهیم! آگاه باشید که من با همین جماعت اندکی که با من هستند، باوجود کمی تعداد و نبودن مُعین و یاور آماده جنگ هستم!)

امام(ع) در ادامه، اشعاری در ستایش مرگ می‌خوانند و رجز سر می‌دهند و چون فاتحان، محکم و استوار به قلب دشمن حمله می‌برند. عبدالله بن عمار بن یغوث می‌گوید: من هیچ مغلوبی که موردتهاجم افراد بسیاری قرارگرفته باشد، و تمام اولاد او و اهل‌بیت او و اصحاب او کشته‌شده باشند ندیده‌ام، که قلبش محکم‌تر و دلش مطمئن‌تر و گامش استوارتر بوده باشد از حسین بن علی. در این حال که به لشکر دشمن حمله می‌نمود تمام رجال و سپاهیان از مقابلش می‌گریختند و یک نفر باقی نمی‌ماند.

در لحظات پایانی عمر شریف امام(ع)، درحالی‌که تنها و یک‌تنه با خیل لشکریان دشمن در جنگ بوده و همه بدن مبارکشان مملو از جراحت و خون و تیر است و در میان محاصره چهار هزار تیرانداز بودند، دشمن به‌سوی خیمه‌گاه و اهل‌بیت ایشان حمله می‌برد و امام(ع) باز ترجمانی دیگر از آزادگی ارائه می‌کنند:

«إنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِینٌ وَکنْتُمْ لَاتَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَکونُوا أَحْرَارًا فِی دُنْیاکمْ!»

(اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، لااقل در دنیایتان آزاده باشید.)

و همه اولاد آدم از ابتدا تا انتهای تاریخِ زندگی بشر مخاطب این سخن امام(ع) در لحظات وداع ایشان با حیات زمینی است: «آزادگی»

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۹
علی سلیمانیان