مدتی است بر مشی سیاسی متأخر آقای احمدینژاد و جریانش، نقدهایی جدی دارم از آن باب که مشی متأخر را بر مسیر عقل و عدل نمیدانم و این را در خلوت و جلوت با دوستان در میان گذاشتهام، اما سکوت در برابر ظلم به این جریان را نیز شراکت در ظلم میدانم.
چگونه پذیرفتنی است در برابر عقدهگشاییهای علنی قوهقضائیه از جریان احمدینژاد، فقط به این خاطر که روند کنونی آن جریان را قبول ندارم سکوت کرد؟ چگونه باید تحمل کرد که کسی را با ادعاهای واهی، پشت درهای بسته دادگاه محاکمه کنند و با اصل گرفتن اتهامات و بیآنکه دلیلی بیاورند، محکوم و زندانیاش کنند و به کسی هم پاسخگو نباشند اما برای تن ندادن به این ظلم بیّن حکم بتراشند که «خودکشی حرام است!».
این حرفها را همان دستگاهی میزند که پروندههای قضایی دو برادر رئیسش، سالهاست دارد خاک میخورد. چقدر به مضحکه شبیه است اینکه دستگاهی مسئول رسیدگی به حقوقها و املاک نجومی و هزاران ظلم و فسادی باشد که آبرو برای جمهوری اسلامی نگذاشته است، اما در حالی که به وظیفهاش عمل نمیکند، بیاید و از «حلال و حرام» حرف بزند. اقلاً بگذارید کسی از این چیزها بگوید که ظاهرالصلاح باشد.
بازداشت طولانیمدت سعید علی بیگی، بازداشت و تشکیل پرونده قضایی برای فعالان رسانهای این جریان خصوصاً محمدحسین حیدری، بازداشت و زنجیر بستن بر پای سیدعلی سیدزاده فقط به خاطر تحقیر کردن او، محبوس کردن دکتر عبدالرضا داوری با اتهامی مضحک و دهها نمونهی دیگر از عقدهگشاییهای اینچنینی، سخن گفتن از «حلال و حرام» را به یک شوخی تبدیل کرده است.
شما که اینقدر اهل حلال و حرامید بفرمایید حکم «عدالتکشی» چیست؟