💠 سلام بر سیدرضا مراثی
که چهرهی صمیمی و رنجور و سادهی او را هر وقت میدیدی به دلت مینشست، بیآنکه بشناسیاش. و امروز بود که فهمیدیم صاحب این چهرهی خجستهی دوستداشتنی، کیست.
سیدرضا رفت تا یاریگر مستضعفین باشد و در هم کوبندهی مستکبرین. و رفت که کیلومترها آنسویتر، مظلومانِ گرفتار در مکر ظالمان را نجات دهد و امیدی باشد در دلهای مضطر بیچارگان. بیهیاهو رفت و بیهیاهو برگشت و کسی را هم خبر نکرد.
سیدرضا نشان داد که پاسداری یک تعهد است و این تعهد تمام نشدنی است. نشان داد که پاسداری فقط آنوقت به پایان خواهد رسید که مرگ را ملاقلات کنی. همچنان که حاج عباس عبداللهی هم، چنین کرد و خانوادهاش حسرت این را که برای گرفتن پیکرِ بیجانش به دشمن باج داده شود، بر دل خصم گذاشت.
سیدرضا در گرماگرمِ نزاع زالوصفتان بر سر منافع و در کشاکشِ زیادهخواریِ لجنخوارها از بیتالمال رفت، تا آبرویی باشد برای جبههی پابرهنگان و سندی برای بیآبروییِ متکاثرانِ دست برده به بیت المال. او جانش را داد تا جمهوری اسلامی آبرو کسب کند، و وای بر ما اگر نتوانیم آبرویی را که پایش خونِ گرم او و خون چندصد هزار شهید ریخته است، حفظ کنیم.
سیدرضا رفت و آبروی آدم در تاریخ را در برابر آنها که چند روز زندگی را به مسابقهی ثروتاندوزی و لذتجویی و با بیدردی و بیعاری میگذرانند، حفظ کرد و نگذاشت که آرمانِ جهانی امام خمینی(ره) به کنج غربت و عزلت برود.
و چه گمناماند امثال او در میان ما...