«دینِ حداقلی»، دستاورد پیامبرانِ «دینِ نمایشی»
«دینِ نمایشی» پدیدهی نسبتاً جدیدی است که توسعهی فنآوری ارتباطی با تحمیل فرهنگ جدیدش بر ما، پدیدش آورده است. اینگونه از دین، که ماحصل تفکری سادهانگارانه، غافلانه و شاید خیرخواهانه بوده است، به دنبال ارائهیِ حسیِ دین است. بدین منظور در صدد برآمده است تا دین را با توسعهیِ شکلی و ظاهری، هر چه که میشود بیشتر به نمایش بگذارد.
در فرآیند نمایشیتر کردن دین، باید برای مبانی معرفتی، ایمانی و روحانیِ دین، مابهازایی حسی و تصویری تولید کرد. مابهازایی که اگر قابل حس و نمایش به معنای خاص آن -یعنی ارائهیِ بصری- هم نباشد، اقل کم با آمار و کمیت، احصا شود. و میگذریم از اینکه در این میان، دین، چقدر سخیفتر خواهد شد.
این امر، البته دامان فرهنگ را هم گرفته است. «فرهنگ ویترینی» که دکوراتورهای به اصطلاح متولی فرهنگ، آن را پیش میبرند، عملا فرهنگ را از حرکت بازداشته است. ابزارهای فرهنگی، خود، «فرهنگ» انگاشت شدهاند و خرج بودجههای فرهنگی به هر شیوهای شده است «کار فرهنگی».
فیالحال، توسعهی شکلی دین، پیدایش مناسکی جدید را سبب میشود. این مناسک جدید که یا از طریق فراگیر نمودن و به رقابت گذاشتن آیینهایِ محلیِ ناشیِ از خردهفرهنگها در سطوحی فراتر پدید میآیند و یا امری کاملا ذوقیاند، رفته رفته بر اثر کرارت و کثرت، ضروری پنداشته شده و به جای عینیت و تمامیت دین مینشینند. امری که در نهایت ضروریات و اولویتهای دین را دستخوش تغییرات میکند.
دینداری به امری پرمشغله، صوفیانه و البته مهمتر از اینها، درونتهی و ظاهری بدل میشود و پوستهای از دین، همهی «دین» اطلاق میشود. مناسکِ جدید، کم کم پا را از طریقیت داشتن، فراتر نهاده و خود، موضوعیت مییابند. مناسکی که دیگر، نه طریقی برای اقامه روح دین، که به خودی خود اصالت مییابند و جزء لاینفکی از دین محسوب میشوند؛ و حتی گاه در برابر فلسفه بنیادین دین هم میایستند. برای پیامبرانِ «دینِ نمایشی»، آنچه که مهم است، حفظ دیسیبلین ظاهری است؛ و ترجیح مظاهر و تقلا برای حفظ صورتِ دین به هر قیمتی، حتی از دست رفتن روح دین. و جای تعجب هم نخواهد بود که فردا، این پوستهسازیها را، تعمیق دین در جامعه و دینیتر شدن اجتماع قلمداد کنند. صورتی از دین که «تزویر» را هم به صورتی خزنده و ناخودآگاه نهادینه خواهد کرد.
«دین حداقلی» دستاوردی است که «دین نمایشی» در نهایت به ارمغان میآورد. دینی که در آن شعائر و امهات دین، جایشان را به مناسک بدیعی سپردهاند که دین را از برنامهای نجاتبخش به مجموعهای از عبادات و عاداتی بیمصرف بدل میکند. دینی که از «عبودیت» به سمت «عبادت» خواهد رفت. این دین پوستین، مهمترین تهدید را، حمله به ظاهر دینی میداند و از ادراک عواقب پوسیدن دین از درون عاجز است. دینی ظاهری که برایش شکل آرایش مو، مهمتر است از بیعدالتی و فقر و تبعیض و ریا. دینی که منهای دین است و اسلامی که منهای اسلام.