یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیپلماسی» ثبت شده است

وزیر امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی ایران در نیجریه با روسای جمهور و مجلس و وزیر خارجه‌شان دیدار کرده و فقط گل گفته و گل شنیده. و گویی که در آن‌جا نبود که در اربعین، بیش از 800 انسان را بی‌هیچ گناهی به خاک وخون کشیدند و شیخ ابراهیم زکزاکی آن پیرمرد صبور و اهل وحدت را با سر و صورتی آغشته به خون و تنی زخمی به اسارت بردند.


و انگار همین چند روز پیش نبوده است که فرزند شیخ بعد از ماه‌ها در نامه‌ای می‌خواهد که داد مظلومیتشان ستانده شود و به وضعیت ضدانسانیِ پدرش در بازداشتگاه و شرایط وخیم سلامت او که چشم او را در آستانه‌ی نابینایی و نیمی از بدنش را تا مرز فلج شدن پیش برده است رسیدگی شود.


انگار دولت جمهوری اسلامی دیگر بی‌غیرت‌تر و بی‌رگ‌تر از آن شده است که حتی عاری از هر نگاه آرمانی، نسبت به لگدمال شدن حقوق بشر و کشتار بی‌رحمانه‌ی انسان و توحش دولتی واکنش نشان دهد. گویا طمع چرب‌تر خوردن -که علیرغم ادعاها هیچ وقت هم به بار ننشسته است- آن‌قدر وسوسه‌شان کرده که خون مظلومان را هم خمیرمایه‌ی لبخند لعنتی‌شان کرده‌اند تا بلکه از قِبلِ تجارت با نیجریه، پشیزی عایدشان شود.


بی‌غیرت‌ها رفته‌اند و به روی جلادان لبخند زده‌اند و از پیشینه‌ی خوب روابط گفته‌اند، بی‌آنکه حتی به روی نامبارکشان هم بیاورند که گلوی میلیون‌ها انسان مستضعف زیر چکمه‌های وحشی‌صفت حکومت جبار نیجریه دارد فشرده می‌شود و نه تنها مسئولیت انقلابی و حتی انسانی، که وظیفه‌ی مصرح آنان در قانون اساسی هم ایجاب می‌کند که از حقوق مظلومین و مستضعفین دفاع کنند و از هرگونه ظلم و جبر تبری جویند. اما به جایش، به روی جنایت لبخند باز می‌کنند و خودشان را به آن راه می‌زنند که انگار نه انگار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۰۵:۲۰
علی سلیمانیان

 دو میلیارد دلار از  دارایی‌های ایران که در حساب امانی سیتی بانک نیویورک ظالمانه مسدود شده بود، با حکم قطعی دیوان عالی امریکا قرار است به خانواده‌های نظامیان کشته شده در انفجار سال 1983 مقر تفنگ‌داران دریایی امریکا در بیروت(!) پرداخت شود. این پول را اگر بخواهیم به ریال بیاوریم، از قرار هر خانوار ایرانی، چیزی نزدیک به سه و نیم میلیون ریال می‌شود.

این خبر به یمن حضور رئیس دستگاه دیپلماسی ما در امریکا و نشستن ایشان پشت میز مذاکره برای عجز و لابه به طرف امریکایی به قصد به رحم آوردن برای التزام به تعداتش در برجام اعلام می‌شود. و هنوز دستگاه مرعوبِ دیپلماسی، یک اخم خشک و خالی هم از بایت این دزدی بزرگ به امریکا نکرده است.

حتی سخنگوی وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی ایران، اظهار نظری تشریفاتی در این‌باره نیز نداشته و این همه در حالی است که قرار بوده با اجرای برجام و پیش‌گرفتنِ روند سازش با ابرقدرت‌ها، فضای ضد ایرانی حاکم بر منطق استکبار بشکند، اما آن‌چه شاهدش هستیم مدعی و جری‌تر شدن دشمنان، و منزوی‌تر شدن و تحت تجاوز قرار گرفتن منافع ملی ماست.

دولت ما با امریکا پشت میز معامله نشسته و دارد لبخند تحویلش می‌دهد و پس‌گردنی تحویل می‌گیرد اما هنوز به خود نیامده است که در منطق گرگ‌ها، همیشه گوسفندان قربانی می‌شوند و نه شیران.

آن‌چه به فوریت برای دستگاه دیپلماسی ما لازم است، چیزی است که به آن «غیرت» گفته می‌شود. آقایان خودشان را زده‌اند به منتهای بی‌غیرتی، و بی‌عار و بی‌خیال دارند به روی گرگ می‌خندند و او هر چه جا دارد می درد و چپاول می‌کند. و جالب این‌جاست که وزیر امور خارجه‌ی ما از بابت این وضعیت، نشان درجه‌ی یک «لیاقت و مدیریت» هم گرفته است!

اگر حضرات قهرمانان دیپلماسی، عرضه‌ی صیانت از منافع ملی را ندارند و قرار است در برابر تاراج منافع ملی، همین‌جور ساکت اما همچنان لبخند به دهان بنشینند و دم برنیاورند که خدای ناکرده قلب دشمن از ما مکدر نشود، بهتر است دفتر حافظ منافع امریکا را از سفارت سوئیس بگیرند و آن را در ساختمان وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی دایر کنند و رأسا از منافع کدخدا در جهان -خصوصا آن‌جاهایی که از سوی ملت متوحش ایران به حقوق و منافع امریکا تجاوز شده- دفاع کنند و این زحمت را از دوش دیگران بردارند. و تکلیف کار را هم یک‌سره کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۵
علی سلیمانیان

این که زخم قره‌باغ دوباره سر باز کرده است و وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی، طبق معمول همیشه به جای اقدام انقلابی و موضعی در تراز جمهوری اسلامی، راهی جز آن‌چه که وضعیت کنونی می‌طلبد پیش گرفته است، اگر چه جای تاسف دارد اما جایی برای تعجب باقی نمانده است. گو این‌که دستگاه دیپلماسی در اموری که مطالبه‌ی قوی اجتماعی و فشار افکار عمومی نبوده، کی و کجا اقدامی انقلابی انجام داده است که این‌بار هم انقلابی باشد؟!


متاسفانه بدنه‌ی اجتماعی انقلاب پا به پای انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن، نتوانسته است پیش بیاید و این‌که می‌بینیم گاه، آرمان‌ها و راهبری انقلاب، قوه‌ی محرکه‌ی کافی -یعنی بدنه‌ی اجتماعی فعال- برای پیش‌بردِ حداکثری ندارد، علتش همین تنبلی و عدم درک صحیح و به موقع شرایط، و حضوری اجتماعی است. بدنه‌ی اجتماعی انقلاب تا زمانی که به یک بدنه‌ی کنش‌گرِ تبدیل نشود و آرمان‌هایمان را از حیث برخورداری از پیش‌ران اجتماعی، استطاعت نبخشد، کار به همین منوال پیش خواهد رفت که تاکنون رفته است.


ماهیت رسوب در بروکراسی و خصلت دیپلماسی همین است که با همه‌ی امور، انفعالی و محافظه‌کارانه برخورد کند و اگر مطالبه‌ای جدی در کار نباشد، امید به وضعیتی غیر داشتن، امیدی واهی است. گو این‌که عدم مطالبه‌ی بدنه‌ی انقلابی هنوز پس از سال‌ها نتوانسته است دستگاه دیپلماسی و هر نهاد ذیربط دیگری را به این وادارد که انفعال و محافظه‌کاری را کنار بگذارند و حمایت‌های سیاسی، تسلیحاتی، آموزشی و مستشاری جمهوری اسلامی ایران از ملت جمهوری آذربایجان در دوران جنگ قره‌باغ را علنی کنند و پرده از خیانت تاریخی سران سرسپرده‌ی دولت آذربایجان در حق ملتشان و خیانت‌های دولت ارمنستان در مذاکرات تهران بردارند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۵
علی سلیمانیان

میرزا ابو الحسن خان ایلچی(شیرازی)


در دوران #پسابرجام در سال 1243هجری قمری به پاس مجاهدات میرزا ابوالحسن خان ایلچی(شیرازی) وزیر وقت امور خارجه دولت قاجار و نماینده ایران در امضای عهدنامه ننگین #ترکمانچای به شکرانه دست یافتن به این «فتح الفتوح» مجسمه ای از او ساختند و او را «ایلچی کبیر» نامیدند و دستور دادند که به ثبت این افتخار بزرگ، «نشان ظفر» مسکوک شده و در میان بزرگان و علمای کشور توزیع شود.


او پیش از امضای ترکمانچای از طرف ایران مأمور امضای #عهدنامه_گلستان و حل مسائلی که از زمان آقا محمدخان قاجار، لاینحل مانده بود، شده بود. سر گور اوزلی، سفیر انگلیس در ایران که در پی تحقق هدف دولت متبوعش مبنی بر واداشتن روسیه به تخلیه سپاه خود از مناطق جنوبی برای مقابله با ناپلئون بود، دولت ایران را به امضای قرارداد صلح ترغیب می کرد و در عوض به فتحعلی شاه قول داد برای استرداد شهرهای ایران که روسیه تصرف کرده بود بکوشد. در پی این وعده، ابوالحسن خان در سال بعد به عنوان سفیر دولت ایران روانه پایتخت روسیه گردید و در پی سه سال و نیم اقامتش در «پطرزبورگ» هیچ دستاوردی برای ایران به همراه نداشت و معاهده گلستان بدون کمترین جرح و تعدیل و تجدید نظری در موارد آن، به قوّت خود باقی ماند.


او تلاش بسیاری کرد تا روابط دولت قاجار با ممالک غربی را توسعه دهد و همه تلاشهای دیپلماتیک و مساعی اش را پیش گرفت تا هر جا که ایجاب کند برای منافع غرب تضمین لازم انجام گیرد تا این روابط هر چه بیشتر و به نحو احسن باشد. او غرب را کاملاً قابل اعتماد می دانست و برای همین هم، تلاش های دیپلماتیک او و توسعه روابط خارجی اش دو عهدنامه ننگین گلستان و ترکمانچای را به ایران تحمیل کرد.


برای آنکه او را بهتر بشناسیم کافی است کتاب «حیرت نامه سفرا»ی او که تحفه سیر و سیاحت او در قامت سفیر ایران در دیار غرب است را بخوانیم. او به شدت تحت تأثیر جنبه های مادی تمدن غرب بود و در این کتاب از سر ذلت، ایرانیان را به تقلید از غرب در همه عرصه ها تشویق می کند و می گوید اگر ایرانی ها «عقل معاد» را وانهند و «عقل معاش» را برگزینند «جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد»:


«عقل و دانش اهل آن سرزمین به سرحد کمال است و تمامی ندارد. به اعتقاد خاطر محرز این دفتر آن که اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و اقتباس از کار اهل انگلیس نمایند، جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد و بعد از آن که امر مدد معاش آدمی مضبوط باشد، در تحصیل علوم نهایت جد و جهد به عمل آورد و در اندک زمانی سر رشته‌ی عقل معاد کما هو حقه به دست آید و از این راه است که حکمای صاحب فن و عقلای انجمن، عقل معاش را بر عقل معاد مقدم داشته، کودکان را به کسی که سزاوار مرتبه‌ی او باشد، بسپارند؛ و به مداخل دنیوی او را راهنما شوند، چون به جمیع کمالات صوری آراسته شود و مضمون الکاسب حبیب الله را فهمد و اسباب دنیوی خود [را] فراهم آورد به خاطر جمعی، اسباب تحصیل کمالات معنوی پردازد و چشم به میراث پدر و مادر و خویشاوند بند نکند.» (صفحه 221)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۳
علی سلیمانیان

درمانده ایم در شدت این روزها. چه روزهای نفس گیری! چه زمانه سختی شده است برای انقلاب. استیصال عجیبی است اینکه دچارش شده ایم! از چه بنویسیم و بر که نهیب زنیم؟ کدام زخم را مرحم جوییم و جواب کجای تاریخ را بدهیم؟ از چه بگوییم، و از کدامیک بگذریم؟ همه آنچه را که امروز میگذرد، تاریخ بسیار پررنگتر از آن خواهد نوشت که میشود از آن گفت.

قبله نخست مسلمین، در حاشیه امن اخبار مصائب منا، آماج حمله گله های صهیونیستی است و در میان این شلوغی ها، کسی نیست که بگوید چه مرگتان است؟ مسلمانان بی دفاع فلسطین آنجا در کشمکش گلوله و جان، گیر افتاده اند و با جان به نبرد با دشنه دشمن رفته اند. مسجد الاقصی را به آتش کشیده اند. اوضاع در فلسطین اشغالی بسی ناآرام است و هر روز شماری از امت رسول الله در دفاع از تقدس قبله نخست، به خون خود میغلتند. اما نه خبری از آنجا به ما می رسد و نه مطمئنا به دیگر مسلمین. صهیونیست ها دارند در امنیت کامل، جنایت میکنند و تجاوز و ما به همراهی امت اسلامی داریم بر و بر نگاه میکنیم. نگاه هم که چه عرض کنم، چشممان را بسته ایم. دیگر کمکان هم نمیگزد از این فاجعه تاریخی. راحت نشسته ایم و دل به زمان سپرده ایم.

در مکه و منا هم هفت هشت هزار حاجی، دچار فاجعه مصیبت بار بی کفایتی و دسیسه آل سعود شده اند و جان باخته اند. هنوز شمار زیادی از جانباختگان و مفقودان، سرنوشتی نا معلوم دارند. دولت جنایت کار سعودی و این جرثومه فلاکت و رذالت، از همکاری برای بهبود اوضاع سرباز میزند. هنوز خبری از شمار زیادی از هموطنانمان نداریم. در بین این مفقودین، از افراد بالارتبه امنیتی و نظامی و دیپلمات وجود دارند که نگرانی ها را دو چندان کرده است. جامعه مسلمین هنوز از شوک این فاجعه بیرون نیامده است. عمق فاجعه و اندوه هنوز غیر قابل باور است.

یمن همچنان زیر چکمه های آل سعودی که عرضه برگزاری امن مراسم حج را ندارد، دارد بر سر مردمانش آوار می شود. ابناء آدم انگار که علف هرزند که تار و مار میشوند. کسی ناراحت نیست که آنجا دارد چه اتفاقی می افتد. کسی به داد کسی نمی رسد. سازمانهای عریض و طویل حقوق بشری و بین المللی هم مرده اند انگار. سازمان همکاری اسلامی هم توفیق سکوت یافته است تا مبادا از قبل سکوت نکردندش، همکاری او در دوام این جنایت، آسیب ببیند. دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی هم در راه رو های سازمان ملل گیر افتاده است و امیدی به آن نیست.

در راه روهای سازمان ملل، دیپلماسی جمهوری اسلامی به جای دویدن دنبال حل مسائل جهان اسلام، در به در در تمنای دست سیاه شیطان بزرگ قدم رو رفته است تا دست در دست شیطان بگذارد و بالاخره سعادت آن را یافته است که به یکباره دست دشمن را پنهانی بفشارد و لبخندی هر چند کوتاه تحویلش دهد. آب از لب و لوچه امریکایی های داخلی هم باز شده است که کوه یخ روابط با شیطان بزرگ در میان گرمای دستان به هم فشرده شده قرار است آب شود. به دنبال این هستند که کدخدا بیاید و ما را ببخشد که بارها علیمهان جنایت کرده و ما اخم تحویلش داده ایم. جناب شیطان، ما را ببخش که خون هموطنان ما، دستان سیاه شما را کثیف کرده است. ما شرمنده ایم که نتوانستیم هنگام مرگمان به جلاد لبخند بزنیم و دلش را نشکنیم.

بررسی برجام در مجلس هم، با چیزی شبیه به کودتا مواجه شده است. با قرائت گزارش کارشناسی کمیسیون ویژه بررسی برجام و روشنتر شدن ابعاد فاجعه برجام، طرحی برای دور زدن آن کلید خورده است. میخواهند برجام را بی توجه به گزارش مهم کمیسیون بررسی برجام، از طریقی دیگر راهی خانه بخت کنند. لابی مشهور مجلس، معلوم نیست این بار در ازای چه معامله ای، چشم بر منافع ملی بسته است و دنبال آن است تا شوکرانی جدید بنوشاند. بساط متحصنین در مقابل مجلس را هم برچیده اند تا در کمال آرامش، بشود پا روی منافع ملی گذاشته شود.

علی هم که تنهاست...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۰
علی سلیمانیان