💠 خون، دیپلماسی، لبخند
وزیر امور خارجهی جمهوری اسلامی ایران در نیجریه با روسای جمهور و مجلس و وزیر خارجهشان دیدار کرده و فقط گل گفته و گل شنیده. و گویی که در آنجا نبود که در اربعین، بیش از 800 انسان را بیهیچ گناهی به خاک وخون کشیدند و شیخ ابراهیم زکزاکی آن پیرمرد صبور و اهل وحدت را با سر و صورتی آغشته به خون و تنی زخمی به اسارت بردند.
و انگار همین چند روز پیش نبوده است که فرزند شیخ بعد از ماهها در نامهای میخواهد که داد مظلومیتشان ستانده شود و به وضعیت ضدانسانیِ پدرش در بازداشتگاه و شرایط وخیم سلامت او که چشم او را در آستانهی نابینایی و نیمی از بدنش را تا مرز فلج شدن پیش برده است رسیدگی شود.
انگار دولت جمهوری اسلامی دیگر بیغیرتتر و بیرگتر از آن شده است که حتی عاری از هر نگاه آرمانی، نسبت به لگدمال شدن حقوق بشر و کشتار بیرحمانهی انسان و توحش دولتی واکنش نشان دهد. گویا طمع چربتر خوردن -که علیرغم ادعاها هیچ وقت هم به بار ننشسته است- آنقدر وسوسهشان کرده که خون مظلومان را هم خمیرمایهی لبخند لعنتیشان کردهاند تا بلکه از قِبلِ تجارت با نیجریه، پشیزی عایدشان شود.
بیغیرتها رفتهاند و به روی جلادان لبخند زدهاند و از پیشینهی خوب روابط گفتهاند، بیآنکه حتی به روی نامبارکشان هم بیاورند که گلوی میلیونها انسان مستضعف زیر چکمههای وحشیصفت حکومت جبار نیجریه دارد فشرده میشود و نه تنها مسئولیت انقلابی و حتی انسانی، که وظیفهی مصرح آنان در قانون اساسی هم ایجاب میکند که از حقوق مظلومین و مستضعفین دفاع کنند و از هرگونه ظلم و جبر تبری جویند. اما به جایش، به روی جنایت لبخند باز میکنند و خودشان را به آن راه میزنند که انگار نه انگار.