💠 تقلیلگراییِ گفتمانی و تجربهای تاریخی
تقلیلگراییِ گفتمانی به مفهوم کمبار کردن معنا و فروکاستنِ مفاهیم گفتمانی در سطوحی نازل، همواره گفتمانِ ایجابیٍ ائمهی انقلاب را به سمت خلع معنا برده و گاه هم آن را با مخاطرهی تحریف مواجه نموده است.
برای نمونه خط گفتمانیای که از اوایل دههی هفتاد، رهبری انقلاب آن را با به کار بستن عبارت «تهاجمِ فرهنگی» کلید زد، و بعدها با افزودن کلیدواژگان «شبیخون فرهنگی» و «ناتوی فرهنگی» این خط را ادامه داد، به دلیل مواجه شدن با مصادیق تقلیلگرایانه، هرگز امکان حضور در بستر و مجرای اصلی معنایش را نیافت.
تحلیلها و مصداقیابیهایی که این خط گفتمانی را در حد نوع پوشش و مد موی سر و نهایتاً موسیقی مبتذل و ماهواره و از این قبیل چیزها تنازل داد، هرگز این اجازه را نداد که معنای «تهاجم فرهنگی» از این سطح بالاتر رود. افزودن بر بار معنایی این مفاهیم از سوی رهبری با شیفت دادن آن به «شبیخون فرهنگی» و باز با ارتقای آن به «ناتوی فرهنگی» هم دیگر نتوانست این سیر گفتمانی را به مسیر اصلی مفهومش بازگرداند و در همان سطح فروکاسته باقی ماند.
تقلیلگرایی علاوه از اینها، موجب از بین رفتنِ حساسیتهای اجتماعی در مواجهه با واژگان و عادیشدگیِ مفاهیم میشود. آنگونه که دیگر عبارت «جنگ نرم» در ادامهی همان خطِ مذکور، ناتوان بود از اینکه حساسیت لازم برای کنش اجتماعی مقتضی این مفهوم را برانگیزد. اعلامِ «جنگ نرم»، حتی دغدغهمندان عرصهی فرهنگ را هم آنگونه که باید تحت تاثیر قرار نداد و با شنیدن این عبارت، کسی خود را در میدان معرکهی جنگی واقعی نیافت.
از این قبیل مثالها و تجربههای تلخ کم نیست و الان هم بسیاری از مفاهیم دچار همین تقلیلگرایی شده و خاصیت خود را از دست داده است. از نمونههای متاخر این ماجرا، نحوهی مواجههی سخیف و بسیار سطحی با کلیدواژهی «نفوذ» است که این مساله را در مسیر خلع معنا و حساسیتزدایی قرار داده است.
تقلیلگرایی، آفتِ گفتمانسازی است.
اگر یک کانال تلگرام ایجاد کنید و مطالب مورد تایید و مورد علاقه خوتون رو نشر بدید بصورت گسترده تر در بین مردم منتشر میشه
خوانندگان وبلاگ محدودتر هستند