منشور آزادگی
«لَا وَاللَهِ! لَا أُعْطِیکمْ بِیدِی إِعْطَآءَ الذَّلِیلِ، وَ لَا أَقِرُّ لَکمْ قَرَارَ الْعَبِیدِ.»
(نه سوگند به خدا! نه دست ذلت به شما خواهم داد و نه مانند بندگان فرار خواهم کرد.)
اینها را امامِ آزادگان در صبح روز شهادت و در شرایطی که مخیر شدهاند بین ذلت و جنگ، یکی را انتخاب کنند، در میان محاصره تنگ عدوان و درحالیکه علائم شدت دشمن آشکار است و اندک یاری در برابر خیل لشکریان مقابل دارند، در اتمامحجت با لشکر کفر باصلابت و اطمینان میفرمایند.
این کلام امام(ع) نهیبی است بر تاریخ که افقی از حماسه در برابر آن میگشاید که نهفقط در گشایش و موعد فتح ظاهری و در روزگار ظفر و نصرت، که حتی درزمانی که تو در اقلیت محض و در محاصره باشی و هیچ نشانهای هم برای توفّق مادی نباشد، راهی جز انتخاب عزت نیست: زندگی باعزت و اگر نشد، مبارزه و مرگ باعزت. و این منشور تاریخی آزادگان است.
امام(ع) ساعتی بعدتر، پیش از آنکه به میدان جنگ رهسپار شوند، دوباره خطابهای در تبری از ذلت و عهدشکنی کوفیان میخوانند که کوفیان او را برای فریادرسی خواندند و ایشان با شتاب بهسویشان آمد و به روی ایشان شمشیر کشیدند و آنان را مذمت میکند که از نصرت دوستان دست برداشته و به یاری دشمنی شتافتهاند که نه عدلی در میان آنان رواج داده و نه دادی گستردهاند و نه امید خیری از آنان برایشان هست.
و سپس امام(ع) پرچم آزادگی برمیافرازند و کمر به عزت میبندند و اینچنین مرگ را برمیگزینند و بر ذلت نهیب هیهات برمیآورند:
«أَلَا وَإنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ: بَینَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه. یأْبَی اللَهُ ذَلِک لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ، وَأُنُوفٌ حَمِیه، وَنُفُوسٌ أَبِیه؛ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَه اللِئَامِ عَلَی مَصَارعِ الْکرَامِ. أَلَا وَإنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ الاسْرَه مَعَ قِلَّه الْعَدَدِ، وَخَذْلَه النَّاصِرِ.»
(آگاه باشید که این مرد زنازاده و پسر زنازاده (عُبیدالله بن زیاد) مرا بین دو چیز ثابت و میخکوب نموده است: یا با شمشیر جنگ کردن و شربت شهادت نوشیدن، و یا تن به ذلت و خواری دادن؛ وهَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه، چقدر ذلت از ما دور است! خداوند بر ما زبونی و ذلت را نمیپسندد، و رسول خدا و مؤمنین نمیپسندند، و دامنهای پاک و پاکیزهای که ما را در خود پرورش دادهاند، و سرهای پر حمیت، و نفسهای استواری که ابداً زیر بار ظلم و تعدّی نمیروند، بر ما نمیپسندند که اطاعت فرومایگان و زشتسیرتان را بر قتلگاه کریمان و شرافتمندان ترجیح دهیم! آگاه باشید که من با همین جماعت اندکی که با من هستند، باوجود کمی تعداد و نبودن مُعین و یاور آماده جنگ هستم!)
امام(ع) در ادامه، اشعاری در ستایش مرگ میخوانند و رجز سر میدهند و چون فاتحان، محکم و استوار به قلب دشمن حمله میبرند. عبدالله بن عمار بن یغوث میگوید: من هیچ مغلوبی که موردتهاجم افراد بسیاری قرارگرفته باشد، و تمام اولاد او و اهلبیت او و اصحاب او کشتهشده باشند ندیدهام، که قلبش محکمتر و دلش مطمئنتر و گامش استوارتر بوده باشد از حسین بن علی. در این حال که به لشکر دشمن حمله مینمود تمام رجال و سپاهیان از مقابلش میگریختند و یک نفر باقی نمیماند.
در لحظات پایانی عمر شریف امام(ع)، درحالیکه تنها و یکتنه با خیل لشکریان دشمن در جنگ بوده و همه بدن مبارکشان مملو از جراحت و خون و تیر است و در میان محاصره چهار هزار تیرانداز بودند، دشمن بهسوی خیمهگاه و اهلبیت ایشان حمله میبرد و امام(ع) باز ترجمانی دیگر از آزادگی ارائه میکنند:
«إنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِینٌ وَکنْتُمْ لَاتَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَکونُوا أَحْرَارًا فِی دُنْیاکمْ!»
(اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، لااقل در دنیایتان آزاده باشید.)
و همه اولاد آدم از ابتدا تا انتهای تاریخِ زندگی بشر مخاطب این سخن امام(ع) در لحظات وداع ایشان با حیات زمینی است: «آزادگی»