یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مبارزه» ثبت شده است


دیروز در اجتماع بزرگ 22 بهمن تبریز و در جشنِ مردمی انقلاب، بچه‌های انقلاب به جرم سر دست گرفتن حرف‌های امام و رهبری مورد بازخواست واقع شدند.


آیا مواجهه با مطالبات صریح و مکرر امام و رهبری، برای مسئولان آنقدر سنگین است که  تحملِ  دیدنش را هم از کف داده‌اند؟ و آیا غربتی از این بالاتر هم می‌تواند باشد که در انقلابی‌ترین اجتماع سال، امام و رهبری تحمل نشود؟


مسئولین میدانیِ صحنه، چه جوابی برای این کج‌فهمی‌ها و اقداماتِ ضد امام و ضد انقلابی دارند؟ و آیا دیگر وقت آن نرسیده است که این برخوردهای جاهلانه‌ی امنیتی با انقلاب و این هزینه‌تراشی‌ها برای جمهوری اسلامی پایان یابد؟


البته در غریب بودنِ حرف‌های امام و رهبری در میان انقلابی‌ها، رکود و سکوتِ تشکل‌های دانشجویی و مردمی، که سال‌هاست مطالباتِ اساسی انقلاب را فراموش کرده‌اند، بی‌تأثیر نیست. تشکل‌های دانشجویی، حتی عرضه‌ی مطرح کردن سخنانِ 19بهمن 1396 رهبری را هم در تجمع  22 بهمن نداشتند.


آیا این مطالبات؛ همان حرف‌هایی نیستند که 40 سال است امام و رهبری دارند تکرار می‌کنند و گوشِ کسی بدهکارشان نیست؟:


«بریز بپاش و تبعیض، بسّه دیگه کافیه؛ تمام مشکل ما مسئول اشرافیه»


«مسئول اشرافی امروز! پابرهنۀ دیروز! به جای هامبورگ و واتیکان، یه سر بیا ملّا زینال»


 «فقر و فساد و تبعیض؛ امام جمعه بپا خیز»


 «امام خمینی(ره): بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست...»


🔹 پی‌نوشت: انصاف ایجاب می‌کند از مواجهه‌ی شایسته و درخور تحسین امام جمعه‌ی تبریز با این موضوع تقدیر شود. چرا که با ورود به موقع و حامیانه‌ی ایشان عدالتخواهان از بازداشت رها شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۴۶
علی سلیمانیان

«لَا وَاللَهِ! لَا أُعْطِیکمْ بِیدِی إِعْطَآءَ الذَّلِیلِ، وَ لَا أَقِرُّ لَکمْ قَرَارَ الْعَبِیدِ.»

(نه سوگند به خدا! نه دست ذلت به شما خواهم داد و نه مانند بندگان فرار خواهم کرد.)

این‌ها را امامِ آزادگان در صبح روز شهادت و در شرایطی که مخیر شده‌اند بین ذلت و جنگ، یکی را انتخاب کنند، در میان محاصره تنگ عدوان و درحالی‌که علائم شدت دشمن آشکار است و اندک یاری در برابر خیل لشکریان مقابل دارند، در اتمام‌حجت با لشکر کفر باصلابت و اطمینان می‌فرمایند.

این کلام امام(ع) نهیبی است بر تاریخ که افقی از حماسه در برابر آن می‌گشاید که نه‌فقط در گشایش و موعد فتح ظاهری و در روزگار ظفر و نصرت، که حتی درزمانی که تو در اقلیت محض و در محاصره باشی و هیچ نشانه‌ای هم برای توفّق مادی نباشد، راهی جز انتخاب عزت نیست: زندگی باعزت و اگر نشد، مبارزه و مرگ باعزت. و این منشور تاریخی آزادگان است.

امام(ع) ساعتی بعدتر، پیش از آنکه به میدان جنگ رهسپار شوند، دوباره خطابه‌ای در تبری از ذلت و عهدشکنی کوفیان می‌خوانند که کوفیان او را برای فریادرسی خواندند و ایشان با شتاب به‌سویشان آمد و به روی ایشان شمشیر کشیدند و آنان را مذمت می‌کند که از نصرت دوستان دست برداشته و به یاری دشمنی شتافته‌اند که نه عدلی در میان آنان رواج داده و نه دادی گسترده‌اند و نه امید خیری از آنان برایشان هست.

و سپس امام(ع) پرچم آزادگی برمی‌افرازند و کمر به عزت می‌بندند و این‌چنین مرگ را برمی‌گزینند و بر ذلت نهیب هیهات برمی‌آورند:

«أَلَا وَإنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ: بَینَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه. یأْبَی اللَهُ ذَلِک لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ، وَأُنُوفٌ حَمِیه، وَنُفُوسٌ أَبِیه؛ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَه اللِئَامِ عَلَی مَصَارعِ الْکرَامِ. أَلَا وَإنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ الاسْرَه مَعَ قِلَّه الْعَدَدِ، وَخَذْلَه النَّاصِرِ.»

(آگاه باشید که این مرد زنازاده و پسر زنازاده (عُبیدالله بن زیاد) مرا بین دو چیز ثابت و میخکوب نموده است: یا با شمشیر جنگ کردن و شربت شهادت نوشیدن، و یا تن به ذلت و خواری دادن؛ وهَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه، چقدر ذلت از ما دور است! خداوند بر ما زبونی و ذلت را نمی‌پسندد، و رسول خدا و مؤمنین نمی‌پسندند، و دامن‌های پاک و پاکیزه‌ای که ما را در خود پرورش داده‌اند، و سرهای پر حمیت، و نفس‌های استواری که ابداً زیر بار ظلم و تعدّی نمی‌روند، بر ما نمی‌پسندند که اطاعت فرومایگان و زشت‌سیرتان را بر قتلگاه کریمان و شرافتمندان ترجیح دهیم! آگاه باشید که من با همین جماعت اندکی که با من هستند، باوجود کمی تعداد و نبودن مُعین و یاور آماده جنگ هستم!)

امام(ع) در ادامه، اشعاری در ستایش مرگ می‌خوانند و رجز سر می‌دهند و چون فاتحان، محکم و استوار به قلب دشمن حمله می‌برند. عبدالله بن عمار بن یغوث می‌گوید: من هیچ مغلوبی که موردتهاجم افراد بسیاری قرارگرفته باشد، و تمام اولاد او و اهل‌بیت او و اصحاب او کشته‌شده باشند ندیده‌ام، که قلبش محکم‌تر و دلش مطمئن‌تر و گامش استوارتر بوده باشد از حسین بن علی. در این حال که به لشکر دشمن حمله می‌نمود تمام رجال و سپاهیان از مقابلش می‌گریختند و یک نفر باقی نمی‌ماند.

در لحظات پایانی عمر شریف امام(ع)، درحالی‌که تنها و یک‌تنه با خیل لشکریان دشمن در جنگ بوده و همه بدن مبارکشان مملو از جراحت و خون و تیر است و در میان محاصره چهار هزار تیرانداز بودند، دشمن به‌سوی خیمه‌گاه و اهل‌بیت ایشان حمله می‌برد و امام(ع) باز ترجمانی دیگر از آزادگی ارائه می‌کنند:

«إنْ لَمْ یکنْ لَکمْ دِینٌ وَکنْتُمْ لَاتَخَافُونَ الْمَعَادَ، فَکونُوا أَحْرَارًا فِی دُنْیاکمْ!»

(اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، لااقل در دنیایتان آزاده باشید.)

و همه اولاد آدم از ابتدا تا انتهای تاریخِ زندگی بشر مخاطب این سخن امام(ع) در لحظات وداع ایشان با حیات زمینی است: «آزادگی»

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۹
علی سلیمانیان