گمان ندارم در عالم بشری، انسانی باشد که منتظر منجی موعود و عدالت آخرینش نباشد و اگر نه بشریت بدون این امیدواری، هیچ رغبتی برای ادامه حیات و دوام نسل نخواهد داشت. انتظار و امید، راه فطرتاند و شیاطین غرب و شرق هم اگر توانستهاند در مقاطعی سایه افکار شیطانی خود را بر بشریت بگسترانند، از همین راه است که وارد شدهاند: انتظار بشر برای نجات و عدالت موعود؛ و ادعای منجیگری شیاطین و اوتوپیای موهوم آنان برای تحقق بهشت زمینی.
ولایت شیطان بر زمین رو به افول دارد و آنچه که پیرامون ما و در سراسر گیتی میگذرد، نشان از همین واقعیت است. بشر مبهوت از بیعدالتی و ظلم مدعیان نجات، پس از وقوع انقلاب اسلامی در دوران اقتدار امپراطوری شیطان و بطلان نظریه پایان تاریخ و آغاز فصل جدیدی در تاریخ حیات انسان در زمین، بر این بهت خود فایق آمده و راه فطرت را نه در انتظار معطل که در انتظاری یافته است که علیه ظلم و بی داد می شورد. انتظاری که پرچمدارش مظلومان، محرومان و مستضعفان اند و بشر، تازه آموخته است که برای تحقق عدالت و نجات، نباید منتظر مستکبران و مستبدان و مدعیان آینده نشست؛ بلکه باید به ترس از مرگ – یعنی همان سلاحی که شیطان با آن، راه فطرت را بر انسان بسته است- غلبه کرد و فطرت را در انتظاری دیگر جست.
استقبال از مرگ و غلبه بر ترس از آن، تنها سلاحی است که میلیونها انسان در خاورمیانه و شمال آفریقا را با جان خود و زن و فرزندان، به رویارویی با ولایت شیطان و به جنگ با گلوله و بمب و تکنولوژی تسلیحاتی شیاطین کشانده و امواج انسانی را حتی در ممالک تحت سیطره امپراطوری شیطان نیز به قیام و اعتراض واداشته است.
عبور انسان از انتظار معطل و پیش گرفتن انتظار سازنده و مبارزه برای انتظار، آغاز و مقدمه تحقق همان نویدی است که نسلهای بشری با امید به آن زیستهاند و اگر نبود این امید به آیندهای که با تحقق عدالت مطلق، انسان، حیات طیبه یابد، تواتر نسل بشر به یقین با انتقطاع رو به رو میشد و نسل نوع بشر را به نابودی میکشاند.
نوید امامت و وراثت مستضعفان بر زمین، در شرف تحقق است و انقلاب اسلامی ما و اکنون آنچه که در بلاد مسلمانان و حتی قلب نظام کفر در اروپا و امریکا میگذرد، مقدمهای است بر ظهور منجی موعود و آغاز عصر هدایت و نجات، و عهد حیات طیبه انسان و بسط مطلق عدالت، که قرنهاست نسلهای بشری را در انتظار خود نگه داشته است.