دیشب اخبار شامگاهی شبکه یک سیما، دقایقی چند اختصاص داده بودبه گزارش بازدید یکی از معاونین سازمان صدا و سیما از مناطق زلزلهزده به بهانه افتتاح دکل فرستنده دیجیتالی در آن مناطق. این گزارش تصاویری از تجمع کودکان زلزلهزده در چادری را نشان میداد که برایشان کارتون پخش میکرد و آقای معاون و هیات همراهش در گوشهای از آن نشسته بودند. خبرنگار یکییکی از بچهها سوال میکرد که مثلا تلوزیونتان چه شده است؟ یا چند وقت است که تلوزیون ندیدهاید؟ و پاسخ همه بی آنکه سوال پرسیده شود هم روشن بود. تلوزیونمان زیر آوار مانده است و یکی دو هفته است که تلوزیون ندیدهایم. این گزارش چند دقیقهای میخواست لطف بزرگ رسانه ملی در حق کودکان زلزلهزده را نشان دهد اما کسی نیست بپرسد که فرستنده دیجیتالی به چه درد کودکانی که تلوزیونهایشان زیر آوارها مانده است میخورد؟ این گزارش بیشتر از زلزلهزدگان، به درد خودشیفتگی رسانه ملی میخورد که زلزله را بهانهای کرده بود تا دقایقی هم که شده برای سازمان مانور دهد.
دوربین گزارشگر اما به هیچ وجه به سراغ موضوع زلزله و یا به سراغ زلزلهزدگان نرفت تا بپرسد از پوشش اخبار زلزله در رسانه ملی خبر دارند یا نه؟ درباره رضایت مردم از پوشش اخبار زلزله هم نپرسید. حتی از مشکلات مردم و نواقص و نیازهایشان و یا از خدمات ارائه شده هم سخنی به میان نیاورد. برای رسانهای که بعد از دو روز از وقوع حادثه تازه یادش میافتد که مردمانی در گوشهای از کشورش دچار مصیبت شدهاند، گزارش گرفتن از آلام و دردها به چه دردش میخورد؟ رسالت آنها همین است که افتتاح دکل فرستنده دیجیتالی که معلوم نیست عملیات اجرائیاش از چه زمانی آغاز شده بود، خبر دهد و زلزله هم بهانهای باشد تا در بهترین زمان ممکن، چند دقیقهای بیشتر به پوشش اخبار این حماسه بینظیر رسانه ملی بپردازد و از این لطف بزرگ تقدیر کند.
لیاقت رسانه ملی همین قدر است که شبکههای ماهوارهای دشمنان مردم از خدا خواسته اخبار زلزله را پخش کنند و مترصد هر دروغی شوند تا غفلت رسانه به اصطلاح ملی را به پای جمهوری اسلامی بنویسند و القا کنند که زلزلهزدگان از منظر جمهوری اسلامی شهروندان فراموش شده و درجه دوم هستند و نظام، نسبت به آنان بیتوجه است. خدمات ارائه شده را منکر شوند و این گونه القا کنند که مثلا مردم از دولت ناراضیاند و برای امدادرسانی قطع امید کردهاند. حق هم دارند. چگونه القا نکنند این دروغها را حال آن که عالیترین مقام کشور تنها 5 روز بعد از حادثه به مناطق زلزلهزده میرود تا آلام مصیبت دیدگان آرام یابد و دلشان را گرم کند که همه ایران، همه مسئولان و حتی رهبر هم با آنهاست و دلش همراهشان. اما این اتفاق بزرگ برای رسانه ملی همان قدر ارزش دارد که سفر معاون سازمان برای افتتاح دکل فرستنده دیجیتالی برای مناطقی که تلوزیون ندارند. گزارشی کوتاه در چند بخش خبری و دیگر هیچ. گویا رهبر انقلاب تنها به قدر چند ثانیه از کنار مردم زلزلهزده گذشته است و برایشان تنها دستی تکان داده است. اگر مشابه این اتفاق در یکی از کشورهایی که رسانههای معارضش بذر تفرقه میکارند اتفاق بیفتد –که محال است- این خبر را آن قدر از شبکههای مختلف پوشش میدادند تا آن را به نمادی جهانی بدل کنند و چماقی برای سایرین. اما تلوزیون ما از این مساله به قدر چند دقیقه بسنده کرد تا نشان دهد آن قدر که شیفته خودش هست، دلش برای مردم و جمهوری اسلامی نمیسوزد.
چند روز پیش، شبکههای تلوزیون را یکییکی عوض میکردم تا بلکه برنامهای در خور دیدن پیدا کنم که نوبت رسید به شبکه قرآن. تصاویری از این شبکه به صورت زنده نمایش داده میشد که با صدایی که تلوزیون پخش میکرد گویا همخوانی نداشت و من فکر کردم که برنامه دچار اشکال فنی است. صحنههایی که میگذشت عبور آقای ضرغامی ریاست سازمان صدا و سیما از مکانی نامعلوم که بیشتر به پشت صحنه استدیوهای پخش میماند را نشان میداد اما صدا، صدای نزدیکی بود که درباره سیاستهای قرآنی دولت صحبت میکرد. یک یا دو دقیقه وضع به همین منوال بود و آقای ضرغامی داشت از جایی میآمد و از جایی میرفت و دوربین هم در تعقیب او. یکی دو دقیقه بعد او وارد سالنی شد که مراسم اختتامیه نمایشگاه قرآن در آن برگزار میشد و بالاخره کاشف به عمل آمد که صدایی که شنیده می شد، صدای سخنران سالن بود که بعد از ورود آقای رئیس، به تصویر پیوست. برنامه برای پخش زنده مراسم اختتامیه نمایشگاه قرآن تدارک دیده شده بود اما گویا برای کارگردان برنامه، ورود آقای رئیس به قدری مهم بود که میبایست تصویر عادی برنامه قطع میشد تا دوربین لحظه به لحظه ورود آقای رئیس را ثبت کند و به صورت زنده در معرض دید عموم بگذارد تا مردمی که پشت تلوزیون نشستهاند هم از فیض عظمای دیدن لحظه به لحظه این اتفاق بزرگ محروم نباشند.
اما همان تلوزیون از پخش تصاویر بیشتری از حضور رهبر انقلاب در مناطق زلزلهزده امتنا کرد تا در برابر استفاده ابزاری دشمنان از زلزله برای تفرقه، نایستد. تصاویر بیشتری از این دیدار پخش نشد چون آقای ضرغامی یا یکی از معاونینش همراه رهبری نبودند تا گزارش دیدارش لایق پخش از تلوزیون شود.
کاش آقای ضرغامی یا معاونانش در کنار رهبر بودند تا به بهانه آقای رئیس هم که شده گزارش کامل بازدید پخش میشد.
آقایان خودشیفته برای دیدار چند بازیگر با رئیس سازمان بارها گوشههایی از دیدار را در شبکههای مختلف پخش میکنند، دایما زمان پخش گزارش کامل را گوشزد میکنند و بهترین زمان را برای پخش کامل دیدار اختصاص میدهند تا کسی نباشد که از افاضات آقای رئیس برای چند بازیگر سریال بینصیب بماند.
برای بازیگری هم که در حال مستی با ماشینش تصادف کرده و به کما رفته و یا مرده است ساعتها برنامه میگذارند و برایش آهنگ سوگ پخش میکنند و برایش میگریند و از فضایلش میگویند.
برای ساعتها پخش برنامهای که در آن کارگردانی بیشرمانه از نحوه انتخاب زنی برای فلان فیلم که بایستی دارای فلان جور اندام و بهمان جور قیافه میبود –تا باعرض پوزش- برای حامله بودن جذاب دیده شود وقت دارند اما برای دیدار رهبر مملکت از مناطق زلزله زده نه. کاش آقای ضرغامی در کنار رهبر بود.