یادم هست که اولین جلسه سایت خبری آناج با حضور سی چهل نفر از اصحاب رسانه و خبر در تبریز، به جز چند دقیقه از صحبت مدیر مسئول محترمش که به روند تشکیل و کارهای زیربنایی سایت گذشت، وقتی قرار شد حرف از رویکرد آناج به میان بیاید، تقریبا همه وقت جلسه به کشمکش درباره این که اخبار و حواشی تیم تراکتورسازی چگونه و تا چه حدی پوشش داده خواهد شد گذشت و به اینکه به دلیل قرابت سهامدار اصلی تراکتورسازی با آناج، تا چه میزان رانت خبری در اختیار خواهد داشت؟. دعوا بر سر این بود که مثلا کارت خبرنگاریتان تا چه حدی در ورزشگاه دارای اعتبار خواهد بود و چه تضمینی وجود دارد که عکاس بتواند تا پشت دروازه تیم برود!
صدایی که به جز خودم به اعتراض شنیدم، در آن فضای مه آلود روشن فکر مئابانه، کورسوی امیدی درباره آینده رسانه ای شهرم، در برابرم روشن کرد. صحبت از «عدالت رسانه ای» بود و این بود که امیدوار نشستم. اما در ادامه دیدم کار وخیم تر از اینهاست که بتوان فکرش را کرد. اعتراض به این بود که چرا کسی حرفی از تیم ماشین سازی نمی زند و این چه ظلمی است که روا داشته می شود؟ مگر آناج فقط مال تراکتورسازی است و چرا هیچ سهمی به ماشین سازی قایل نیستند.
گویا در نگاه اینان، جامعه تشکیل شده است از اکثریتی سرخ پوش به نام تراکتورسازی و اقلیتی آبی پوش به نام ماشین سازی و لاغیر.
***
«آفت کار رسانه ای نگاه از بالا به پایین است که سبب عدم شناخت کار رسانه ای و البته شناخت ذائقه مردم می شود. بخواهیم و نخواهیم مردم به دنبال خبر وضعیت یک فوتبالیست هستند و اگر رسانه های معتمد این خوراک خبری را تهیه نکنند، هستند کسانی که به بهانه توزیع این نوع خبرها، مخاطب را برای اهداف خاص جذب کنند.»
این، بخشی از یادداشت بدون نام اما با قلم اول شخص مفردی است که آناج آن را در اعتراض بهیادداشتی کوتاه در اعتراض به «ابتذال» و «غفلت» برخی رسانه های استان، منتشر کرده و ضمن اینکه از عنوان کردن اختصاص 15 خبر از بیست خبر نخست پایگاهی خبری در تبریز –بدون آنکه نامی از آن برده شود- به یک فوتبالیست سانحه دیده، ابراز تعجب کرده، در عین حال این حرف را به خود گرفته و آناج را مخاطب آن یادداشت کوتاه دانسته است.
اطلاق عبارت «رسانه معتمد» برای خویش، از سوی رسانه ای که سه چهارم اخبارش را، اخبار لحظه به لحظه فوتبالیست سانحه دیده و حواشی اش تشکیل می دهد، آن هم درست مقارن با زمان تحلیف رئیس جمهور جدید و روی کارآمدن دولت یازدهم، نشان از ابتذال رسانه ای دارد. این توجیه که «اگر رسانه های معتمد این خوراک خبری را تهیه نکنند، هستند کسانی که به بهانه توزیع این نوع خبرها، مخاطب را برای اهداف خاص جذب کنند.» توجیه نخ نمایی است که رسانه هایی شبیه آناج را به قهقرا برده است.
حرف از «شناخت ذائقه مردم» هم برای رسانه ای که برای خبرنگارانش، هیچ کس و هیچ چیز جز چند فوتبالیستی -که از جیب مردم میلیاردر شده اند- ارزش خبری ندارد، حرف بی راهی است. تن دادن به دغدغه های کاذب عده ای به اصطلاح خبرنگار –و فی الواقع خبرساز- و خبرسازی های آنان از حواشی فوتبال و رها کردن دغدغه های اصلی جامعه، فکر نمی کنم شناخت ذائقه مردم باشد. جای تاسف دارد که انکار بخش اعظمی از جامعه و تن دادن به خواسته های اقلیتی روشنفکرمئاب، خواسته مردم دانسته می شود. در شرایطی که رسانه ها بدون رودربایستی به دنیال «خبرسازی»اند، چگونه می توان ابتلای جامعه به هیجانات کاذب و واگیری «تب فوتبال» را تقصیر خبرسازی های کاذب اینان ندانست؟!
و البته ناگفته نماند که اگر ملاک عمل، تنها ذائقه مردم باشد -که گاه عملکرد اشتباه رسانه ها و اهالی فرهنگ آن را به بیراهه کشانده است- می بایستی درِ همه رسانه ها را تخته کرد.
یادداشت بی نام آناج از نویسنده سطوری که برآشفه اش ساخته پرسیده است: «عملکرد یک دهه ای شان در عرصه رسانه استان کدام حقیقت فرهنگی را برای مردم این دیار به ارمغان آورده است؟»
کمترین دستاورد این است که چند سطر نوشته در وبلاگی شخصی که نامی از سایتی در آن برده نشده است، آناجی را که خود را پرمخاطب ترین رسانه شمالغرب می داند، با آن مخارج نجومی، به واکنشی این چنین منفعلانه واداشته است.
***
اما ما همچنان به آینده فرهنگی شهرمان امیدواریم؛ نه به خاطر شما، به خاطر مجاهدت بی منت، تکلیف مدارانه و خستگی ناپذیر فرهنگی امثال روح الله ها که تاکنون نه لبخند صاحبان قدرت و ثروث، و نه اخم آنها نتوانسته است، ذره ای آنان را از آرمانشان عقب براند.
شما چطور؟!