یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

درآوردن بازی "همه یا هیچ" دولت با وجود پنهان کاری دوساله در مذاکرات تا رسیدن به متن نهایی چند روز پیش، و وقع ننهادن به حتی یک نقد و اصرار بر ایرادات نتایج گذشته و عبور از خطوط قرمز ترسیمی رهبری با امضای "وین چای"، و از سویی توسل به چماق جهانی و اقدام پیش دستانه شورای امنیت سازمان ملل متحد قبل از قرار گرفتن متن حاصله در مجاری قانونی کشور و تصویب و اصلاح نهایی، تنها و تنها دو مساله را دنبال میکند:

تحمیل "وین چای" بدون کوچکترین اصلاح و دستخوردی به کشور و در صورت عدم موفقیت به تحمیل این متن ذلت بار، انداختن توپ در داخل کشور به زمینی غیر از زمین دولت و شکستن همه کاسه ها بر سر کسانی که دولت در پیمودن این راه گاها بی بازگشت، هیچ نقش و تاثیری برایشان قایل نشده است.

دولت با به راه انداختن این بازی دو سر باخت داخلی، نشان داد از عمل کردن به دو توصیه مهم رهبری در زمان پس از متن نهایی هم استنکاف کرده است.

توصیه اکید رهبری به "در مجاری قانونی قرار دادن متن برای تصویب و اصلاح نهایی" و "عدم دو پاره کردن کشور درباره مساله مذاکرات"، راهی است که دولت برای تحمیل "وین چای" به کشور، از هر دوی اینها هم در شرایط، وقت و وضعیت مقتضی عبور کرده است.

دولت اگر چه فکر میکند با قرار دادن کشور در مسیر بازی "دو سر باخت" در ماه های منتهی به انتخابات مجلس خواهد توانست بازی "دو سر برد" برای خود و جریانش به راه اندازد، لکن بارنده اصلی میدان، جریان تحمیل گر خواهد بود.

دولت ضمن اینکه نخواهد توانست، مردم و کشور را تسلیم زیاده خواهی های استکبار و وادادگی جریان و گفتمان خود کند، از پاسخ دادن به انتظارات پسامذاکرات و وعده های بسته شده به مذاکرات توسط خود دولت، ناتوان خواهد بود.

هیچ دور از انتظار نیست، دولت یکهویی یازدهم، اولین دولت تک دوره ای کشور باشد. گو اینکه، با تبیین و روشن تر شدن واقعیات "وین چای"، انتظارات عامه مردم از مساله مذاکره و توافق و پرونده هسته ای، با خروج از حجاب دولت ساخته پنهان کاری و دروغ، و فرو نشستن پروپاگاندای گفتمان غرب گرای سازش و مبرهن شدن ماهیت اصلی "وین چای" و دروغ بودن القای پیروزی دولتی ها، مسیری معقول به خود بگیرد و مطالبات عمومی از نگاه به تحریم، به سمت اقتصاد داخلی و مقاوم کردن آن خواهد چرخید. و آنجاست که حربه مقصر دانستن تحریمها کارآمدی اش را از دست خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۱:۴۲
علی سلیمانیان

تاملی اجمالی بر نحوه لغو تحریمها در سند رسمی ترجمه شده برجام که وزارت خارجه ایران منتشر کرده است نشان میدهد چیزی به عنوان "لغو همزمان تحریمها" وجود ندارد.

تحریمهای سازمان ملل بعد از راستی آزمایی آژانس از فعالیت های ایران یعنی تغییرات بنیادین در زیرساخت و از دست دادن بخش اعظمی از سوخت هسته ای اتفاق خواهد افتاد. آن هم با تایید آژانس بین اللمللی انرژی اتمی.

تحریمهای اتحادیه اروپا هم هشت سال بعد از اجرایی شدن برجام و تایید صحت اجرای توافق از جانب ایران توسط آژانس!

تحریمهای امریکا هم هشت سال بعد اجرای توافق و صحه آژانس بر اجرای درست توسط ایران، لغو و یا حتی تغییر پیدا خواهد کرد. بعد هشت سال هم حتی ملزم به لغو نشده و حتی امضا دادیم به که امریکا بتونه تشدید کنه به جای لغو.

دوستان کسی میدونه اینکه گفته شد "همزمان با امضای توافق، همه تحریمها لغو خواهد شد" کجای برجام هست؟

متن برجام در این خصوص:

تحریمهای شورای امنیت:
 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد که برجام را تایید خواهد نمود تمام مفاد قطعنامه های قبلی شورای امنیت در خصوص موضوع هسته ای ایران- 1696 (2006)، 1737 (2006)، 1747 (2007)، 1803 (2008)، 1835 (2008)، 1929 (2010) و 2224 (2015) را همزمان با اجرای اقداماتِ توافق شده‏ ی مرتبط با هسته ای توسط ایران، راستی‏ آزمایی شده‏ توسط آژانس، به نحو مشخص شده در پیوست 5 لغو خواهد کرد و محدودیتهای خاصی را به نحو مشخص شده در پیوست 2 برقرار خواهد نمود.

تحریمهای اتحادیه اروپا:
اتحادیه اروپایی 8 سال پس از روز توافق برجام یا زمانی که آژانس به نتیجه ‏گیری گسترده ‏تر رسیده باشد که تمام مواد هسته ای در ایران در فعالیت های صلح آمیز باقی می ماند، هرکدام که زودتر حاصل شود، تمامی مفاد «مقررات اتحادیه اروپایی» را که تحریمهای مرتبط با عدم اشاعه را اجرایی می سازد، از جمله فهرست های اسامی، لغو خواهد کرد.

تحریمهای امریکا:
هشت سال پس از روز توافق، یا در زمانی که آژانس به نتیجه گیری گسترده تر خود مبنی بر اینکه مواد هسته ای در ایران در فعالیتهای صلح آمیز باقی می ماند، هرکدام که زودتر باشد، ایالات متحده اقدام قانونی مقتضی را برای لغو، یا تغییر به منظور اجرایی کردن لغو تحریم های مشخص شده در پیوست 2 در خصوص دستیابی به اقلام و خدمات مرتبط با هسته ای برای فعالیت های هسته ای مندرج در این برجام، منطبق با رویکرد ایالات متحده نسبت به سایر دولتهای غیردارنده‏ ی سلاح هسته ای تحت معاهده عدم اشاعه پی خواهد گرفت.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۱:۰۷
علی سلیمانیان

تقلای دولت برای قرار دادن رهبری نظام در موضع "پیروزی انگاری توافق هسته ای" و خرج کردن از جایگاه ایشان برای "قهرمان سازی های موهوم" با نامه اخیر رئیس جمهور محترم به رهبری کاملا مشهود است.

از تبریکات و فتح سرایی های کنفرانس خبری ظهر روز توافق و سخنرانی عصر همان روز در ضیافت افطاری هیات دولت با رهبری و در نهایت با به مقصود منتهی نشدن این "پیروزی سرایی"های شفاهی، نگارش نامه به رهبری که بعد از حضور در کنار ایشان کاری بی معنی است هیچ یک بالاخره نتوانست دولت را به عنوان نماینده گفتمانی خاص، به مقصودش که خرج کردن از جایگاه رهبری برای "القای موهوم پیروزی در توافق هسته ای" است، برساند.

هوشمندی رهبری حکیم انقلاب در عدم ورود به این بازی موهوم و غیرشفاف در مقطع کنونی، و بسنده کردن ایشان در هر دو نحوه شفاهی و مکتوب به قدردانی و تشکر از تلاشهای مذاکره کنندگان، نشان داد جریان تحمیلگر، هرگز نخواهد توانست در عین تحمیل سازشی نسبی و عقب گرد از مبانی، خود را به عنوان جریان اصیل انقلاب اسلامی جا بزند.

گفتمان سازش، اگر چه میتواند مسیر حرکت انقلاب را در سمتی قرار دهد که تمنیاتش را در نسبتی حداقلی، به انقلاب تحمیل کند و ضرورت و اجبار به تن دادن به سازش را در مسیر تاریخ انقلاب قرار دهد، لکن هرگز نخواهد توانست خود را به عنوان جریان اصیل انقلاب و گفتمانش را به عنوان گفتمان انقلاب دیکته کند.

گفتمان سازش با استکبار، در پوشش "تعامل سازنده با جهان" روزی با تحمیل "جام زهر" به امام راحل و روزی دیگر با تحمیلی دیگر به سلف صالح امام، اگر چه تا حدودی توانسته است منویاتش را بر انقلاب تحمیل کند و انقلاب را با وضعیتی غیرقابل فرار از مسیر غیرمطلوبش مواجه کند، لکن "جام زهر" نامیدن و "آنچه مرقوم داشته اید" خواندن این تحمیلها و فتح سرایی ها، و اینک عدم وقع نهادن به "پیروزی پیروزی کردن ها" وتوجه دادن دولت به "در مسیر قانونی قرار دادن توافق" و "مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرفهای خارجی"، حکایت از هوشمندی و مراقبت غیر قابل تنازل راهبری انقلاب از آرمانها، و جلب مساعی در کاستن و به اقل ممکن رساندن اثرات تخریبی مساله موقوعه و صیانت حداکثری از "منافع ملی" دارد.

به هر روی، مسیر کنونی انقلاب، در حال تجربه شرایطی جدید است و حکمت رهبری انقلاب، مانع از هرگونه تنازل گفتمانی و تشکیک در آرمانهای لایتغیر در تاریخ انقلاب شده است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۲
علی سلیمانیان

با سرودخوانِ جنگ، در خطه یِ نام و ننگ
به بهانه این روزها، که ادبیات و گفتگوهایِ ضد جنگِ عده ای روشنفکرمواب، که می خواست کارستانِ ایستادن با دستانِ بسته را بپژمرد و این حماسه یِ سراسر زیبایی و غرور را به مصیبتی ضدِ جنگ بدل کند و باز همان حرفهای همیشگیِ جماعتِ گریزان از جنگ و به کنج عافیت غلتیده را به تکرار بیان کند.

و بهانه مرثیه سرایی های مفلوکِ مصیب زده یِ حماسه گریز، که از این منظره ی سراسر نور و روشنی، ترجمانی از تاریکی و مصیبت گشود.

هر چند با اندکی تاخیر.

و به بهانه یِ اظهار نظر مشمئز کننده ی یک وطن فروشِ عافیت طلبِ زالو صفتِ بی همه چیز، که زیر پستم درباره شهید حامد جوانی عزیز که در روزگار قحط شهادت و روزگار رخوت و آسایش طلبی، در نبردی سخت با خونخواران و منادیان اسلام امریکایی، خود را به قافله ی شهیدان رسانید، نوشته شده بود.

بریده هایی از کتاب «با سرودخوانِ جنگ، در خطه یِ نام و ننگ»ِ مرحوم نادر ابراهیمی
بهانه ای هم باشد برای معرفی این کتاب ارزشمند و خواندنی

*

«این، به اعتقاد خالص و صادقانه ی من، عظیم ترین، مومنانه ترین، دلاورانه ترین، ایرانی ترین و نیز سالم ترین جنگی ست که ملت ما از آغاز تاریخِ خود تا کنون داشته است؛ «از آغاز تاریخ» یعنی از زمانی که ملتی یا سرزمینی به نام ایران یا نامی نزدیک به آن و حتی اقوامی به نام پارس و ماد در این سرزمین زیسته اند...

این جنگ، قبل از هر چیز، یک نکته ی بسیار بنیادیِ از یاد رفته را به یاد همه ی ما آورد و آن اینکه ما ملتی ترسو، بزدل، توسری خور، تریاکی، تسلیم و بی حمیت نیستیم، و سپس این نکت را، که ایمان، انگیزه و اسلحه ی عظیم و خطیری ست برای تهی دستانه و غیرتمندانه جنگیدن و پیروز شدن...»

*

«اختگانِ دانا، گروهی از مردانِ میدان و مبارزان کوچک و بزرگِ جهان را که مورد احترام مردم هستند، می ستایند؛ بسیار زیبا و شاعرانه هم-به تقلید، کورکورانه؛ و بدون شناخت؛ امّا دلاورانِ از فوقِ جان گذشته ی بی پروای هوشمندِ شگفتی انگیزترین میدانِ نبردهایِ جهان- جمیع نظام های بدکار جهان علیه ایران- را، زیر لب هم تحسین نمی کنند؛ چرا؟ چون، شاید، کسانی از ایشان بپرسند: اگر این نبردی است جانانه و مردمی، شما در کجای این نبرد جای دارید؟ و شما چرا سلاح بر نمی دارید؟ و شما چرا، لااقل، از روستاییانی که گروه گروه، خالصانه به جبهه می روند و می جنگند و کشته می شوند، دفاع نمی کنید؟

از این پهلو به آن پهلو می غلتم.

نور ماه، از درز چادر، به درون می ریزد.

مردی، دعای نیمه شب می خواند.

و من باز می اندیشم: شبه روشنفکرانِ ما- این اختگانِ دانا- همه یِ انقلاب هایِ ملّی، مردمی، طبقاتی، جامعه گرایانه و جملگیِ جنگ های استقلال طلبانه، آزادیخواهانه، تدافعی و ضدّ استعماری تمام ملّت های جهان را –به دلیل آنکه خطری برای خودشان ندارد- می ستایند، آن هم با چه مجذوب شدگیِ شهوانی و خُماریِ شگفت انگیزی، امّا نوبت به میهن خوب خودشان و مردمِ دلدارِ مؤمنِ آگاهِ خودشان که می رسد، اگر مردمی ترین جنگ و جهاد جهان در جریان باشد، از آنجا که اگر بخواهند بستانید [ایراد تایپی کتاب، منظور بستایند است]، ناگزیرند به شکلی مشارکت کنند و اگر چنین کنند، دیگر از دیدگاه عیّاشان گریخته از وطن، «روشنفکر و هنرمند بزرگِ مُتعهّد» به شمار نمی آیند، نه فقط سکوت اختیار می کنند –که کاش می کردند- بلکه سنگ بنا را بر این می گذارند که «بله... انگلیس ها این جنگ را به راه انداخته اند. من خبر موثّق دارم... آمریکایی دستور داده اند که ما حمله کنیم... من می دانم... آلمانی و فرانسوی ها از حکومت ما خواسته اند که با یک جهان اسلحه درگیر شود... من... من... دقیقاً روشن است که آمریکایی ها، روس ها، من... رادیو اسرائیل را گوش کنید... بله آقا...»...

و چنین است که به راستی، روشنفکران اخته و اختگانِ دانای ما، مایه ی شرمساری و بی آبرویی ملّت و مردم خود هستند، ملّت و مردمی که مایه فخر تاریخ اند

*

«می گوییم: ما را در این جنگ تحمیلی، در برابر فاسدترین نظام های عربی قرار داده اند. حال به میدان بیایید و بجنگید! به میدان بیایید و شاهنامه خوانی هایتان را به مرحله ی عمل برسانید!

می گویید: اگر به خاطر میهن بود می جنگیدیم؛ اما به خاطر آرمان شما، نه.

می گوییم: شما بجنگید؛ به خاطر هر چه که دوست دارید بجنگید!

می گویید: نه. جنگ ما، نهایتا به سود آرمان شما تمام خواهد شد.

می گوییم: و به سود میهن ما، که از آرمان ما جدا نیست؛ اما بگذارید راستش را، اینجا در خفا، نزد هم اقرار کنیم: شما روشنفکران –نه... شبه روشنفکران- حتی اگر بجنگید هم چیز قابلی نیستید.اصلا چیزی نیستید. ما هم از ایمان مان دفاع می کنیم هم از ایران مان؛ اما شما فقط می توانید به خاطر کسب آرزو بجنگید؛ اما همین کار هم شهامت می خواهد. نمی خواهد؟ دل و جرئت و اراده می خواهد. نمی خواهد؟ فحش دادن چون زحمت ندارد، باب طبع شماست؛ اما جنگیدن. ها! انسان حتی از تجسم آن هم روده بر می شود. »

*

«شاعر!
هرگز باور نکرده یی که از حماسه به غزل می توان رسید. هرگز باور نکرده یی.
اینک، همقلم با شاعر تاریخ، برای مردمی که سخت می جنگند، که خوب می جنگند، که می دانند چرا می جنگند، بیا و مرثیه های نو بساز، تعزیه های نو... اما جامه ی مرثیه ها و تعزیه هایت را بر تن حماسه بپوشان تا از آن میان تغزلی عاشقانه سر برآورد.

شاعر!
هرگز باور نکرده یی که از حماسه به غزل می توان رسید. نه؟ هرگز باور نکرده یی؟»

*

«یک روز

وقتی جنگ تمام شد

بچه ها باز می گردند به خانه هایشان

یا باز می گردند تا خانه های ما را بسازند

و امیدهای ما را.

ما نگاه می کنیم

و می بینیم

چقدر عرق، روی پیشانی ها

چقدر نیرو، در بازوها

چقدر غم، در اعماق قلب ها

چقدر شور برای از نو ساختن

چقدر وسیله، برای بنا کردن

و خدای من! باز هم چقدر جوان

و کمی اشک... »

*

«در کنج اتاق مهمان خانه ی منزلمان، خمپاره ی عمل نکرده ی چاشنی کشیده یی داریم که در آن گلی کاشته ایم. گل، عجب پیله کرده است و ریشه. و زندگی و مرگ، عجب پیوندی خورده اند در آن گوشه به هم.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۷
علی سلیمانیان