یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

«من قبول دارم که از قرن هجدهم به بعد، هر تحول اجتماعی که اتفاق افتاده بسط مدرنیته بوده است؛ اما انقلابِ ایران تنها حرکت اجتماعی است که در برابر مدرنیته قرار دارد... انقلاب اسلامی ایران جنبشی است که از راه آن می‌توان عنصری معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد. کاری کرد که این زندگی سیاسی مثل همیشه سد راه معنویت نباشد. بلکه به پرورشگاه و جلوه‌گاه و خمیرمایه‌ی آن تبدیل شود. »1.

 

این‌ها را «میشل فوکو» جامعه‌شناس فرانسوی، متفکر برجسته‌ی پست‌مدرن و از منتقدان جدی مدرنیته و واضع اصطلاح «انسان‌گرایی ضد اومانیستی» نوشته است. او در میان اندیشمندان غربی از معدود اندیشمندانی به شمار می‌رود که انقلاب اسلامی را بهتر و عمیق تر از سایر غربیان دریافته، و درکش از انقلاب و بنیان اندیشه و آرمان حضرت امام(ره) از رهگذر اومانیته نمی‌گذرد، اگر چه او هم مثل دیگران، پی به عمق حقیقت نبرده است.

 

او در بیان اهدافِ بیدارگرایانه‌ی انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب می‌نویسد: «آنان با این نحوه‌ی زندگی مطابق با دین اسلام به عنوان یک نیروی انقلابی، خواهان چیزی غیر از صرف اطاعت کورکورانه از قوانینِ (رایجِ دنیا) هستند. آنان از طریق بازگشت به تجربه‌ی معنوی که معتقدند می‌توانند در اسلامِ تشیع آن را پیدا کنند، خواهان تجدید بنای کامل هستی خود هستند»2.

 

برای آن‌ها که عصر مدرن را دورانِ کمالِ نهایی حیات و عقلانیتِ مطلق بشری؛ و نظام لیبرال دموکراسی را آینده‌ی محتوم تاریخ می‌دانند و سوت پایانِ تاریخ را بعد از لیبرال دموکراسی نواخته‌اند و برای آن‌ها که مصلحان بشریت را دیگر نه سلسله‌ی انبیا و اوصیا، که نظریه‌پردازان پوزیتیویست و تکنسین های پراگماتیست می‌پندارند، هنوز پیروزی انقلابی با پسوند «اسلامی»، آن‌قدر خارق‌العاده و ناباورانه است که دیگر مجالی برای حرف از تمدنِ نوینی که «جمهوری اسلامی» در پی آن است، باقی نمانده باشد.

 

«جمهوری اسلامی» آرمانشهری که امام خمینی(ره) از آن سخن به میان آورده است، نه شبیه اوتوپیای تخیلی توماس مور است و نه نسبتی با آن‌چه که لیبرال دموکراسی آن را بنیان نهاده، دارد. معماری‌ای جدید از همه‌ی ساختارهای اجتماعی و انسانی و فکری است و در واقع اعلامی رسمی برای خروج از سیطره‌ی تمدن مدرن است و هیچ جای تعجب نیست اگر اومانیته از فهم آن عاجز باشد و امکان وقوع آن را هم باور نکند و در میان متفکران غربی، فقط اندک کسانی که تسلیم مطلق اندیشه‌ی اومانیستی نشده‌اند، آن را -آن‌هم در نهایت بهت و حیرت- باور کنند.

 

امام خمینی پیام آور آرمانی است که تمام انبیا و اوصیایشان، برای تحقق آن آمده‌اند و آیینه‌ی تمام نمای سلسله‌ی صلحا است و برای تاریخی که به اسارت سلطه‌ی شیطانی اومانیسم درآمده است به معنای حقیقی کلمه «روح الله» است. خمینی آغاز آینده است و آغازگر تمدنِ عدلی که ریشه در صدر اسلام دوانده و جز اندک مجالی که پیامبر اعظم(ص) پس از هجرت به مدینه پیدا کرد و چند سالی که امیرالمومنین(ع) امکان حکومت یافت و پس از او حکومت چند ماه‌ی امام مجتبی(ع) -که همه‌اش صرف جنگ شد و در نهایت سقوط کرد- امکانی برای بروز و ظهور نیافته است.

 

اگر چه در طول تاریخ برای هیچ تمدنی که از کنار تمدن‌های موجود سربرآورده‌اند، امر به سختی و مشقت کنونی نبوده و آن‌گونه که تمدن مدرن کنونی، همه‌ی ساحات حیات و همه‌ی پهنه‌ی جغرافیایی را تحت سیطره‌ی بی‌حد و حصر خود قرار داده است، هیچ تمدنی این‌گونه بر مشیت جهان و انسان سلطه نیافته بود. و در چنین شرایطی حرف از تمدنی نوین زدن، صحبت از سربرآوردن تمدنی غیر، از درون تمدنِ قدرتمند مستقری است که حتی بر فکر و اختیار انسان، زنجیر اسارت افکنده است؛ و این مساله، اگر چه گویای سختی و ناهمواری راهی است که پیش رو است، اما عظمت و شکوه کاری را که امام کرده است را هم می‌نمایاند.

 

امام(ره) از پس قرن‌ها غربت و مهجوریتِ اسلام، دوباره برای آرمانی قیام کرد که ادیان برای آن آمده‌اند اما تاریخ اجازه نداده است تا انسان از استقرار دوران شیرین حکومت الله در جهان و از فضائل حکومت عدل صالحان بهره مند گردد. «جمهوری اسلامی» نهیبی است برای تمدن ضدانسانی مدرن، و آغازی است بر تمدنی جدید که روزی سربرخواهد آورد و نشانه‌ای است بر اراده‌ی الهی برای وراثت و امامت مستضعفین در جهان.

 

 ---------------

پی‌نوشت‌ها:

1- میشل فوکو، فلسفه تاریخ ، ترجمه حسین علی نوری

2- میشل فوکو، ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۴
علی سلیمانیان

حزب اللهی بودن به معنای ماشین اعلام مواضع، آن‌هم به صورتی هم‌زمان و به طوری که همه‌ی مواضعت را در آن واحد بفهمند، نیست. تا می‌خواهی درباره‌ی مساله‌ای حرفی بزنی و موضعی اعلام کنی، از سوی آن‌ها که موضعت چندان به مذاقشان خوش نیامده مورد عتاب واقع می‌شوی که «مثلاً چرا در باره‌ی فلان مساله‌ی دیگر موضعی نگرفته‌ای و فقط در این‌باره موضع می‌گیری؟»


چه می‌شود در پاسخ به این سوال گفت الا اینکه تشخیص داده‌ام در این موقعیت، این حرف را بزنم و در موقعیتی دیگر آن حرف دیگر را و هر موقعیتی تشخیصی متناسب می‌طلبد که بر عهده‌ی اراده‌ی ماست. و جالب‌ترش اینجاست که این اجبار به اعلام مواضع در هر زمینه‌ای –حتی مسائلی که توسط آن فرد معترض تشخیص داده شده است که مستوجب اتخاذ موضع اند- گویا فقط بر ذمه‌ی ما مترتب است و خودِ خواهان، از این قاعده‌ مستثناست.


در مسائل جاریه‌ی واقعی، گاهی آن‌قدر متحکمانه و مستبدانه رفتار می‌شود که در هیچ‌کجا مثالش را نمی‌شود یافت. فقه هم که شاید تقلیدپذیرترین امور –برای غیراهل اجتهاد- باشد هیچ‌گاه راه را بر تشخیصِ خودِ فرد مکلف در زمان و مکان و موقعیات مختلفه، نمی‌تواند ببندد و نمی‌بنند و تشخیصِ تکلیف و عمل به آن را همواره بر عهده‌ی مکلفِ مقلد می‌داند، و هیچ‌گاه مقلدان را به تشخیصی واحد و اجماع بر مصداقی یکتا نمی‌خواند. اما در امور عادی زندگی، که نه مامور به تقلیدیم و نه ولایتی از سوی متعرضان بر ما عارض است، این انتظار به وجود آمده است که عین آن‌ها مسائل و وقایع را ادراک کنیم و بر اساس دلخواه آن‌ها عمل کنیم و اگر نه اولویت‌ناشناس و زمان‌ناشناسیم. 


در منطقِ فکری ما، «اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند» لکن تشخیص ما و وسع ما در عمل به تکلیف، به همین میزان بوده است که واقع شده و الا راه برای اعلامِ موضع و عمل درباره‌ی «ماعدا» بر همه، من‌جمله متعرضان باز است و البته خود، صاحب اختیارِ نفی و اثباتشان هستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۳
علی سلیمانیان

تنشی که این روزها نقد درون گفتمانی بر ما حادث کرده و تشتتی که با حدت هر چه تمام تر خود نموده است، از نظر من امری است بسیار فرخنده. اگر چه طعنه و عتاب برادر،  تلخ است، اما این طعنه ها و دردها اگر چه تازه ابراز می شوند، ولی امری بدیع و حادث شده به یک باره نیستند. واقعیتی کتمان شده است که ریشه در طی دوران دوانده و با گذر هر چه بیشتر زمان، شدتش هم فزونی یافته است ولی این بار علیرغم همیشه، از پس پرده کتم و ستر برآمده و عیان شده است. و همین نفس عیان شدگی اش، امری است مبارک.


اینها دردهایی است که گفتمان ما در مسیر شدن لاجرم هست از چشیدنش و تحمل کردنش و چاره جستنش و اگر نه گفتمانی که سرد و گرم نچشد و آب دیده نشود، نخواهد توانست سربزنگاه، از فضایل و کارآمدی اش دفاع کند و گفتمانی این چنینی باید شاهد ناکارآمدی و یا اقل کم، بی اقبالی و کسرت معتقدین به خودش باشد.


ما اگر چه شاید کمی دیر درد بلوغ گفتمانمان را درک کرده باشیم اما همین هم که درک شده است، نشان می دهد گفتمانمان پویا است و در حال بلوغ و در مسیر شدن. اگر دردها ادراک نشود، هرگز کاستی ها، توفیق درمان نخواهند یافت و از این رو است که این احساس دردها هم مبارک اند، که راه بر تعالی و رشد و اصلاح می گشایند.


خوشحالیم که آرمانمان درد می کند و گفتمانمان دچار افلیج و دردنافهمی نشده است و این درد کردن ها، مقدمه ای است برای بهتر شدن و رشد کردن و بالیدن. در این مسیر دشوار و پر محنت، اگر چه دردها را باید فهمیدن اما رنجیدن هم نباید، "که در طریقت ما کافری است رنجیدن."

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۴
علی سلیمانیان


ماجرا از این قرار است که یک کاندیدای انتخابات مجلس، به بهانه ایام عید، به یک مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست رفته و با ایتام آن مرکز عکس یادگاری گرفته است. و طبیعی است که کاندیدایی که سودای رای آوری در مرحله دوم انتخابات در سر دارد، این عکسها را رسانه ای کند و مترصد هر فرصت و مساله ای برای جلب نظر و دیده شدن برآید.


این که کاندیداها برای جلب رای و خود نشان دادن از این قبیل کارها میکنند -فارغ از سبک و سخیف بودنش- مساله ای بدیع و دور از ذهن نیست، لکن بازدید از دارالایتام و انتشار عکسهای بازدید هم، فی نفسه دارای ایراد چندانی نیست، چه برسد به اینکه از چنین ادبیاتی در تقبیح آن استفاده شود:



"آیا همین علی گفته بود به مومنی کمک کن و بعدا همه جا از اقدام خود سخن پراکنی کن؟ حال بگذریم از اینکه این کاندیدا تحفه‌ای هم در این دیدار به همراه نداشته و این کودکان را به راحتی بازیچه هوای نفس و قدرت طلبی خود قرار داده است..."



و در ادامه در اعتراض به اینکه چرا عکس کودکان بدون روتوش و واضح منتشر شده آورده اند:


"...چرا عدالت علی را زیرپا می‌گذارد اخلاق انسانی را اینگونه پایمال می‌کند؟ اگر بهارستانی شدن به قدری مهم است که شرافت انسانی زیر پا می‌رود و کودکانی که به قدر کافی به آنان ظلم شده توسط عده‌ای فرصت طلب آبرویشان لکه‌دار می‌شود؛ برخی‌ها حاضرند رأیشان را به این نامزد انتخابات دهند تا از پایمال شدن شرافت‌های انسانی دیگری جلوگیری کرده باشند."



این خبرپردازی، واکنش رسانه های همسو با فرد مذکور و مخالف آن رسانه معترض را برانگیخته و این بار آنها در اقدامی مقابله ای، به انتشار مقایسه ای عکسهای دیدار یک کاندیدای دیگر -که در حال حاضر نماینده مجلس می باشد- پرداخته و اقدام آن رسانه را  "اقدامی غیر حرفه ای" و "برخوردی دوگانه" دانسته است.


رسانه معترض هم در پاسخ به این مساله به چندین بند توضیح پرداخته و با اشاره به زمان انتشار عکسها که نشان دهنده غیرانتخاباتی بودن عکسهای نماینده مجلس است گرفته تا اینکه مسئولیت نمایندگی آن فرد ایجاب میکند که چنین بازدیدهایی داشته باشد و چه و چه و چه برای آن رسانه پاسخی بلند بالا دست و پا کرده است.


اما علیرغم این همت در کثرت پاسخ و ادله آوری، از روی مساله ی خودساخته ی "شفافیت عکسها" که آن کاندیدا را به همین دلیل به "پایمال کردن عدالت علی" و "زیر پا گذاشتن شرافت انسانی" و "فرصت طلبی و لکه دار کردن آبروی کودکان" و "پایمال کردن شرافت های انسانی" متهم کرده بود به راحتی عبور شده است.


این نگاه که نمایش واضح چهره ایتام را اینقدر قبیح و غیر انسانی می شمارد احتمالا باید یتیم و یا کودک بی سرپرست بودن را همردیف جرم و جنایت پیشگی تصور کند و البته با توجه به سابقه فعالیت آن رسانه و اقداماتی در خلاف این تصور روشن می شود که در عین اعتراض، دارای چنین تصوری نیستند و این مساله فقط دستمایه ای است برای ضرب شست نشان دادن به کسان آن یکی قبیله سیاسی.


 در این جنگ زرگری که بین قبایل سیاسی و رسانه هایشان درگرفته -و مصادیق متکثر دیگری هم دارد- حرف از حرمت یتیم و انسانیت و شرافت و اخلاق و عدالت، فقط بازیچه ای است که اینها آنها را بکوبند و آنها اینها را، تا بلکه انتخابات به نتیجه دلخواه قبایل متبوعشان نزدیکتر گردد. و الا خودشان هم خوب می دانند که اگر قضایا عکس این بود، مواضعشان هم دقیقا عکس همین می بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۱
علی سلیمانیان