عجیب نیست که شورای امنیت سازمان ملل، برای نجات وحوش آدمخواری که در دیار شام و در میان آدمیزاد لانه کردهاند و میکشند و میبُرند و سلاخی میکنند و از به دندان کشیدن قلب آدم زنده هم ابایی ندارند، تقلا کند و اما در قبال کشتار یکجای 150 آدم بیگناه و جزغاله کردنشان، سکوت.
عجیب نیست اگر غزه را نزدیک به یک دهه، به زندانی بدل کنند که یک و نیم میلیون آدم در آن محبوس باشد و هیچ محمولهای، حتی غذا و دارو نتواند به آن ورود کند، و یا کودکان شیرخوارهی یمنی از شدت گرسنگی، به پوستی روی استخوان بدل شوند و هیچ امکانی برای رساندنِ غذا به آنان نباشد اما تروریسمِ مانده در محاصرهی آزادیخواهان را با محمولههای تسلیحاتیِ بین المللی و در پوشش مواد غذایی، تا بن دندان مسلح کنند.
عجیب نیست اگر سلاخ یمن، چک 100 میلیون دلاریاش را پیشتر برای مرکز مبارزه با تروریسم سازمان ملل فرستاده باشد و با خیالی آسوده ارابهی ترورش را از روی جنازههای کودکان و زنان و مردان یمنی، بیآنکه گناهی داشته باشند براند و زیر شنیاش لهشان کند و صدای نالهی مظلومان هم به جایی نرسد.
عجیب نیست که چنین موجودِ خونآشامی را در اوج تجاوزگری و جنایت و آدمکشی، رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد کنند و صدای دادخواهی یمن را، در هیاهوی رسانههای شیطان گم.
هیچ هم عجیب نیست اگر دلارهای نفتیِ آل سعود، سیلاب خونِ آدمیان را از انظار بپوشاند و بر چشم و گوش و دهانِ مدعیان حقوق بشر و داعیهداران امنیت و صلح جهانی پرده کشد، که اینها همه مزد رذالت و دنائت و حیوانیتشان را گرفتهاند.
عجیب آن بود که دژخیمانِ جهانخوار، جز جنایت و کشتار و ظلم بر جهان روا کنند و از ذاتِ پلیدشان برگردند. و عجیب هم که نه، محال است که سلاخانِ همیشگی جهان و حامیان هموارهی جنایت و ظلم، از «خود»بودنشان، دست بکشند که «انقلاب ذات محال است».