یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حاشیه نشینی» ثبت شده است

تبریز 2018


ماه‌هاست که تب تبریز 2018 در میان مسئولین محلی بالا گرفته است؛ از جهان‌شهرانگاری تبریز تا جهانی‌سازی‌اش، همه بهانه‌ای است برای اطفای شهوت شهرت‌طلبانه‌ی مدیران. آن‌چه در این میان اما فراموش شده، تبریز 2016 است.


تبریز 2016، شهری است که در آن پرونده‌ی فساد کلان مدیران شهرداری و تنی چند از اعضای شورای شهر هم نتوانسته روسای بی‌کفایتِ این دوقلوهای فساد را به زیر بکشد و اقلاً آنان را به پاسخ‌گویی وادارد که چرا در مجموعه‌های تحت مدیریتشان و در بیخ گوششان این فسادها آن هم با این عرض و طول رخ داده است؟!


با این همه، شیوعِ تب تبریز 2018 در این دوقلوهای مبتلای به فساد، بیش‌تر از همه جا بالاست و تازه شورای شهر با آن فضاحت مدیریتی که دچارش شده و با آن بی‌اعتباریِ گریبان‌گیر شده‌اش -با تعلیق شدن 4 عضو متهم به فساد- دوباره ریاست شورا را برای سال آتی با رایی قاطع ابقا کرده است، تا خدای ناکرده شورای شهر در این سال پایانی‌اش مسیری جز آن‌چه در سابق پیموده و شهر را دچار فساد کرده است، نپیماید و مبادا که با این بر هم خوردنِ ریاست، جایگاهِ شهردارِ والامقامِ تبریز –که اکنون بخشی از معاونان و مدیرانش در زندان هستند- تضعیف شود و کسی از ایشان درباره‌ی آن‌چه در شهرداری می‌گذرد سوالی بکند و خاطر ایشان را مکدر نماید.


تبریز 2016 شهری است که حدود یک سوم جمعیت‌اش حاشیه‌نشین‌اند، و انگار که دستگاه‌های متولی امور شهر، همگی تا 2018 مامور شده‌اند که بزک‌های هر روزه‌ای که در مسیرهای ایزوله‌ی موجود بر سر راه و مقابل دیدگانِ گردشگران است را نونوارتر و پرطمطراق‌تر کنند و بر شدت توجه به مرکز و بی‌توجهی به حاشیه بیفزایند. هیچ‌یک از حضراتی که دارند برای تبریز 2018 ذوق‌مرگ می‌شوند از خود نمی‌پرسند که تبریز 2018 با این حاشیه‌ی به این بزرگی چه می‌خواهد بکند و چرا همه‌ی توجهات به مراکزی معطوف شده است که تا الان هر چه بودجه بوده، صرف همان نقاط شده؟


باورش سخت است که تبریز 2016 محلاتی دارد که صعب العبور‌اند و انگار که مدیران محلی را گماشته‌اند تا فقط متولی بودجه و درآمدهای سرشار باشند و خدمت‌گزارِ ساکنان شهرک‌های ثروتمندنشین؛ و حاشیه‌ی تبریز از گستره‌ی مدیریت و مسئولیت آن‌ها فرسنگ‌ها آن سوی‌تر است. 2018 کد به فراموشی‌سپردنِ هر چه بیشترِ حاشیه است و بهانه‌ای برای مخارجِ سنگینی که قرار است نقاطِ در چشمِ تبریز، روی دستِ مناطقِ همیشه در غفلت‌مانده‌ی شهر بگذارد.


تبریز 2016 شهری است که در آن هپروتِ 2018، فقر و اعتیاد و کارتن‌خوابی، و تن‌فروشی و هزار فضاحت دیگر را لاپوشانی کرده است و مدیرانش در تمنای جهانی شدن، از بیخ گوششان غافل‌اند؛ اگرچه تا بوده همین بوده و پیش از اینکه 2018ای هم مطرح شود، توجه مسئولان به قسمت‌هایی معطوف بوده که نان و نوایی داشته نه بخش‌هایی که فقط به درد کار کردن می‌خورند.


تبریز 2016 شهری است که خیابان‌هایش، هم شاهد ویراژ دادن فرزندانِ بی‌عارِ صاحبان ثروت و منصب با اتومبیل‌های چند میلیاردی خارجی است و هم شاهد پیرزنی که در اوج کهولت سنی کنار همان خیابان بساط مختصر دست‌فروشیِ بافته‌هایش را راه انداخته است. شهری که در آن قله‌های برافراشته‌ی ثروت در کنار دره‌های عمیق فقر، شانه به شانه‌ی هم ایستاده‌اند و این فاصله تا 2018 قطعاً با شتاب بیشتری رو به فزونی خواهد داشت.


تبریز 2016 و قطعاً بیشتر از آن تبریزِ 2017 ، فدای 2018 شده‌اند. فرصتی که می‌توانست ارتقای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی تبریز و بهبود شاخص‌های عدالت اجتماعی را موجب شود؛ با دچار شدن به مدیرانِ از خود بی‌خود شده‌ای که قابلیت دارند هر فرصتی را به تهدیدی اساسی بدل کنند، سوخته است. ولع عجیب مدیران برای اروپاییزاسیونِ ظاهریِ نقاط خاصی از شهر و شهوتِ غیر قابل اطفاء گلوبالیزاسیونِ حضرات برای حل‌شدگی هر چه بیشتر در فرهنگ و اقتصاد جهانی، و روند رو به رشد فاصله‌ی طبقاتی و توسعه‌ی ناعادلانه‌ی شهر، خوابی است که مدیران نالایق برای 2018 ِ تبریز دیده‌اند. خوابی که سنگینی و هزینه‌اش را مستضعفین بر دوش خواهند کشید و کیف و شهرتش را اغنیا خواهند برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۷
علی سلیمانیان

اصلاحات ارضی

مطالعات و آغاز طرح احداث «پارک بزرگ تبریز» به سال 1350 برمی گردد. به دورانی که در آن کمر بسته بودند تا بساط کشاورزی را در کشور از بیخ و بن برکنند. این پارک که موقعیتش در اصلی‌ترین منطقه‌ی کشاورزی حاشیه تبریز انتخاب شده، آن زمان قرار بوده بزرگترین پارک خاورمیانه باشد و مکملی برای طرح «اصلاحات ارضی»، که دمار از روزگار کشاورزی ایران درآورد.

طرح «اصلاحات ارضی» که بخشی از پروژه‌ی موسوم به «انقلاب سفید شاه» بوده است، با کارپردازی امریکا برای ممانعت از وقوع انقلابات در کشورهای به اصطلاح جهان سوم و وابسته‌سازی هر چه بیشتر این کشورها و تعمیق بنیان‌های اجتماعی مدرن در جهان اجرا شد. اجرای این طرح که طی سه مرحله در سال‌های 1340، 43 و 47 انجام گرفت، موجب خسارات جبران‌ناپذیری به ساختار کشاورزی و متعاقب آن سبب مهاجرت‌های بزرگ از روستاها به شهرها شد که تغییر موازنه‌ی سکونت در ایران، از زندگیِ روستایی به سمت شهرنشینی را موجب گردید.

انقلاب سفید شاه، که هنوز از پس سال‌های دور و دراز دارد قربانی می‌گیرد، مشکلات عدیده‌ای پدیدآورده است که برخی از آن‌ها اکنون وارد مرحله‌ی بحرانی شده‌اند. یکی از این مصیبت‌ها علاوه بر نابودی بخش اعظمی از کشاورزی، بحث حاشیه‌نیشنی در کلان‌شهرها و بیکاریِ حاشیه‌نشینان و سلسله مشکلاتی است که متعاقب آن پدید آمده است.

بر اساس آمارهای رسمی با اجرای طرح «اصلاحات ارضی»، 68 درصد زمین‌های زراعی ایران با توجه به اعمال تقسیمات جدید، امکان بهره‌وری اقتصادی‌اش را از دست داد و عملاٌ غیرقابل کشت شد. این مساله موجب شد خانوارهایی که از محل کشاورزی امرار معاش می‌کردند، کار و درآمدشان  را از دست بدهند و در جستجوی کار و معاش به سوی شهرها هجوم بیاورند. هجوم گسترده‌ی دهقانان به شهرها باعث شد که بخش کشاورزی طی سال‌های 1342 تا 1354، 30 درصد از شاغلین‌اش را از دست بدهد و سهم کشاورزی در تولید ناخالص ملی، طی سال‌های1320 تا 1356، از 50 درصد به 9 درصد کاهش یابد.

بعد از این کاهش شدید تولیدات کشاورزی، ایران که تا سال‌های اول دهه‌ی 40  از نظر مواد غذایی خود کفا بود، استقلالش را در محصولات کشاورزی از دست داد و به یکی از واردکنندگان مواد غذایی تبدیل شد. طبق آمارها در حالی که واردات فرآورده‌های کشاورزی در سال 1342، حدود 100 میلیون دلار بود، در سال 1356 این میزان به 2.6 میلیارد دلار رسید و ایران از یک کشور خودکفا در زمینه‌ی محصولات زراعی و باغی، به بازار بزرگ مصرف مواد کشاورزی دیگر کشورها تبدیل شد.

طرح «پارک بزرگ تبریز» و طرح‌هایی این‌چنینی در گوشه و کنار کشور، در آن دوران تکمله‌ای بوده است بر این تاراج تاریخی کشاورزی، تا اندک بقایای موجود زراعت و باغداری که زیر چرخ‌های طرح تقسیم اراضی زراعی له نشده بود، با طرح تملیک و تغییر کاربری این زمین‌ها، و در پوشش ابقای آن به عنوان فضای سبز، از سر راه برداشته شود. این طرح در سال‌های ابتدایی با اعلام مناطق تحت شمول -که بخش اعظمی از اراضی کشاورزی تبریز را در برمی گیرد- و با تملیک بخش کوچکی از 880 هکتاری که قرار بوده وسعت این پارک را شامل شود، آغاز می‌شود اما با کمبود منابع مالی امکان ادامه نمی‌یابد. و این روند تا همین اواخر با سرعتی کم پیش می‌رود.

حدود یک ماه قبل یعنی اسفندماه سال گذشته، سخنگوی شورای اسلامی شهر تبریز، از تصویب طرح سرمایه‌گذاری هزار میلیارد تومانی خبر داد که ۶۰۰ میلیارد تومان از این مبلغ توسط بخش خصوصی و ۴۰۰ میلیارد تومان آن توسط شهرداری تأمین خواهد شد و شهرداری علاوه بر این بخشی از املاکش را به ارزش تقریبی ۸۰ میلیارد تومان، در اختیار پروژه قرار خواهد داد.

این پروژه قرار است شامل احداث مجموعه‌ی توریستی-تفریحی از جمله هتل ۴ و ۵ ستاره، پارک آبی و مرکز خرید به وسعت ۲۲۰ هزار مترمربع باشد. در کنار این پروژه احداث ۱۵۲ هکتار از پارک بزرگ تبریز با استانداردهای اروپایی و تکمیل دریاچه‌ی مصنوعی و ورزش‌های آبی در این دریاچه به همراه پل کابلی عابرگذر دریاچه، از جمله تعهدات طرف سرمایه‌گذار است.

شهوت عجیب مدیران شهر در توسعه‌ی تبریز به روشی که بشود بر آن اسم شهر آرزوها و شهر اولین‌ها گذاشت، با توجیهات عجیب‌تری چون افزایش سرانه‌ی فضای سبز، جذب سرمایه و توریسم و درآمدزایی و چه و چه و چه، تبریز را به شهری قناس و کاملاٌ نامتوازن تبدیل کرده است.

سرمایه گذاری‌های کلان این‌چنینی علاوه بر تخریب بخش عمده‌ای از زمین‌های زراعی و باغات و تبدیل آن به مراکز تجاری و هتل و امکاناتی که بشود از آن درآمدی حاصل کرد در حالی صورت می‌گیرد که اجرای چنین پروژه‌هایی از عوامل اصلی عمده‌ی بیکاری و تخریب محیط زیست و توسعه‌ی بی‌عدالتی است و جالب است که با وجود این‌گونه مخارج هنگفت در مواردی که نه تنها غیر ضروری بلکه کاملاً نابخردانه و خائنانه است، روند فزاینده‌ی حاشیه نشینی و توسعه‌ی ناعادلانه‌ی شهر و کمبود بسیاری از امکانات رفاهی و آموزشی و فرهنگی و درمانی در این مناطق، همیشه با حیله‌ی نبودِ منابع مالی توجیه و کنار گذاشته می‌شوند.

در نابخردانه و منقضی بودنِ تاریخِ این پروژه، علاوه بر سلسله‌ی تخریباتی که گفته شد و سیاستی که دنبال می‌کند، همین بس که مدیران شهر، هنوز گویا خطر خشکیدن دریاچه‌ی ارومیه را آن‌قدر نزدیک و جدی نمی‌دانند که سودای دریاچه‌ی مصنوعی بزرگ را در سر می‌پرورانند و معلوم نیست آب این دریاچه را از کجا تامین خواهند کرد و قرار است با گسیل اندک آب باقی‌مانده به این دریاچه، چه بلای دیگری بر سر اقلیم منطقه بیاورند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۴۶
علی سلیمانیان