یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهرداری» ثبت شده است

مهرماه امسال بود که سخنگوی شورای اسلامی شهر تبریز از تصویب مساعدت غیرنقدیِ پانصد میلیون تومانی شورا به تیم فوتبال تراکتورسازی خبر داد. مهرماه سال گذشته نیز، خبرِ مساعدت دویست میلیون تومانی شورای شهر تبریز به این تیم منتشر شد. این در حالی است که یکی دیگر از اعضای شورا، در جلسه بررسی این لایحه بودجه میگوید: «سال گذشته، کمک شهرداری مورد تمسخر بازیکنان تراکتورسازی واقع شده و بازیکنان نمیخواهند شهرداری پول مردم را به آنان بدهد!» این احتمالاً همان کمکی است که مدیرعامل پیشین باشگاه تراکتورسازی و عضو فعلی شورای شهر تبریز، در دیماه سال 92 از آن خبر داده بود: ارائه طرح کمک یک میلیارد تومانی به تراکتورسازی؛ با موافقت 19 عضو از 21 عضو شورا.


این قبیل خبرها حاکی از این است که گویا شهرداری تبریز، برای خرج کردن بودجه‌اش با کمبود محلِ هزینهکرد مواجه شده است. البته کار به همینجا ختم نمیشود. علاوه بر این‌ها، و علیرغم آنکه این نهاد، راساً به تیمداری اشتغال داشته و تیم فوتبال دستهاولیاش را نیز مدیریت میکند، تیرماه سال گذشته هم اعلام شد که تیم فوتبال ورشکسته و دستهدومی ماشینسازی به شهرداری تبریز واگذار گردید. بهمن همان سال شهردار تبریز از افزایش بودجه باشگاه ماشینسازی به یک میلیارد تومان و همچنین اجازه شورا برای وعده پرداخت پاداش برای هر بازیکن در قبال پیروزی تیم خبر داد. مدیرعامل سازمان ورزش شهرداری تبریز، رقم اختصاص یافته به تیم والیبال شهرداری را در سال 93، سه و نیم میلیارد تومان و به تیم فوتبال شهرداری را دو و نیم میلیارد تومان اعلام می‌کند و می‌افزاید با توجه به امکانات سخت‌افزاری مطلوبی که باشگاه شهرداری نظیر زمین چمن، استخر، سالن بدنسازی، رستوران و... دارد، بودجه تیم فوتبال صرف جذب بازیکن و هزینه سفر در مسابقات خواهد شد. وی همچنین اعلام می‌کند سازمانش از بیست و چهار تیم در رشته‌های مختلف ورزشی حمایت می‌کند. در راستای تامین منابع لازم برای مخارج جدید هم، بودجه سازمان ورزش شهرداری تبریز، از 13میلیارد تومان در سال 93، به 16 میلیارد تومان در سال 94 افزایش می‌یابد.


البته اینکه طی سالهای اخیر تمام هم و غم اعضای شورای شهر و برخی مسئولین شهری و استانی، این بوده است که از محل بودجه های عمومی و بیتالمال، جیب بادکرده بازیکنان و کادر فنی دو سه تیم ورزشی را -که اغلب بازیکنان و کادرشان هم غیر بومی هستند- پر کنند، دیگر چنین کارهایی جایی برای تعجب باقی نمیگذارد؛ اما سئوال اینجاست که اگر قرار است، منابعی که برای انتفاع عامه و بهره مندی عمومی اختصاص دارند، سخاوتمندانه -و البته ملتمسانه- در جیب کسانی گذاشته شود که ضمن داشتن قرارداهای نجومی برای فعالیت یک ساله در تیم‌های مرتزق از بیت‌المال، گرفتن چنین پولهایی را هم مسخره میدانند، مردم در این میان چه نفعی می‌برند؟ این خرجکردنها که به پای سرمایهگذاری در ورزش نوشته میشود چه ارزش افزوده و بازگشت سرمایه‌ای برای شهر به ارمغان می‌آورد؟ کدام شاخص سلامت عمومی را ارتقا می‌دهد و چه زیرساختی را برای ورزش عمومی و بهره مندی مردم و خصوصا جوانان ایجاد می‌کند؟


راستی عدالت در توزیع منابع بیت‌المال، در کجای این رفتارها لحاظ شده است؟ مردم کجای این معادله‌اند؟ مگر مسئولیت نهادی خدماتی چون شهرداری -که وظیفه ذاتی‌اش خدمت‌رسانی به مردم و عمران شهر است و بودجه‌اش را هم مستقیماً از مردم تامین می‌کند- به جای هزینه‌کرد برای مردم، ممانعت از ورشکستگی یک تیم دسته چندمی ورزشی است؟ و یا پرداخت بدهی‌ها و یا مشارکت در مخارج سرسام آور تیم‌های ورزشی‌ای که از جاهای دیگر تا می‌توانند بیت‌المال را می‌مکند و تماماً مصرف‌کننده‌اند و سرمایه‌گذاری در آن‌ها، هیچ ارزش افزوده‌ای برای شهر و مردم در پی ندارد؟ این سرمایه‌گذاری‌ها –و به عبارت صحیح‌تر سرمایه‌سوزی‌ها- تاکنون چه دستاوردی به ارمغان آورده است؟ کدام سرمایه را به منطقه کشانده است و امتیاز کدام زیرساخت را کسب کرده است؟ چرا سیاستِ در پیش‌گرفته شده از جانب شورای شهر و شهرداری تبریز در قبال مسئله ورزش، به جای سرمایه‌گذاری برای ایجاد زیرساخت‌هایی که علاوه از این‌که بهره مندی عمومی را به دنبال می‌آورد، به بازگشت اصل سرمایه و همچنین ایجاد منابع درآمدی پایدار و جدید خواهد انجامید و به توزیع عادلانه امکانات کمک نموده و بسیاری برکات دیگر به دنبال خواهد داشت، این پول‌ها در مسیری قرار می‌گیرند که مردم از آن بی‌بهره‌اند؟


یکی از مشکلات عمده‌ای که شهرداری تبریز با آن مواجه است و امسال به دلیل رکود در ساخت و ساز مسکن، بیش از هر زمان دیگری نمود پیدا کرده، توقف اغلب پروژه‌های عمرانی ناشی از اتکای این نهاد به درآمدهای ناپایداری چون تراکم‌فروشی و کمبود درآمد پایدار است. چرا شهرداری و شورای شهر نمی‌خواهند با صرف این هزینه‌ها در مسیری صحیح، هم به توسعه خدمات و امکانات ورزشی شهر و بازگشت سرمایه کمک کنند و  هم با ایجاد درآمد پایدار، گامی در جهت نجات شهرداری از اتکا به پول تراکمفروشی و جریمه تخلفات ساختمانی بردارند که ثمراتش برای سال‌ها ماندگار است؟


ایجاد زیرساخت‌های ورزشی از قبیل احداث زمین‌های چمن ارزان قیمت، سالن‌های ورزشی تک یا چند منظوره، استخر و مواردی از این دست در مناطقی که برخورداری کم‌تری از این امکانات دارند و خاصه حواشی شهر و مناطق حومه الحاق شده به شهر، ثمرات و برکات بسیاری را برای مردم شهر و شهرداری به ارمغان خواهد آورد.


لازم است شورای اسلامی شهر و شهرداری تبریز، با بررسی دقیق‌تر هزینه-فایده سیاست‌های خود در موضوع ورزش، دستاورد مخارج میلیاردی و هبه‌ها و بذل و بخشش‌های صورت گرفته از جیب ملت را در حق باشگاه‌های ورزشی به مردم اعلام کند.

 

 

*. نوشته شده برای شماره سوم ماهنامه «بهمن آذربایجان»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۳:۲۰
علی سلیمانیان

حمید فرخی، دست فروش تبریزی است که ده روز پیش، بساطش را ماموران شهرداری جمع کردند و  بردند، و معلوم هم نیست که شهرداری این حق را از کجا آورده که بدون حکم قضایی، در اموال مردم تصرف کند و از برگرداندنش امتناع ورزد. آنها فقط می توانند از بساط کردن کسی ممانعت کنند و اگر کسی استنکاف کرد جریمه اش کنند و یا از طرق قانونی و قضایی برای جمع کردن بساطش اقدام کنند.

 او گویا هر اقدامی برای بازپس گرفتن اموالش کرده، افاقه نکرده است؛ حتی تهدید به خودسوزی در مقابل ساختمان شهرداری هم نتوانسته اموالش را بازگرداند؛ و نهایتا او با ریختن بنزین در مقابل ساختمان شهرداری منطقه 8، خودش را به آتش کشیده و با 50 درصد سوختگی به بیمارستان انتقال یافته که بعد از چند روز هم فوت کرده است.

 خودسوزی، پیامد انقطاع مطلق کسی از رسیدن به حقوقش و آخرین برگ از دادخواهی است تا بفهماند که اگر در تعریف شما و در بساطتان، جایی نیست که بشود در آن دادی از ظلمی ستاند، من مرگی را که به رسوایی ظالمان می انجامد گواراتر می دانم.

 شهرداری هم بعد این خودسوزی، به جای اقدامی عملی در جمع کردن بساط غیر قانونی خود و مجازات مسببان ماجرا –که البته چنین طرز رفتاری، انشا شده از سوی خود شهرداری است- دست پیش گرفته و هر رسانه ای که اقدام به انتشار خبر خودسوزی کرده را مجبور کرده تا، این خبر را از روی خروجی خود بردارد! و سوال اینجاست که می خواهید بایکوت کنید که چه شود؟ و گیریم که توانیستید با اتکا به شوکت و قدرت دنیوی خود، این ماجرا را بپوشانید و کسی هم نفهمید و آب هم از آب تکان نخورد! با روز معاد چه می کنید که در آن نه که شما، ابرقدرتهایی با هزاران برابر قدرت و ثروت و شوکت شما هم، نخواهند توانست بر کرده شان، چاره ای بیابند که پنهانش کنند و اگر این جاه و مقام و ثروت به کسی وفادار بود، چه زیاد بودند که به این وفا، سزاوارتر از شما بودند، و همه چیزشان تمام شده است.

شما خلاف کنید و بعد بایکوتش کنید تا چند رسانه معاندی که به هیچ چیزی جز شکستن اراده ملت ایران نمی اندیشند، بهانه دستشان بیاید و میدان داری کنند و ماهیشان را از این آبی که گل آلود کرده اید بگیرند و تاوان خلاف های چند نفر و یا مجموعه ای زبان نفهم را بر جمهوری اسلامی تحمیل کنید با این کارتان و اصلا ککتان هم نگزد از این همه دستاوردی که بار می آورید!

افتخار ما و افتخار جمهوری اسلامی آن است که رئیس جمهور شهیدش از طبقه ای بالا آمده بود که روزگاری دستفروش بود و از میان پابرهنگان و مستضعفان برخاسته بود. وقتی که یک معلم ساده بود، با موتور گازی اش به مدرسه می رفت و وقتی هم رئیس جمهور شد، همان موتور گازی اش شد وسیله ای که او را به ساختمان ریاست جمهوری می رساند. همان لباس های ساده ای را که در دوران اوج غربتش در نظام طاغوت می پوشید در اوج شوکتش در مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران هم پوشید و همان زندگی مختصر را داشت که پیشتر داشت. نه ابهتی برای خودش ساخت و نه شوکتی. اما آنقدر بزرگ بود و محبوب که ریاست یکی دو ماهه اش هنوز بعد سی و چند سال، از زبان و قلب و چشم مردم نیفتاده است.و البته می شود فهمید، وقتی مسئولان شهرداری ما که در مقایسه با مقام ریاست جمهوری، هیچ در برابر همه اند، همگی متمول شده اند و ماشین های آن چنانی سوار می شوند و در کاخ هایی زندگی می کنند که داد هیچ فقیری به آن هم نمی رسد، و از مردم جدا زندگی می کنند که مبادا، نفس مردم به آن ها بخورد، چه انتظاری بیش از این می شود داشت که گردن فرازی کنند در برابر ولی نعمتانشان و گردن فروزی در برابر صاحبان زر و زور و شوکت!

آقایان اگر نمی توانید گره از زندگی مردم باز کنید، و امثال فرخی را در میان انبوهی از مشکلات معیشتی و بیکاری، به حال خودش رها کرده اید، و سرتان گرم زندگی پر از رفاه و شکوه و رضایت است اما چاره ای برای معاش و شرمندگی او و زن و فرزندانش ندارید، لااقل گردن کلفتی هایتان را برای کسانی نگه دارید که پوستشان کلفت است و گردنشان. مبادا که در برابر آنها که زر و زور دارند، گردن خم کنید و در برابر جماعت مستضعف، گردن راست نمایید و صدا کلفت کنید.

همین ندانم کاری ها و بی قانونی های شهرداری بود که چند ماه پیش هم، موجب مرگ یک دختر بچه شد. ماجرای سقوط بلوک های بزرگ بتونی که امپراتوری شهرداری، بی توجه به قانون و بدون اخذ جواز قضایی و تنها با تکیه بر زوری که دارد برای انسداد درب های ساختمان ها و مغازه هایی که مشکلات قانونی داشتند، جان یک بی گناه را گرفت و نهایتا منجر به ورود دادستانی برای جمع آوری زورهای بتونی شهرداری تبریز شد. و امان از عبرتی که گرفته نمی شود!

تا می توانید خلاف کنید و سرپوش بگذارید و عبرت نگیرید. و مگر مردم کورند که نبینند آنچه می گذرد را؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۲۸
علی سلیمانیان