تکلیف و نتیجه، هرگز یک دوآلیته نیست. این نیست که تکلیفگرایی نقطهی مقابل نتیجهگرایی باشد و یا نتیجه از راهی جز عمل به مقدمات آن -یعنی تکلیف- میسر گردد. برعکس، نتیجه، حاصل و محصول عمل به تکلیف و سعی و کوشش است و نتیجهگراترینها، تکلیفگراترینها هستند و ایضاً نتیجهستیزترینها، تکلیفگریزترینان.
آنچه در مقابل تکلیفگرایی قرار دارد، تکلیفگریزی است و در دوگانهی تکلیفگرایی-تکلیفگریزی، اینکه نتیجهگرایی جای تکلیفگریزی را گرفته به تسامح است. آنچه ما را به این جعل واداشته، توجه به زیادهخواهی و نقطهی عزیمتی است که جریان تکلیفگریز، در عین عمل نکردن به تکالیفش، دنبال میکند. تکلیفگریزان که طبعاً به دلیل دست شستن از تکلیف، از نتیجهی آن نیز باید عدول کرده باشند، حاضر به چنین مسالهای نیستند و دچار زیادهخواهی شدهاند و دوست دارند نتیجه را به هر قیمتی که باشد حاصل کنند.
تکلیفگریزان سر بزنگاه از راه میرسند و به دنبال نتیجهای می گردند که منطقاً امکان حصولش تنها از طریق عمل به تکلیف ممکن بوده ولی از آن قصور شده است و چون درمییابند که ممکن است سرشان در این معرکه بیکلاه بماند، چه کنم چه کنمها به این نتیجه میرساندشان که دنبال تردستی و دوپینگ و امثالش بروند. تکلیفگریزان علیرغم تنبلی، همچنان میخواهند به هر طریق، نتیجهای را که باب میلشان است -و در راه کسباش دچار رخوت شدهاند- کسب کنند و چون نتیجه، تنها در گروه عمل به تکلیف و تلاش و مجاهده است و دست اینان خالی، اقدام به توجیه وسیله با هدف میکنند و مترصد تحکم و جعل تکلیف و پدرخواندگی و ناموستراشی میشوند؛ و گاهی هم متمسک به اغواگری.
مصداق انتخاباتی اش این میتواند باشد که نتیجهای که میبایست با سیر زمان طبیعی از راه تبیین و اقناع و به میدان آوردن و به کار بستن همهی ظرفیتها -منجمله ظرفیتهایی که مغفول ماندهاند- و حاصل میشده، از راه پدرخواندگی سیاسی و قبیلهگرایی و تحکم دنبال میکنند. همهی مساعی شبِ امتحانیشان را بر این جمع میکنند که تصمیمات پشت پردهی پدرخواندگان سیاسی را تکلیف روز امتحان قلمداد کنند و هر نقد و حرف و ردی بر آن تصمیم را محکوم به زمانناشناسی و وحدتشکنی و عدم تشخیص اولویات؛ و حتی اگر ایجاب کند متهم به مزدوری برای آنیکی قبیلهی تصنعی که ساخته و پرداختهی پدرخواندگان است.
هر تحلیلی که نتیجهای جز آنچه پدرخواندگان امر به آن کردهاند داشته باشد، محکوم است و از این رو باب تحلیل و تفکر و تشخیص را هم سد میکنند و به جای تلاش برای رساندن جامعه به بلوغ سیاسی و فکری و استطاعت تک تک مردم در تحلیل و تشخیص موقعیت، تحلیلهای شب امتحانی حضرات پدرخواندگان را به رگ ملت تزریق میکنند و به هر حیلتی اشاعهاش میدهند. از تحلیل میترسند و از اینکه به تفکرِ پادگانیِ پدرخواندگان خللی وارد شود مضطرباند. اینگونه است که هر نقدی به تازهناموس تراشیده شده توسط پدرخواندگان، نه تنها امکان تحمل و یا پاسخی منطقی نمییابد، بلکه مستوجب هرگونه حمله و درهمکوبیدن و درهمشکستن میشود. تکلیفگریزان برای ناکارآمد کردنِ زمزمههایی که خلاف خوشامد پدرخواندگان و قبایلشان است، چارهای ندارند جز اینکه هر که را دم از تکلیف و عمل به آن بزند، متهم به نتیجهستیزی کنند، گو آنکه تکلیفگرایان، نتیجهگراتریناناند و آنان نتیجهستیزترینان.
حرف تکلیفگریان این است: به هر میزان که کاشتهایم و داشتهایم برداریم و در آنچه داریم تلاش حداکثری کنیم و از هیچ اولویتی عدول نکنیم تا از راه و رسمش به نتیجه برسیم و اقل کم اگر به نتیجهی حداکثری هم نرسیدیم، مقدمات رشد و تعالی جامعه را از همینجا رقم بزنیم که این خودش هم از تکالیف و توامان از نتایج است و اگر نه شاید یکی دوبار ترفندهای دوپینگی و تردستیها و احیاناً اغواگریها، موفق شود بر سبد ما رأیی وارد کند، لکن این محصول نه اصالت دارد و نه خواهد توانست جامعه را تعالی دهد و نه حتی امکان دوام خواهد یافت. آن رأی، از سوی حضرات پدرخوانده، مصادره میشود و همه چیز تمام میشود و باز چهار سال بعد روز همین است و روزگار همین اما آن وقت دیگر تضمینی نخواهد بود، تردستیها دوباره کارگر شوند.