یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است

  سمپوزیوم ملی مجسمه سازی تبریز!

 

اگر گذرتان به مسیر پارک ائل‌گولی یا به قله‌ی عینالی افتاده باشد، حتماً آثار حجمی نامفهوم سنگی‌ای را که در مسیر نصب کرده‌اند دیده‌اید. این‌ها ثمره‌ی برگزاری دو دوره «سمپوزیوم ملی مجسمه‌سازیِ تبریز» است. این حجم‌ها که با اسم «مجسمه» قالب شده‌اند در بردارنده‌ی هیچ مفهومی نیستند و هیچ ویژگی‌ای ندارند الا این‌که فضا اشغال می‌کنند و هزینه‌ی گزاف برداشته‌اند.

 

هنر مدرن غرب که از رنسانس به این سوی‌تر دچار دگردیسی شده و به فلسفه‌ی جدیدی در هنر رسیده است هم، هرگز چنین رجعتی ابتدایی به عصر پارینه‌سنگی نداشته است. هنر آبستره که به نوعی در تقابل با هنر فیگوراتیو شکل گرفته است و به خلق آثاری نامفهوم و نامأنوس روی آورده،  برای همان آثار نامفهومش هزاران جلد کتاب فلسفه‌ی هنر نوشته و آن را به لطایف الحیل توجیه کرده است.

 

اما این حجم‌ها که با نام «مجسمه» قالب شده‌اند حتی با ابتدائیات معارف هنر آبستره و تعالیم زیبایی‌شناختی آن هم قابل انطباق نیست که اگر منطبق هم بود جای بسی تأسف داشت. اگر بخواهیم اجباراً و اضطراراً برای این‌ها فلسفه‌ای دست و پا کنیم و معارفی برایشان بتراشیم، نهایتاً می‌شود گفت این‌ها رجعتی مبتدی به ابزار دوران پارینه‌سنگی است که -غرب می‌گوید- در آن دوران بشر مجبور بوده از سنگ برای خودش ابزار بسازد و مثلا از سنگ‌های نوک تیز برای بریدن و از سنگ‌های پهن برای کوبیدن بهره ببرد. این حجم‌ها احیای تر و تمیز و شیک و دکوراتیو همان ابزار اضطراری عصر باستان در ابعادی بزرگ‌تر است و الا نه معرفتی دارد و نه فلسفه‌ای و نه ارزش افزوده‌ای از بابت این فراوری عاید می‌شود.

 

غرب امروز -علیرغم همه‌ی ادعاهایش- برای پیش‌برد فرهنگ‌ و تمدن‌اش، از مجسمه‌سازی به عنوان هنری برای تجسیم نمادها و سمبل‌های معرفتی‌اش‌ بهره می‌برد و ما برای رجعت به آثار پیشاتاریخِ پارینه‌سنگی، «سمپوزیوم ملی» برگزار می‌کنیم! البته چنین مساله‌ای از مدیرانی با توان فکری در حد همان دوران پارینه‌سنگی که تبریز دچارش شده است؛ جای تعجب هم ندارد.

 

کسی نیست از برگزارکنندگان این «سمپوزیوم ملی» و از داوران آن بپرسد که حضرات معظم و هنرفهم! با چه انگیزه‌ای این آثار را برای ساخته شدن با آن هزینه‌های گزاف برگزیده‌اید و این حجم‌ها چه پیامی دربر دارند و چه شاخص فرهنگی‌ای را بهبود خواهند بخشید؟! در شهری که هنوز هم در آن بی‌خانمانی و گرسنگی و فقر و هزار معضل دیگر بی‌داد می‌کند این حرام کردن‌ها، چه توجیهی دارد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۵۱
علی سلیمانیان

مارتین هایدگر


مارتین هایدگر ازجمله‌ی فلاسفه‌ای است که می‌شود او را به مسمای «حکمت» آراست. درک هایدگر از عالَم، آن چیزی نیست که از جانب فلاسفه‌ی صرفاً عقل‌گرای غرب، درک شده است و اگرچه در زمره‌ی متفکران و فیلسوفان معاصر مغرب زمین است، لکن رهیافتش به حقیقت، بیشتر به رهیافت اهل حکمت می‌ماند.


ازنظر هایدگر، هنر یکی از انحای «تحقق حقیقت و صیانت ابداعی حقیقت در اثر» است. مراد او از «ابداع» به ظهور آوردن و نامستور ساختن است. می‌گوید هنرمند از طریق «فرآوری» و ابداعِ اثر، حقیقت را در اثر هنری بنیان می‌نهد و «عالَم»ی را اقامه می‌کند. او هنر را امکان دادن به تحقق حقیقت موجودات می‌داند.


امکان دادن به تحقق حقیقت به این معنا هم هست که در ابداعات هنری، صرفاً جهت فاعلیت و خلاقیت هنرمند در کار نیست، بلکه وجه قبول استعداد و آمادگی او برای امکان دادن به تحقق حقیقت نیز شرط است. کوتاه‌سخن دراین‌باره اینکه، هایدگر، وهم و صناعت ناشی از وهم را –علیرغم مشهورات زمانه- هنر نمی‌داند، بلکه برای هنر و حقیقت نسبتی تام و تمام قائل است. از نظر او تحویل هنر به حس و محسوس، یعنی چیزی که در تعالیم زیبایی‌شناختی غربی (aesthetics) اتفاق افتاده است، درست نیست و هنر حقیقی –به اعتباری- در مقابل تعالیم زیبایی‌شناختی نیز هست.


لازم است برای درک صحیح‌تر آنچه گفته شد، درباره‌ی چیستی «حقیقت» و آنچه از آن تعبیر به «عالَم» شد هم سخن گفته شود. «حقیقت» در تعریف حکمت، به معنای «تجلی و ظهور» است و درعین‌حال با «خفا و مستوری» همراه است. یعنی «حقیقت»، تجلی آن چیزی است که هست و مسیری برای رفع ستر و رسیدن به کشف و دایر بر مظهریت بما هو کان است.


از مراتب و ساحات ظهورِ این حقیقت هم، در حکمت و عرفان تعبیر به «عالَم» شده است. یعنی«عالَم» مرتبه‌ای از حقیقت است که مُدرَک باشد. «هنر بدون علم هیچ است.» این قول مشهور و مقبولی درباره‌ی هنر هست که صحیح به نظر می‌رسد و مؤید همان چیزی است که هایدگر، درباره‌ی اثر هنری می‌گوید. در اینجا علم با «عالَم» ارتباط دارد چراکه عالم، «ما یُعلم به» است. یعنی آنچه موجب حصول علم است. مقصود از علم، همان حال حضور و نسبت بی‌واسطه‌ی هنرمند است با عالمی که در اثرش ظهور می‌یابد و معنای این عبارت آن است که هنر می‌بایست اقامه‌ی «عالَم» کند و اثرش در مسیر کشف و به مظهریت رساندن حقیقت باشد و الا هیچ است.


هایدگر به‌شدت بر این گفته‌اش اصرار دارد و «هنر منتزع» یا «هنرِ سوبژکتیو» را ازآنجاکه مدخلیتی برای حقیقت ندارد، برنمی‌تابد. او از اثر هنری منتزع یا همان چیزی که ماحصل «هنر برای هنر» هست، تعبیر به «شیء» می‌کند و می‌گوید اطلاق کلمه‌ی «شیء» به اثر هنری، تمایز مهمی که بین «اثر» و «شیء» وجود دارد را از میان برمی‌دارد و ازاین‌رو اصرار دارد که «اثر هنری» با «شیء» دو امر جدا از هم‌اند.


پس اگر گفته شود که هنر فعلی برای تحقق حقیقت است و کارکردش تجلی حقیقت و رفع مستوری از آن، تفاوتش با دیگر انحای کشف حقیقت در چیست؟ مطلب اساسی این است که ظهور حقیقت در آثار هنرمندان، با پایمردی خیال و صور خیالی صورت می‌گیرد و همین امر، وجه تفکیک هنر از انحای دیگر کشف حقیقت است. خیال در لغت به معنای عکس و شبح است و کار هنر فرآوری و نمایاندن جلوه‌ی حقیقت در انواع صنع است. این خیال، با وهم و تخیلِ وهمی یکی نیست و مقصود، فعلی است که درصدد عینی کردن حقیقت است و نه خلق اوهام.


نتیجه این‌که هنر، فرآوری و به مظهریت رساندن حقیقت است و هرگز نمی‌تواند منتزع از حقیقت و عالَم حقیقی باشد. آنچه «هنر انتزاعی» یا «هنرِ سوبژکتیو» نامیده می‌شود، نه‌تنها نسبتی با «هنر» ندارد، بلکه ازآنجاکه در جهت ستر حقیقت و خلق وهم و جعل است، در حقیقت عین بی‌هنری و «ضد هنر» است هر چند با صناعتی در حد کمال و استحسانی تام. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۱:۰۵
علی سلیمانیان