در روزهای منتهی به دهمین انتخابات ریاست جمهوری، تئوریسین های اصلاحات، طرحی را برای اصلاحات تجویز کردند تا بتوانند با تحریک احساسات جامعه و نشان دادن چهره ای خشن از نظام، نبض جامعه را در دست بگیرند. این سناریوی خطرناک که در قالب "اصلاحات خون می خواهد" مطرح گردید، با متدهای مختلف و مراحل متعدد پی گیری شد.
این سناریو در امراحل ابتدایی یعنی تحریک نظام به سرکوب، شکست خورد و نتوانست تا انتخابات، نظام را به اقدامی نسنجیده وادارد و حتی وقایع و آشوب های پس از انتخابات نیز، با عدم توفیق این جریان در راستای به انفعال کشاندن نظام و نهادهای امنیتی همراه شد. اما به تشخیص تئوریسین های اصلاحات، این جریان برای تداوم حیات سیاسی اش نیازمند خون بود و پروژه ی طراحی شده می بایست به هر صورت ممکن عملی می شد.
در همین راستا در وقایع پیش آمده، از سوی سران اصلاحات طرحی کلید خورد که به طور هم زمان توسط لایه های مختلف پی گیری شد. در این شیوه برای به انجام رساندن سناریوی شهیدسازی، طرح لیست سازی از کشته شدگان و جنگ روانی و تبلیغاتی به طور هماهنگ از طریق رسانه های وابسته به دولت های بیگانه و ضد انقلاب، مطبوعات و رسانه های رسمی وابسته به اصلاحات و سایت های اقماری و شب نامه پراکن این جریان، کلید خورد و با ورود به فازهای جدید اشکال جدیدتری به خود گرفت. این جریان به دلیل آن که نتوانست نظام را در موضعی قرار دهد که مجبور به دست زدن به اقدامات نسنجیده و دست بردن به اسلحه شود، به ناچار خود رأساً مأموریت یافت تا نفراتی را با ویژگی های خاص انتخاب و قربانی طرح شوم شهیدسازی خود نماید.
قتل خانم آقا سلطان در محلی دور از اغتشاشات با شلیک گلوله ای که در سلاح های سازمانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، کاربردی ندارد در مقابل دیدگان چندین دوربین با زوایای تعیین شده و پس از بزرگ نمایی چندین باره ی تصویر او در میان تظاهرکنندگان در همان روز حادثه توسط شبکه ی بی بی سی و تفاله های آن، - که بعداً حضور تامل برانگیز دوربین ها در صحنه ی حادثه و بزرگ نمایی تصاویر او در میان راهپیمایان تصادفی خوانده شد!!! - و نسبت دادن این جنایت به نیروهای امنیتی، پروژه ای بود که با ناشی گری تمام انجام شد؛ که پس از بررسی های متعدد مشخص شد که این حادثه، سناریویی از پیش تعیین شده برای تأمین خوراک تبلیغاتی رسانه های برانداز، توسط عوامل آشوب و بیگانگان بوده است.
در لایه ای دیگر انتشار اسامی کشته شدگان ادعایی توسط بنگاه های دروغ پراکن داخلی و خارجی، و پی گیری مواردی از آن ها توسط برخی رسانه ها و ارائه ی مستندات، مشخص کرد که تعدادی از کشته شدگان ادعایی، زنده هستند و به هیچ وجه در اغتشاشات حضور نداشته و یا در خارج از کشور زندگی می کنند و یا تعدادی از آن ها سال هاست که در قید حیات نیستند. اما با این رسوایی ها و افشای این دروغ پردازی ها، نه تنها روند دروغ پردازی پایان نیافت بلکه این روند با شدت تمام تداوم یافت و جمیع مساعی آشوب طلبان بر آن تمرکز یافت تا شمار کشته شدگان را به عدد ۲۷ برسانند. البته در پشت این دروغ پردازی ها و لیست سازی ها عواملی وجود داشت که موجب شد تا این دروغ پردازی ها تداوم یابد و این لیست ۷۲ نفره به واقعیت بپیوندد.
پس از انتشار لیست جدیدی از کشته شدگان در بنگاه دروغ پراکنی حزب مشارکت (سایت نوروز) این روند ابعاد تازه تری یافت. یکی از کشته شدگان ادعایی در این لیست، احمد نجاتی کارگر بود که پس ز انتشار این لیست دروبلاگ اشنوشت: "امروز صبح داشتم خبرهارو زیرورو میکردم که ییهو چشمم خورد بهخبر اعلام اسامی ۷۲ نفر از کشته شدگان اغتشاشات اخیر. اونقدر حس فضولی جولوی چشممو گرفت که نفهمیدم کی روی خبرکلیک کردم و کی لیست اسامی کشته شده ها جلوم ظاهر شد. همین طور که داشتم یکی یکی اسامی رو میخوندم که یکهو چشمم از حدقه بیرون افتاد (با حالت فنری تصور کنید) و فکم رو زمین ولو شد. آره، جالب بود، اسم خودمو توی لیست کشته شده ها دیدم."
او دو هفته قبل از انتشار نامش در لیست کشته شدگان نوشته بود: "مدتی بود که به لطف دوستان سبزمون و با یک گلوله چند گرمی امریکایی یا شاید هم انگلیسی (بخاطر اینکه کالیبر گلوله از یک نوع سلاح نا متعارف در ایران بود) راهی بیمارستان شده بودم. البته هنوز بهبودی کامل حاصل نشده و بعد از یک مدت حرکت چهار پایی (به کمک دو عصا) به تازگی به لطف فیزیوتراپ و آب درمانی سه پایی (تک عصا) شدیم.
حالا بماند که دوستان هم میهن نما چه طور مزد تلاش شبانه روزی چند ماهه برای برگزاری یک انتخابات سالم رو ساعت 5 روز شنبه 23/3/88 با گلوله دادن. که دستشون رو هم از راه دور میبوسم."
پس از افشای این دروغ، جوخه های ترور جریان آشوب، او را که برخلاف تقلای کینه توزانه ی سایت حزب مشارکت برای القای کشته شدن وی، در قید حیات به سر می برد، تهدید به ترور و قتل کردند! احمد نجاتی در مورخه ی ۲۱/۶/۸۸ در وبلاگش نوشت: "نمی دونستم زنده موندن من برای یک عده اینقدر زجرآور میتونه باشه و وبلاگم آینه دق عده دیگری. چرا باید یک عده از اینکه من اعلام حیات کردم اینقدر عصبانی بشن که نفهمن چی دارن میگن و هر یاوه و خزعبلاتی که توی دهنشون چرخید به سر انگشتاشون منتقل و با فشار دکمه های کیبرد به دیتا تبدیل کنن و به من میت هدیه بدن؟... واقعاً روشن شدن دروغ یک عده (حداقل در مورد اسم من) در فهرست منتشر شده 72 نفر کشته های اغتشاشات اخیر اینقدر سخت و غیرقابل تحمل شده که همون دوستانی که بر طبل فضای باز رسانه ای و اطلاع رسانی روشن و تحمل شنیدن صدای مخالف میکوفتن حالا گریبان چاک میکنن که صدای مارو خفه کنن؟... البته نباید از حق گذشت که در میان این معرکه منافقین و منافق صفت ها، از ورژن جدید و قدیم تا داخلی و خارجی چه آتش بیاری کردند و در تهدید جانی و مالی و... این میت دست از دنیا کوتاه، از هر اقدامی فروگذار نکردند و به هر شیوه ای پیغام فرستادند که: «حالا که زنده ای و نمردی و فهرست 72 نفره ما را خراب کردی، در آینده ای نه چندان دور بزرگ ترین تکه ات گوشت خواهد شد!!!»".
سخن آخر آن که ظاهراً سران اصلاحات برای آن که استراتژی جدید خود را به انجام برسانند دست به سناریویی خطرناک و جنایتی کثیف زده اند تا با اجرای طرح کشتار توسط جوخه های ترور، پروژه ی شهید سازی را تکمیل نمایند. لیست ادعایی از کشته شدگان حوادث اخیر را در واقع می شود لیستی از اشخاصی دانست که قرار بوده اند در حوادث اخیر فدای استراتژی "اصلاحات خون می خواهد" شوند و پشتوانه ی انتشار این لیست ها هم از همین اطمینان برنامه ریزی قبلی حاصل شده است. تا کنون تعدادی از آن ها به واقعیت پیوسته و تعدادی دیگر، خوشبختانه علی رغم خواست اصلاحات از این طرح شوم جان سالم به در برده اند.