یا امامت شیطان، یا نماز بی نماز!
بعد از آن که مروان بن حکم و طلحه و زبیر، نتوانستند ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را برتابند و به گرد عایشه - بیوه ی رسول الله - جمع شدند، این توهم عایشه را در خود گرفت که او تنها میراث دار رسول مکرم اسلام و رسالت است. غافل از آن که کسی سراغ ندارد که رسول الله در جایی بگوید عایشه از ما اهل بیت است اما سلمان فارسی، که نه نسبت نسبی با پیامبر داشت و نه نسبت سببی و نه از عرب بود از اهل بیت خوانده شده است و این نشانگر آن است که میراث داران رسول الله، نزدیک ترین کسانند به او از لحاظ اندیشه. و از آن رو که عایشه زمام عقل خویش را به نامحرمی چون مروان سپرده بود، دیگر نتوانست بغض و کینه ی فروخورده ی خویش از علی (ع) را پنهان دارد و به بهانه ی خون خواهی از عثمان، به جنگ با علی برخاست. حال آن که نه علی قاتل عثمان بود و نه کسی جز علی لایق حکومت بر مسلمین.
در خرداد سال ۷۶ محمد خاتمی برنده ی میدان انتخابات شد و به ریاست جمهوری رسید. او، پرچمدار جریانی است که از تداوم گفتمان امام و انقلاب و از پایبندی به ارزش های اسلامی و انقلابی به شدت شرمسار بود. این جریان بارها بر انقضای تاریخ مصرف اندیشه ی امام تاکید کرده و این دغدغه را داشت که اندیشه ی امام را باید به موزه ی تاریخ سپرد. این جریان بارها و بارها و به انحای گوناگون به ولایت فقیه تاخته و درصدد تضعیف و نابودی این اصل برآمده بود. توهین به روحانیت و مرجعیت هم گویی به عنوان رویه ای دایمی برای آن ها مطرح بود. با توهین به عموم مومنین و شیعیان تقلید را کار میمون دانستند. قرآن را تخیلات ذهنی پیامبر خواندند. حتی کار را به جایی رساندند که دین را نه تنها افیون توده ها که افیون ملت ها خواندند و گستاخی را تا آن حد بالا بردند که گفتند حتی می شود در برابر خدا و در اعتراض به خدا هم تظاهرات کرد. این جریان به جای پی گیری مشی عزتمندانه در سیاست خارجی، مشی ذلیلانه و نوکری اجانب و علی الخصوص شیطان بزرگ را در پیش گرفت. ترویج فرهنگ ایثار و سخن از جهاد و شهادت و دفاع مقدس در نزد اینان ترویج خشونت در جامعه قلمداد شد و درصدد برآمدند هر آن چه که از نمادها و عکس شهدا در سطح شهر بود را محو کنند. ارتباط گیری با بیگانگان و برنامه ریزی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی از جمله ی اقدامات این جریان است. دست دادن با زنان و زیر پا گذاشتن اصول و احکام ابتدایی دین، ظاهرا اموری است که خاتمی از انجام آن ها هیچ ابایی ندارد. ارتباط و دیدار خاتمی با جین شارپ، جورج سوروس، یورگن هابرماس، جان کین و ... برای براندازی نظام برخاسته از انقلاب اسلامی، چیزهایی است که اظهر من الشمس اند. محمد خاتمی کسی است که آرزوی شکست انقلاب اسلامی را در سر دارد، گر چه این آرزویی است که هرگز تحقق نخواهد یافت.
حال با این اوصاف سوال آن جاست که سید حسن خمینی چگونه او را همسو و همفکر با خویش یافته است؟!
متاسفانه از همان ابتدای ریاست جمهوری محمد خاتمی، مراسم احیای لیالی قدر در حرم مطهر امام امت، با حضور و سخنرانی محمد خاتمی رنگ و بویی غیر از آن چه که انتظار می رود یافته است. حضور نوکر و پادوی امریکا و دشمنان امام راحل در این مراسم چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ چرا تولیت حرم امام، اجازه ی آن را که دشمنان امام از تریبون حرم مطهر امام به ایراد سخنان دشمن شادکن خود بپردازند را می دهد؟
عجیب تر آن است که مدتی پیش برخی رسانه ها از فشار به سید حسن خمینی مبنی بر عدم استفاده از خاتمی به عنوان سخنران در مراسم احیا خبر دادند، و متعاقب آن اعلام شد که امسال حرم امام خمینی(ره) مراسم احیای لیالی قدر را برگزار نخواهد کرد.
آیا تولیت حرم امام، حرم امام عزیزمان را، که متعلق به همه ی دلباختگان حضرت روح الله و مستضعفان است را میراث خانوادگی خود می پندارد؟ چگونه تولیت حرم این اجازه را به خود می دهد که اغراض شخصی و تفکرات خاص خود را که با مبانی اندیشه ی امام عزیز هیچ انطباقی ندارد، بر حرم امام راحل حاکم گرداند؟ لغو مراسم احیای حرم مطهر به دلیل فشار بر جلوگیری از حضور دشمنان امام و نوکران شیطان بزرگ در آن جا یعنی یا باید امامت شیطان را بپذیریم یا نماز بی نماز!!!