انقلاب فرهنگی در آغاز با تعطیلی دانشگاه و تصفیه سخت افزاری، اگر چه توانسته بود قدری دانشگاه را با انقلاب همسو کند، لکن به دلیل فقدان نرم افزار، نتوانست به انقلاب فرهنگی همه جانبه و ریشه دار دامن زند. انقلاب فرهنگی سخت با تصفیه اساتید لائیک و سکولار در پی اسلامی کردن دانشگاه بود، اما آیا با متون غربی علوم انسانی و ساختار نظام آموزشی مبتنی بر مدار اومانیسم -حتی با وجود اساتید متعهد- می توان ثمره ای جز تربیت دانشجوی سکولار انتظار داشت؟
دانشگاه ها امروز به مرکز تربیت سربازان نظام سلطه بدل شده است و این، همان استعمار فرانوینی است که عزم آن دارد تا با کودتای خزنده فرهنگی، و قلب باورهای اصیل جامعه، بر عمر نظام برخاسته از انقلاب اسلامی پایان دهد.
نبردی که امروز از آن به "جنگ نرم" یاد می شود ریشه در همین جا دارد. دانشگاه عرصه اصلی این رویارویی است. نبردی پیچیده و از درون که متاسفانه در هر دو سوی این نبرد، ما هستیم. هم دشمنیم و هم دوست. انقلاب اسلامی، با این متون نامتجانس، خود تدارکاتچی دشمن در نبرد نرم شده و فرزندان خویش را ناخواسته، در برابر خویش خواهد یافت. دانشگاه، پشتوانه فکری جامعه و در حقیقت "تنگه احد" نظام در جنگ نرم است. سلاح جنگ نرم، اندیشه است و جنگ با دستان خالی در نبرد نرم، عایدی جز فنا نخواهد داشت.
غفلت از علوم نظری، دانشگاه را به همان نقطه آغازین بازخواهد گرداند و این که اکثر اساتید سکولار کنونی، پرورش یافته دانشگاه پس از انقلاب بوده و دانشگاه های جمهوری اسلامی، لانه اصلی سکولارها و روشنفکران غرب زده است، مبین این واقعیت است. سست اندیشی "فرماندهان و افسران جنگ نرم" تنگه احد نظام را تقدیم دشمن خواهد نمود و این جنگ فاتحانه کنونی را به شکست خواهد کشاند.
اما تنها راه مقابله با این نبرد خزنده و از درون، انقلاب فرهنگی است. انقلابی نرم و از جنس فرهنگ که می بایستی بزرگ ترین دغدغه آن غرب زدایی از متون درسی دانشگاه ها و تزریق فرهنگ انقلاب اسلامی در آن و تدوین الگوی جامع بومی - اسلامی برای همه شاخه های علوم نظری و هنر باشد. بستر سازی و تدوین متون علوم نظری مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی، الفبای انقلاب فرهنگی است و بدون آن، این مهم به سرانجام نخواهد رسید.
پی ریزی ساختار نظام آموزشی جدید و اصلاح ساختار پیشین و عاریت گرفته شده از غرب وبومی سازی آن نیز گام بعدی انقلاب فرهنگی است.
به کارگیری هیات علمی متعهد هم از الزامات این انقلاب فرهنگی است. چرا که علوم نظری اسلامی و ساختار آموزشی بومی هم با وجود اساتید غیر متعهد، سکولار و غیر همسو با اهداف انقلاب، آب در هاون کوبیدن است. حضور طیف فکری خاص در گزینش نیروی انسانی دانشگاهی، یکی از علل رسوخ نیروی انسانی ناصالح در بدنه دانشگاهی و عدم نظارت صحیح بر کارکرد هیات علمی است و این سدی بر سر راه دانشگاه آرمانی اسلامی است.
شورای عالی انقلاب فرهنگی که بیست و ششمین بهار خود را در حال تجربه است، باید به همه نابسامانی ها و موانع موجود بر سر راه دانشگاه اسلامی پایان دهد و به دور از روزمرگی و مصوبات کلیشه ای و فرمالیته، رسالت اصلی خود را همچنان بر مدار انقلاب فرهنگی جستجو نماید.