«نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آن چه را که دشمن در تبلیغات و در خباثتهاى سیاسى و تفتینهاى سیاسى میخواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد.
شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیهاى که آن چنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله اطلاعات و امثال این ها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیسجمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاههاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بىپایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانهاند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشستهاند که یک بهانهاى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند...
عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟»1
این سخن به قدری روشن است که نه نیاز به تفسیر و تاویل دارد و نه تحلیل؛ و کاش ولایتمداران و سیاستپیشگان نیز آن را تفسیر نکنند و آن همه که از آن می فهمند خود را مکلف به عمل بدانند. و اقل کم اگر هم قصد اطاعت ندارند راه سکوت را پیش گیرند.
القای "حاکمیت دوگانه" اگر چه از سوی "دشمنان در کیمن نشسته" طرح شده است اما آن چه که بیش از همه این سناریو را به پیش رانده و به آن رسمیت بخشیده است، بازی خوردن طیفی از اصولگرایان صاحب رسانه، تریبون و قدرت است. که البته جز عدهای معلوم الحال که همواره در صدد عقدهگشاییاند، غفلت بر باقی آنان به قدری مستولی شده است که این کمک به "آشفتگی" و حرکتِ در زمین دشمن و طی مسیری غیر آن چه که رهبری ترسیم نمودهاند را عین ولایتمداری و اطاعت از رهبری میپندارند و این از عواقب فضای سیاست زدهای است که ما بدان مبتلا شدهایم.
رواج بد اخلاقی سیاسی، متعاقب آشفتگی فضای سیاستزده موجب انشقاق القایی طیف اصولگرا به دو جبهه متقابل شده است و در این جبههگیریها، طرح اتهامات بزرگتر به جبهه مقابل فضیلت شمرده میشود. رسمیت یافتن "حرفهاى سست و بىپایه" و دامن زدن به "هیچ و پوچ" مقدمهای بر فزونی "آشفتگی" فضای سیاسی کشور تا حد انفجار شده است و دایره این انفجار بر همه مهمات حال حاضر، سایه افکنده است. چرخش 180 درجهای برخی حامیان دولت علیه تمامیت آن و ایراد اتهامات گاه مشمئز کننده و برخی اقدامات تقابلی و کجرویها از سوی دو جبهه، فرصتها و الزامات تاریخی ما را با نابودی و فراموشی مواجه ساخته و ما را از تکالیف بزرگتری که داریم دور کرده است.
***
فرصت طلایی و تاریخی جمهوری اسلامی پس از سه دهه مواجهه یک تنه با نظام سلطه و استکبار جهانی با گسترش دامنههای نهضت اسلامی به فراتر از مرزهای جمهوری اسلامی و حتی فراتر از خاورمیانه و الگوپذیری ملتها از انقلاب اسلامی ما و بیداری امت اسلامی، در حالی سپری میشود که فضای مشوش و سیاستزده داخلی امکان ایفای نقش راهبردی و تعیین کننده را از ما ستانده است.
القای اختلاف از درون، دستاویزی برای دستگاههای قدرتمند تبلیغاتی نظام سلطه شده تا این تهدید تاریخی برای نظام استکبار و فرصت غیرقابل تکرار برای امت اسلامی را به فرصتی برای استیلا بر بلاد اسلامی بدل کنند و چهرهای مخدوش و پریشان از جمهوری اسلامی به عنوان امیدگاه مسلمانان و مستضعفان جهان در چشم انقلابیون دنیا به نمایش بگذارند.
جمهوری اسلامی به عنوان الگو و مادر انقلابهای اسلامی با کجرویهای بعضی سیاستمداران و اختلافافکنی برخی صاحبان مسند دچار فرصت سوزی شده و در حال از دست دادن این پتانسیل استثنائی است و اگر ما نتوانیم از این پیشامد به نفع انقلاب اسلامی استفاده کنیم پاسخی در برابر تاریخ و امت اسلامی نخواهیم داشت. انفعال دستگاهها و قوای کشور به دلیل صرف توان در مسیر انحرافی اختلافات سیاسی، جمهوری اسلامی را از ایفای نقش فعالانه در منطقه بازداشته و آن را به سمت انفعال کشانده است و تداوم این وضعیت، هیچ به نفع ما و امت اسلامی نخواهد بود.
*
«همه شواهد نشاندهنده این است که دشمن امروز بر روى چند نقطه تکیه اساسى دارد. از واضحترینهایش انسان شروع کند، یکى مسئله اقتصاد است. اینکه ما امسال گفتیم سال جهاد اقتصادى، ناظر به این بخش قضیه است. به زانو درآوردن کشور از لحاظ اقتصاد، عقب راندن و پس راندن کشور در زمینه اقتصاد، که منتهى بشود به فلج پایههاى اقتصادى، منتهى بشود به نومیدى مردم، یکى از کارهاى اساسى است.»2
«خب، اگر ما بخواهیم این حرکت عظیم اقتصادى در کشور در سال 90 انجام بگیرد، یک الزاماتى هم دارد. این الزامات را هم من فهرستوار عرض بکنم:
اولاً روحیه جهادى لازم است...
دوم، استحکام معنویت و روح ایمان و تدین در جامعه است...
یک شرط دیگر این است که کشور به مسائل حاشیهاى مبتلا نشود. ببینید، در بسیارى از اوقات یک مسئله اصلى در کشور وجود دارد که همه باید همت کنند و به سراغ این مسئله اصلى بروند؛ باید مسئله کانونى کشور این باشد؛ اما ناگهان مىبینیم از یک گوشهاى یک صدائى بلند میشود، یک مسئله حاشیهاى درست میکنند، ذهنها متوجه آن میشود... مسائل حاشیهاى نباید به میان بیاید. مردم ما خوشبختانه قدرت تحلیل دارند، هوشمندند، هوشیارند؛ میتوانند مسائل فرعى و حاشیهاى را از مسائل اصلى جدا کنند. توجه شود مسائل حاشیهاى کانون توجه افکار عمومى قرار نگیرد.
یک شرط دیگر، حفظ اتحاد و انسجام ملى است. این اتحادى که امروز در میان مردم و در بین مردم و مسئولین وجود دارد، مردم به مسئولینِ خودشان علاقهمندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها کمک میکنند، با آنها همراهى میکنند، بین خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد، بایستى باقى بماند و روزبهروز تقویت شود. یکى از نقشههاى بزرگ دشمنان ملت ایران، ایجاد تفرقه و شکاف در داخل بوده است؛ به بهانه قومیت، به بهانه مذهب، به بهانه گرایشهاى سیاسى، به بهانه جناحبندىها، به بهانههاى گوناگون. اتحاد را باید حفظ کرد... مسئولین کشور هم همین جور؛ آنها هم باید سعى کنند اگر گلهاى از هم دارند - که گاهى ممکن است این گلهها بحق هم باشد - این گله را در معرض افکار عمومى مطرح نکنند؛ این ضربه به اتحاد ملى است؛ این را همه توجه داشته باشند. من به مسئولین کشور به طور جد این را تذکر و هشدار میدهم.»3
به حاشیه رفتن استراتژی "جهاد اقتصادی" در ماههای نخستین سال به عنوان عمدهترین تکلیف مسئولان و مردم در پهنه سال جاری در حالی به وقوع پیوسته است که اصلیترین هجمه دشمن به نظام از این سمت است. انحراف اخیر کانون توجه جامعه از جهاد اقتصادی به سمت حاشیهسازیهای تبلیغاتی و زد و بندهای سیاسی عمدتاً از سوی جریاناتی صورت گرفته که داعیه ولایتمداری دارند و جبهه مقابل القایی را علیرغم اذعان به پایبندی مطلق به "ولایت فقیه" به "ضد ولایت" بودن متهم میکنند. اختلاف افکنی در بین قوا و مسئولان و از بین بردن اتحاد ملی جامعه و خدشه به اعتماد مردم به مسئولان، خط سیری است که این جریان مدعی ولایتمداری در طی آن است و استراتژی اولای تعیین شده رهبری معظم، در حالی که هیچ اقدام مهمی در این زمینه شکل نگرفته در فصل ابتدایی سال به فراموشی سپرده شده است و عملاً نیز بر سرعت سیر اقتصادی جامعه نسبت به پیش از فرمان جهاد اقتصادی افزوده نشده است.
*
«یک نقطه دیگر - که آن هم خیلى واضح است - ایجاد اختلاف بین دستگاههاى مدیریتکننده کشور است؛ این هم یکى از کارهاى اساسى آنهاست. این مسئله را پنهان هم نمیکنند. نه اینکه نمیخواهند پنهان کنند؛ پنهانکردنى نیست. نوع کار دشمنان در این قضایاى مهم و کلان و بینالمللى اقتضاء میکند که یک کارهائى را بکنند، یک چیزهائى را بگویند، اظهاراتى را داشته باشند؛ لذا این تدابیر و سیاستهاى دشمنان در پرده نمیماند. میخواهند اختلاف ایجاد کنند. این اختلاف را به هر شکلى بتوانند، تزریق میکنند؛ ما بایستى بیدار باشیم. اختلاف سلیقه، اختلاف نظر، اختلاف عقیده در مسائل سیاسى، نباید به چالش میان جناحهاى کشور، میان عناصر کشور منتهى شود. گناه بزرگ فتنهگران در سال 88 این بود که اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بگوئیم اینها یک شبههاى، خدشهاى در ذهنشان بود، این خدشه را به صورت ایجاد چالش براى نظام اسلامى مطرح کردند. این گناه بزرگ، قابل اغماض هم نیست؛ آثار آن هم همچنان در جامعه ما موجود است.»4
خدشه به وحدت میان مسئولان، رسانه ای کردن اختلافات احتمالی، ایراد اتهام به نهادها و کارگزاران نظام و القای تلویحی "حاکمیت دوگانه" نیز هم چنان که در آغاز دان اشاره رفت، سناریویی است که متاسفانه برخی خودی ها را به سمت خود کشانده ـ و برخی اصولگرایان، آگاهانه و یا ناآگاهانه هر چه که باشد ـ در دام این سناریو افتاده اند. توسیع دامنه های اختلاف نظر تا حد چالش در اصولگرایان و سرایت دادن آن به کل مجموعه و مواجه نمودن نظام با چالش جدید سیاسی از سوی همین عناصر داخلی علاوه بر آن که "گناه بزرگ" و "غیر قابل اغماض" هست آن گونه که پیش تر عرض شد موجب فراموشی و عدول از برخی تکالیف و الزامات نیز شده است.
راکد ماندن بحث تعقیب و محاکمه سران فتنه از جمله این تکالیف فراموش شده است. به حاشیه راندن این پرونده مفتوح و ناتمام ـ که مطالبه اصلی و غیرقابل تنازل مردم پس از فتنه از مسئولان و سیاست مداران می باشد ـ در سایه گشودن پرونده ای جدید رخ داده است. به فراوشی سپردن "مجرمان بزرگ" با پیش کشیدن پرونده ای تبلیغاتی، دست چندم و نه چندان مهم، تنها برای از صحنه راندن طیفی خاص، حاشیه امنیتی جدیدی برای سران فتنه ایجاد کرده است. استفاده ابزاری رسانه ها و جریانات همسو با فتنه گران، و خواص مردود از این فرصت پیش آمده برای تخطئه حافظه تاریخی جامعه و بازگشت موزیانه به صحنه سیاسی کشور، از عواقب دیگر این فضای مشوش است. زبان باز کردن سیاست مداران مسکوت و سیاه نمایی وضعیت کشور با استناد به اظهارات و اتهامات نامعقول برخی اصولگرایان فرصتی برای این رفوزگان ایجاد کرده تا علاوه بر تبرئه خود از "جرم بزرگ" و توجیه کرده ها، با قیافه ای حق به جانب، فتنه انگیزی های خود را دوراندیشی، آینده نگری و پیش بینی آینده انتخابات جلوه دهند و با دامن زدن به اختلافات، و خارج نمودن اصولگرایان از صحنه، حیات خود را تجدید کنند.
***
تداوم وضعیت کنونی و فضای سیاست زده ما را از مسایل اساسی و مهمات بازخواهد داشت و الزامات حال حاضر را به فراموشی خواهد سپرد. و این عایدی جز برای بدخواهان و دشمنان ندارد.
تنها راه نجات، سیر بدون تنازل، بی کم و کاست و بدون دخالت دادن سلایق در خط روشن ولایت است و داعیه داران ولایت مداری بر این مهم، مکلف تر و اولی ترند. و چه زیبنده است که ولایت مداران، ولایت مداری را در عمل معنا کنند و خود مصداق صادق و معلم این عنوان بزرگ و افتخار آمیز باشند.
-------------------
پی نوشت ها:
بیانات حضرت امام خامنهای(مدظله العالی) در دیدار با مردم استان فارس (3/2/1390)
بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی( 8/3/90)
بیانات در حرم رضوی (1/1/1390)
بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی( 8/3/90)
نوشته شده برای روزنامهوطــــن امــــروز