سلام بر خندوانهی محبوب، که قهرمانهای فراموششدهی تاریخ حماسه و غرور کشورم را، از فراموشخانههای ذهن عافیتطلبِ ما بیرون کشید و آورد و نشاند در مقابل چشمانمان که فراموش نکنیم امروز اگر خندهای بر لب هست، و اگر امنیتی، و هر چه که امروز هست، از صدقهسری زجرها و سوختنها، و صدالبته دم برنیاوردنهای اینهاست. که فراموش نکنیم در گوشههای بیمارستانها و بر روی تختها، اسطورههایی داریم که در پیچوخم زندگی روزمره، گمشان کردهایم.
سلام بر خندوانه ی انقلابی و دوستداشتنی، که نگفت کار ما خنداندن است و بیدردی، و اهل درد را در زمانهای که مدعیان دردمندی هم رها کرده بودند، به حال خودشان وانگذاشت. خنده بیدرد را نپسندید و آمد و درست نشست در میانهی درد. و چقدر هم با این گریانهاش عزیز و دوستداشتنیتر شد و بالید.
و هنر هم جز این نیست که از کنار دردها و رنجهای آدمی، به هیچ بهانهای نگذرد و سختی دردمندی را به عافیتِ بیدردی نسپارد و به قول امام عزیز صیقل دهندهی «تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ» باشد.
یادمان انداخت که این انقلاب یادگار و میراث فداکاریهای صدها هزار انسانی است که هرکدامشان بهتنهایی، آنقدر بزرگ و باارزش هستند که افتخار یک تاریخ و یک ملت باشند.
و سلام بر آنها که مردانه ایستادند و ابهت و جوانی و سلامت جسم و صحت روانشان را دادند تا وطن و انقلاب، در میانهی یورش دژخیم گرگها بیدفاع نماند. با جان خود به جنگ توپ و تانک و موشک دشمن رفتند و نگذاشتند در ابن رویارویی نابرابر و در اوج تنهایی وطن، تاریخ ما گرد ذلت به خود بگیرد. ایستادند تا آنجا که میشد، و افتادند و باز اما ایستادگی و عشق در وجودشان جاودانه ماند.
سلام بر #خندوانه که عشق به وطن و غرور را در رگهای ما دوباره جاری میکند و پابرهنگان حماسهساز را به خانههای ما میهمان میآورد تا فراموشمان نشود که ایرانی، ایستاده میمیرد.
و سلام بر رامبد جوان!
و سپاس