انفجاری مهیب تر از حمله اتمی
نوام چامسکی، یک سال پیش، یعنی زمانی که هنوز هیچ خبری از امواج بیداری اسلامی نبود در مقالهای با عنوان «تهدید ایران» مینویسد: «تهدید ایران به شکل وسیعی به عنوان جدیترین بحران سیاست خارجی دولت اوباما به رسمیت شناخته شده است. ژنرال پترائوس در مارس سال 2010 به کمیته نیروهای مسلح سنا اطلاع داد که ایران تهدید اولیه در سطح دولتی برای ثبات مسئولیت فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی، یعنی در مناطقی که نگرانیهای اصلی آمریکا در آنجا است به شمار میرود.»
چامسکی سپس اسنادی را آورده که همگی نشان از آن دارند که امریکا در صدد افزایش فوقالعاده و چندین برابری قدرت نظامی خود و شکل دادن آرایشی جدید و کاملاً تهاجمی در برابر ایران است و این تحرکات حتی تا عرصههای دیپلماتیک و اقتصادی نیز تسری یافتهاند؛ و اینها با توجهی ویژه به برنامه هستهای ایران طراحی شدهاند.
وی سپس مخاطبان را با این سوال مواجه میسازد که «تهدید ایران چه چیزی است؟» و در رد این مساله که ایران را تهدیدی نظامی و هستهای شمرده است، مینویسد: «گذشته از برخی اظهارات فتنهانگیز، دقیقاً تهدید ایرانی چه چیزی است؟ یک پاسخ صحیح و مقتدرانه از سوی مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک در «بیلان نظامی سال ۲۰۱۰» در ماه آوریل ارائه شد. چیزی که ایجاد نگرانی میکند اظهار نظرهای اطلاعاتی و نظامی نیست. بلکه بیشتر آنها نگران تهدیدی هستند که ایران بر منطقه و جهان تحمیل میکند. این گزارشها مشخص میکنند که تهدید ایران اساساً تهدید نظامی نیست. هزینههای نظامی ایران در مقایسه با سایر کشورهای منطقه نسبتاً پایین است و دکترین نظامی این کشور هم کاملاً دفاعی و برای مقابله با تهاجم خارجی طراحی شده و در قیاس با آمریکا هم بسیار پائین و هم شدیداً دفاعی است. ایران تنها ظرفیت محدودی برای پیشبینی و تدارک نیرو، فراسوی مرزهای خود دارد. راجع به گزینه هستهای، برنامه هستهای ایران و تمایلش به این که امکان توسعه تسلیحات هستهای را باز نگه دارد(!) بخش مهمی از استراتژی بازدارنده ایران است. اگر چه ایران تهدید نظامی برای آمریکا به شمار نمیرود، اما این بدان معنا نیست که سیاستهای ایران برای واشنگتن قابل تحمل است.
ظرفیت بازدارندگی ایران از نظر آمریکا «یک اقدام غیرقانونی استقلالطلبانه» تلقی میشود که با طراحیهای جهانی ایالات متحده در تعارض است. به ویژه آنکه این امر، کنترل آمریکا بر منابع انرژی خاورمیانه را تهدید مینماید. کنترل این منابع، اولویت اصلی برنامهریزان ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم بوده است.
اما تهدید ایران فراتر از بازدارندگی است. نفوذ این کشور در منطقه در حال گسترش است. برنامه پنچ ساله کنونی ایران هم سیاستهایی را پی میگیرد که به توسعه روابط دو جانبه منطقهای و بینالمللی، تقویت پیوندهای ایران با کشورهای دوست، تقویت دفاعی و افزایش توان بازدارندگیاش میانجامد. همچنین ایران به دنبال گسترش پیوندهایش با بازیگران منطقهای است و از انسجام اسلامی هم پشتیبانی میکند. خلاصه این که، ایران در صدد است منطقه را بیثبات سازد، در حالی که به قول ژنرال پترائوس، تهاجم آمریکا به این منطقه و اشغال نظامی همسایگان ایران، ثباتسازی محسوب میشود، اما تلاش ایران برای گسترش نفوذش در کشورهای همسایه بیثبات سازی محسوب میشود، از این رو صریحاً عملی نامشروع و غیر قانونی تلقی میشود.»
چامسکی در ادامه چنین آورده است: «فراسوی این جرایم، جرم دیگر ایران حمایت از حزبالله و حماس است. ائتلاف حزبالله با چند حزب دیگر حائز رای اکثریت در آخرین انتخابات سال 2009 شده و حماس نیز برنده انتخابات 2006 فلسطین است. همین امر آمریکا و اسراییل را مجبور کرد غزه را به خاطر «رای به مسیر غلط» در یک انتخابات آزاد، مورد تحریم و محاصرهای نامنصفانه قرار دهند. جالب این که انتخابات مورد نظر، تقریباً تنها انتخابات آزاد در جهان عرب بوده است. البته طبیعی است که نخبگان از تهدید دموکراسی مرعوب شوند و تلاش کنند تا از وقوع آن جلوگیری به عمل آورند. ولی این مورد به نسبت قابل تأمل و قابل توجه است، به ویژه این که ایالات متحده نیز به موازات آن از دیکتاتوریهای منطقهای حمایت میکند؛ همچنین قابل توجه از این نظر که اوباما به شدت از دیکتاتور مصری، مبارک، به دلیل شیوهای که در ارتباط با جهان اسلام دارد قدردانی میکند.»
چامسکی اگر چه از حامیان سرسخت دموکراسی غرب و عنصری ضد ایرانی است، اما علیرغم بسیاری که حب و بغضهایشان مانع از درک حقیقت شده، او دریافته است که تهدیدی که ایران، امریکا و غرب را با آن مواجه ساخته، چیزی بسیار فراتر از تهدید نظامی و حتی تسلیحات اتمی است. تهدید ایران همان چیزی است که چند ماه پس از ارائه این تحلیل توسط چامسکی، امواج غیرقابل مهار آن در شمال آفریقا و خاورمیانه –یعنی همان «منطقهای که نگرانیهای اصلی آمریکا در آنجاست» - منافع امریکا را با خطری جدی مواجه نموده و آن را به نابودی کشانده است. ایران برای امریکا همان خطری است که پیشتر با حمایت و تقویت دیکاتوریهای منطقهای و امثال مبارک قابل کنترل مینمود؛ اما امروز با سقوط و محاکمه امثال این اهرمهای کنترلی امپریالیسم، این خطر چگونه برای امریکا و غرب قابل کنترل خواهد بود؟
البته چامسکی هم علیرغم زیرکی و روشنبینیاش، از درک ابعاد بیشتر این حقیقت که «تهدید ایران چه چیزی است؟» عاجز است و این تهدید را تنها در آن میداند که ایران در صدد گسترش نفوذ و ایجاد بلوکی جدید از قدرت و اقتصاد در حوزه کشورهای اسلامی است؛ اما تهدیدی که ایران، غرب و به ویژه امریکا را با آن مواجه کرده و آنها را به چالش کشانده است و به نابودی سوق میدهد، چیزی است که با آن ابرقدرت شرق، شوروی را به تنهایی به انحطاط کشاند و این عاملی بسیار قویتر و بسیار ویرانگرتر از مسالهای است که امروز در کشورهای تازه انقلاب شده، تمدن غرب با آن مواجه شده است. چالش پیش روی تمدن غرب، چالش هویت و مشروعیت است و این همان برخورد تمدنیهایی است که فوکویاما پیشبینی کرده است. برخورد تمدن پارادوکسیکال لیبرال دموکراسی غرب و تمدن نوظهور و در حال احیای اسلامی به رهبری جمهوری اسلامی.
چالش دموکراسی، که اکنون گریبان تمدن غرب و امالقرای آن امریکا را گرفته است، از نشانههای ظهور چالش هویت و مشروعیت تمدن غرب است که این مساله، از سوی حکام غرب، به عنوان «تهاجم» تلقی شده است.
«تهاجم بدون سلاح» تعریفی است که یکی از روسای سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا در دستهبندی نوعی از انواع تهاجمات ارائه کرده و منظور او از این عبارت به تعبیر خود او، «هجوم با جنگ افزارهای سیاسی یا خرابکاری» است و مثالی هم که برای آن زده بسیار جالب توجه است. او انتخاباتی که به بیراهه کشیده شده است –یعنی انتخاباتی که منافع امپریالیستی استکبار را تامین نکند، مثل همان انتخاباتی که چامسکی نیز در بالا از آن یاد کرد- را از مصادیق این تهاجم بدون سلاح میداند.
آیا امریکا و غرب، که هماینک گرفتار خشم و آتش تظاهرات مردم خود شدهاند این انتظار را ندارند که «تهاجم بدون سلاح» را در داخل امپراطوری خود نیز تجربه کنند؟ آیا اکنون، جهان نباید منتظر انفجاری مهیب، و از درون دنیای غرب باشد که هیمنه شیطانی تمدن غرب را به یکباره از هم فرو ریخته و بر امپراطوری چندصد ساله امپریالیسم بر جهان، پایان بخشد؟ انفجاری که بسیار مهیبتر و ویرانگرتر از حملهای اتمی خواهد بود که امریکا آن را اصلیترین تهدید و خطر برای موجودیت خود میانگارد.
*نوشته شده برای روشنامه وطن امروز