ذبح عدالت در سه اپیزود
این مطلب اختصاص دارد به ع.پ و حومه، و اگر برخی از سطور آن، برای دوستان نامفهوم و یا کسل کننده باشد عذر تقصیر بپذیرید که این حرف ها را برای آنهایی نوشته ام که خودشان به سطر سطر این نامفهومات آگاهند؛ و اگر مجرای بهتری از این رسانه شخصی برای رساندن آن می یافتم، از این طریق سخن نمی راندم.
اپیزود اول
امروز روز مهمی است. اولین سالگرد روزی که برایم یوم الله بود. اگر یوم الله را از آن روی که مختص خداستٰ یوم الله نامیده اند، چه افتخاری بزرگتر از این که چند روزت برای خدا باشد. فرمود:«قوموا لله، مثنی و فرادی» و ما نیز برای او قیام کرده ایم تا عدالت را اقامه کنیم. و هیچ افتخاری هم بالاتر از این نمی دانیم که در این راه مبتلا شویم.
یک سال پیش همین امروز، در آستانه آغاز دهه مبارک فجر سوالم از حضرت ع.پ را با حالتی که حتما در تصویر بازداشت تروریست شرق کشور -عبدالمالک ریگی ملعون- دیده اید، پاسخ دادند تا مقام کبریایی ع.پ ها را فراموش نکنیم و بدانیم که یک سوال از محضر ایشان ها، خطایی خواهد بود بس بزرگ. به قدری بزرگ که با سوال کننده از حضرتش، به سان جانیانی رفتار خواهد شد که فرمان به مقاتله ملت بی گناه داده و با نظام به مقابله مسلحانه برخاسته اند؛ و حتی شاید فراتر از اینها. و چه افتخاری می تواند برای ما بالاتر از این باشد که در راه آرمانهای انقلاب، با ما چنین کنند.
برخی ها اما، مقام حضرت ع.پ را بالاتر از اینها می دانند که بشود آن را در این جملات بزرگ مامن عدالتخواهان، رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی -روحی له الفداء- گنجاند و شما تصور کنید که او چه کسی می تواند باشد؟! به گوشه هایی از فرمایشات امام عدالت، حضرت امام خامنه ای دقت کنید:
«از نظر منهیچ کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسئولیت های خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند»
«هر کس به هر اندازه که حوزهى اختیارات اوست، باید پاسخگو باشد. »
«هیچ دستگاهى نباید خود را از انتقاد و نقد مصون و از عیب خالى بداند؛ همه دستگاههاى کشور باید مورد نقد منصفانه قرار بگیرند و همه در جهت اهداف نظام و در چهارچوب آن، رفتار خود را اصلاح کنند. دولت، مجلس، قوهى قضاییه و سایر دستگاههایى که در کشور هستند و مسؤولیتهاى مهمى بر دوش آنهاست،همه مشمول این قاعدهى کلى هستند؛ نقد، اصلاح و پاسخگویى. این، معناى حقیقى اصلاح نظام مورد نظر اسلام است.»
«آن روى سکه پاسخگویى، پرسشگرى است. یک غرض عمده از طرح این شعار در سال 83 این بود کهروح پرسشگرى در ذهن ملت ایران زنده شودومسؤولان احساس کنند که در مقابل مردم باید پاسخگو باشند. پاسخگویى و روحیهى پرسشگرى و احساس مسؤولیت مسؤولان در مقابل مطالبات ملت، مخصوص سال 83 نیست؛ همه سالها به همین کیفیت است.»
«نوبت پاسخگویىاست. درباره همین گروه هاى خاص، باز امیرالمؤمنین -علیهالصلاه والسلام- در این بیان مطالبى دارد: «لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ این جمله باز در همین نامه مالک اشتر است. فرمود: نگو به من مأموریت داده شده، به من مسؤولیت داده شده و من صاحب فلان مسؤولیت شدهام - «آمر فاطاع»؛ بنده مسؤولم، دستور مىدهم و شما باید اطاعت کنید؛ اینطور حرف نزن - «فان ذلک ادغال فى القلب»؛ این دل تو را خراب و نابود مىکند؛ واقعش نیز همین است. بعد چند خصوصیت دیگر را ذکر مىکند: «و تقرب من الفتن»؛ این، برگشت خشمآلود مردم را به تو نزدیک مىکند. وقتى اینطور حرف بزنى، مردم از خودخواهى و من من گفتن تو و خود را محور همه چیز دانستن و مسؤولیتى براى خود قائل نبودن، براى همیشه ناخشنود مىشوند.»
« ما در داخل کشورمان کم گرفتارى نداریم.ریشه گرفتاریهااز دو چیز است: اول، از غفلتها و کوتاهیها و تنبلیها و احیانا بدعمل کردنهاى خود ماست؛ در رابطه با اموال عمومى، در رابطهى با تجملگرایى،در رابطه با پاسخگویى به مردم در دستگاههاى مختلف. ریشه دوم، دشمنانى هستند که از همین مایهها و زمینهها سوءاستفاده مىکنند؛ بر این مردم تنگ مىگیرند؛ تهدید مىکنند؛ ایجاد اختلاف مىکنند؛ دو دستگى مىاندازند؛ محاصره اقتصادى مىکنند. مردم، یکپارچه و مؤمنند؛ اگر بزرگان و مسؤولان کشور هم یکپارچه و یک دست باشند، دشمن جرأت نمىکند.»
«از هیچ چیز هم نباید بیمناک باشید. نه اینکه ملاحظه نکنید - ملاحظه، یعنى عقل را بهکار گرفتن؛ این همیشه لازم است - اما آن چیزى را که حق تشخیص مىدهید، باید مطالبه کنید.»
« کشور مسؤولان اجرایى، قضایى و تقنینى دارد و همه باید بر اساس مسؤولیت خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوى مسؤولیتهاى خود باشند. نقش ولایتفقیه این است که در این مجموعهى پیچیده و در هم تنیدهى تلاشهاى گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسدارى و دیدهبانى حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالىاش، مهمترین و اساسىترین نقش ولایتفقیه است. »
« بایستى عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و به خصوص جوانان مطالبه شود که هر مسؤولى - چه بنده و چه هر کس دیگرى که در جایى مسؤول است - ناچار باشد به مقوله عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد... باید گفتمطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمىزند، بلکه نظام را تقویت مىکند...اصل مطالبهى عدالت، هیچ ضربهاى به انقلاب نمىزند؛ کاملا هم در جهت تقویت انقلاب است.»
« امروز وظیفه مسؤولان کشور، کار بىوقفه است.وظیفه مردمهم مأیوس نشدن و دنبال کارها را گرفتن و تلاش کردن واز مسؤولان به نحو منطقى مطالبه کردن است. »
« اینهاواجبات انقلاباست. من به شما برادران، خواهران و ملت عزیز ایران عرض کنم:همین پاسخگویى شماستکه تا امروز، این انقلاب عظیم را با این همه دشمن، بیمه کرده و دشمن را از صحنه خارج کرده است»
«مسئولان بلندپایه کشور، قوای سه گانه،از خود رهبری گرفته تا آحاد ماموران و مدیران، همه باید پاسخگو باشند؛ پاسخگوی کار خود، پاسخگوی تصمیم خود، پاسخگوی سخنی که بر زبان آورده اند و تصمیمی که گرفته اند. این معنای پاسخگویی است... مسئولیت به همین علت محترم است... اگر این شخص خود را مسئول دانست، واقعا شایسته این تکریم و احترام هم هست؛ اما اگر مسئول ندانست، همه چیز مشکل می شود.»
حضرت ع.پ، هر چه و هر که هست مطمئن باشید که در تراز مسئولان بلندپایه کشور و قوای سه گانه نیست و حتی در ذیل لیست 100 مسئول و مدیر ارشد کشور هم نمی گنجد، اما چه می شود کرد که او خود را دارای مصونیت آهنین و حتی فراتر از رهبر می داند و این گونه شده است که «همه چیز مشکل می شود».
وقتی به اصطلاح مسئول –اما در حقیقت نامسئول-ی که خود را حافظ انقلاب می داند، در برابر سوالی که از او درباره حضورش در جلسه ای با یکی از مسئولان بلندپایه تر از او -که در امتحان فتنه 88 نتوانسته است نمره قبولی دریافت کند- و ابهامات پیرامون آن نشست پرسیده شده، به جای پاسخ و ابهام زدایی، با مشتی آهنین بر دهان سوال کننده می کوبد، آیا کسی می تواند چنین تصور کند که او به وظیفه ذاتی اش، یعنی صیانت از انقلاب اسلامی، عمل کرده است؟
اما چه می شود کرد که کشاکش ما با امثال حضرت ع.پ –که پیشتر او را از خود می دانستیم- بر سر آرمانهای انقلاب و خط روشن ولایت، کشاکشی است ناتمام و این اول بار نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود که پاسخ عدالتخواهی و آرمانطلبی را چنین می دهند. وبه قول شهید مرتضای آوینی ما«آخرین مقاتله ما به مثابه سپاه عدالت نه با آمریکا که با اسلام آمریکائی است.»
فکر نمی کنم در هیچ کجای عالم بشود نمونه دیگری سراغ داشت که ضابط قضایی، زندانبان، شاکی و بازجو، همه یکی باشند، - حتی درباره ریگی ملعون هم چنین نبوده است- اما جرم عدالتخواهی بسیار سنگین تر از این حرفهاست. جرم عدالتخواهی به قدری عظماست که حتی انجام ابتدایی ترین تشریفات قضایی درباره این جرم خطرناک، مجاز نیست. به قدری بزرگ و فاجعه آمیز است که نه حتی فقط قوانین عادی که حقوق برشمرده در قانون اساسی نیز مشمول حال تروریست های فقط عدالتخواه نمی شود. همچنان که به راحتی اصل 23 قانون اساسی را نیز، زیر پا افکندند تا خاطر مکدر ع.پ و حومه اش از سوال به عمل آمده، بلکه التیام یابد.
دستانمان را بستند تا قلم بر دست نگیریم و چشمانمان را نیز که چشم بر انحرافات آقایان ببندیم. اگر می دانستند که می شود با پا نیز سخن گفت مطمئن باشید که آن را نیز می بستند و اگر می توانستند زبان نیز، از حلقوم بیرون می کشیدند، تا حالیمان کنند که بایستی چشمها را بر حقایق و دهانها را بر کج روی های ع.پ ها بست، اما چه باک که قلم در دستان زنجیر شده آزادتر می چرخد و چشمهای بسته بر رنگهای شیطانی دنیا، بصیرت وجودی انسان را بیناتر می کند.
گیرم که قلم هایمان را شکستید و چشم هایمان را بستید با خون رگهامان و با بصیرتها چه می کنید؟ اگر توانستید دهانهایمان را هم بشکنید، با فریادهای استوارمان چه می کنید؟
اپیزود دوم
اپیزود اول از نظر حقیر کافی بود تا عدالت را در دستان آقایان، ذبح شده ببینیم. اما از آنجا که شاید بخواهند آن را حدیث نفس بخوانند و از زیر آن بگریزند، لاجرم یک فریم دیگر پیش می رویم تا بهانه را از دستان آقایان بگیریم.
عدالت این چنین معنا شده است: «قرار دادن هر چیز در جای خود» و یا «اعطای هر حقی به صاحب آن حق.» این دو تعریف از عدالت کافی است تا اپیزود دوم در همینجا با ذکر نمونه ای از ده ها نمونه، کامل شود:
آیا برخی دستگاه ها که ماموریت آن ها، چیزی بسیار فراتر از ورزش است، اجازه دارند تا بخشی از امکانات خود را مصروف مسائلی خارج از وظیفه محوله مثلا سهامداری یک تیم ورزشی بکنند و به جای انجام ماموریت مافوق حساس و ذاتی خود، بخواهند با پول بیت المال و بودجه ای که برای جای دیگری در نظر گرفته شده است، پول های کلانی به فوتبالیست هایی بدهند که چند ده برابر حقوق پرسنل همان دستگاه باشد؟ و اصلا آیا چه کسی این اجازه را به آنها داده است که بیت المال کوخ نشینان را به پای کاخ نشینان از خدا بی خبر و آنهایی که بود و نبود انقلاب و نظام برایشان یکی است بریزند و گاه بخشی از بیت المال را از همین کانال، غیر مستقیم، صرف تقویت فرصت طلبان و تجزیه طلبان کنند؟ چه چیزی از این تیم های با هزینه میلیاردی عاید انقلاب می شود که آقایان خود را وقف آنها کرده اند؟ و کدام عدالت به آنها اجازه داده است تا چندین ده برابر حقوق یک پرسنل را به یک فوتبالیست و یا مربی فوتبال بدهند؟
اپیزود سوم
این اپیزود که احتمال دارد در نتیجه این نوشتار به وقوع بپیوندد، می تواند تکرار اپیزود اول باشد و عواقب نفهمیدن این مساله که -علیرغم فرمایش حضرت آقا- برخی ها هستند که نه فقط دارای مصونیت آهنین، بلکه فراتر از قانون اند و باید به قول خودشان «دیگر دور و بر ... نگردید».
اما خدا می داند که ما دور و بر شما و هر کس که فکر می کنیم که می خواهد از خط منحرف شود خواهیم گشت و هیچ خط قرمزی برای ما غیر از ولایت و قانون، متصور نیست.
و السلام علی من التبع الهدی
و سلام بر عدالتخواهان، مظلومان همیشه تاریخ و پاسداران همیشه بیدار انقلاب