فریاد عدالتخواهی ائمه انقلاب، و گوشهایی که سنگین شدهاند
«اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبى بود که گریبان بعضى از ماها را گرفت. بعضى از ما مسئولین دچار دنیاطلبى شدیم، دچار مادیگرائى شدیم؛ براى ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگرى یواش یواش از قبح افتاد.
ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرفزدگى هستیم.
این خطر است در راه ما. مصرفزدگى را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالاى دنیا را باید کم کنیم.
ما به موازات علم، به موازات پیشرفتهاى علمى، پیشرفت اخلاقى و تزکیهى اخلاقى و نفسى پیدا نکردهایم؛ این عقبماندگى است.
در عدالت اجتماعى هنوز به نقطهى مورد نظر اسلام - که آرزوى خود ما بوده است - نرسیدهایم؛ این هم از نقطهضعفهاى ماست. این ضعفها را بایستى جبران کنیم. اینها ضعفهائى است که نمیشود از آنها گذشت.»
این سطور، خلاصهای از آسیبشناسی امام عزیزماست از انقلاب؛ که دیروز در خطبههای پرصلابت آدینه، بیان شدهاند و شما ببینید که هر سه آسیب را جز از منظر عدالتخواهی نمیتوان دید. اشرافیگری و مصرفزدگی، عقبماندگی اخلاقی و عدم تحقق عدالت اجتماعی.
این قصه البته سر دراز داشته است. کشاکش عدالتخواهان –و البته در راس آن، امامان عدالت، امام خمینی و امام خامنهای- با مسئولان خرد و کلان بر سر این مساله، از ابتدای انقلاب بوده و تا اکنون نیز هست و من فکر نمیکنم جلسهای با حضور رهبری انقلاب و مسئولان، از همان ابتدا تا الان بوده که این مسایل در آن از مسئولان و کارگزاران مطالبه نشده باشد و اینکه چرا تا به حال این سه مطالبه تحقق نیافته، خود جای تامل است.
حدود سه دهه قبلتر، حضرت امام، طی سخنانی در جمع مسئولان، همین نقاط ضعفی را که امروز رهبر عزیز برای انقلاب برشمردهاند، هشدار داده بودند: «ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخنشینى را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طورى که خداى تبارک و تعالى مىخواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوى کاخنشینى به پایین بکشید، خود کاخنشینى این خوى را مىآورد، ممکن است که در بین آنها هم کسى پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتى که الآن کوخنشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخنشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوى کوخنشینى و خوى اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگى صحیح اسلامى را. آن خوى کاخنشینى مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوى را دنبال دارد. کسى که تمام توجهش به دامدارى است او نمىتواند آدم بشود. کسى که تمام توجهش به باغدارى است این نمىتواند یک انسان مفید واقع بشود. آنهایى که دامداریشان مفید است براى جامعه، آنها توجه به دامدارى ندارند. آنهایى که دامداریشان براى حفظ جامعه است آنها جزء همان کوخنشیناناند. و آنهایى که باغداریشان براى حفظ جامعه است آنها هم اینطور؛ لکن وقتى خوى زمینخوارى و باغدارى و کاخنشینى در بین مردم باشد، این اسباب این مىشود که انحطاط اخلاقى پیدا بشود. اکثر این خویهاى فاسد از طبقه مرفه به مردم دیگر صادر شده است.»
البته سخنانی از این دست در میان سخنان راهگشای امام کم نیست، اما علت انتخاب این فقره، تطابق عینی و جزء به جزء مفاد آن با مسائلی است که دیروز امام خامنهای بیان فرمودند و ببینید که دقیقا همان روندی که امام نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند، مورد عتاب رهبر معظم قرار گرفته است. دنیاگرایی، انحطاط اخلاقی وناعدالتی اجتماعی. یعنی اگر از همان ابتدا، گوشهای مسئولین در برابر فریاد عدالتخواهی حضرت امام، سنگینی نمیکرد، امروز در نقطهای نبودیم که رهبر عزیز ما همین سه مساله نشنیده شده را به عنوان نقاط ضعف انقلاب برشمرند.
آنهایی که به بهانه واهی آبروداری برای نظام به کنج کاخها غلتیدند و خود را از صفوف مردم جدا کردند، اکنون کجا هستند که ببینند امام، در این باره چه نظری دارد. امام طبقات محروم جامعه را، مؤونه و سرمایه این مملکت میدانست و به آنها افتخار میکرد: «من وقتى شما را، این چهرههاى انسانى، نورانى، خدمتگزار را مىبینم مباهات مىکنم به اینکه مملکت ما این طور است. دنیا الآن نظرش به مملکت ماست. نه به آن طبقه؛ به شما. نه به آن طبقاتى که سابق هم سر همه کارها بودند، و الآن هم شما مىگویید که اتومبیلهایشان، بچههایشان را مىبرند به مدرسه، و از همین اتومبیلها هست و به ما نمىدهند براى جهاد سازندگى! دنیا به شما نظر دارد؛ نه به این اتومبیلسوارها؛ نه به اینهایى که در کاخ مىنشینند. کوخ نشینها هستند که مؤونه این مملکت و سرمایه این مملکتاند؛ نه آن کاخنشینها. خداوند این کوخنشینها را براى ما حفظ کند.»
امام ما میگفت: «وقتى که پابرهنهها و گودنشینان و طبقات کم درآمد جامعه ما امتحان و تقید خود را به احکام اسلامى تا سر حد قربانى نمودن چندین عزیز و جوان و بذل همه هستى خود دادهاند و در همه صحنهها بودهاند- و ان شاء اللَّه خواهند بود- و سر و جان را در راه خدا مىدهند، چرا ما از خدمت به این بندگان خالص حق و این رادمردان شجاع تاریخ بشریت افتخار نکنیم! ما مجدداً مىگوییم که یک موى سر این کوخ نشینان و شهیددادگان به همه کاخ و کاخنشینان جهان شرف و برترى دارد.» اما خوی کاخنشینی کار خودش را کرده است. ادبیاتها و نگرشها عوض شدهاند و دیگر حتی همه کوخنشینها در برابر چشم برخی مسئولان و اشراف به قدر موی یک آقازاده نمیارزند. کوخنشینان وصلههای ناجور مملکت تلقی میشوند و هر اقدامی که در جهت نیل به عدالت اجتماعی صورت میگیرد، متهم به گداپروری است. خوی کاخنشینی، واژه «مستضعف» را در ابتدا به «اقشار آسیبپذیر» و اکنون به «گدا» تغییر داده است و شما باور کنید که فردا نیز به مرگ آنان حکم خواهد کرد تا مملکت را از لوث این چهرههای کریه بزدایند.
***
اما بگذار که از این ها بگذریم.
ببین که چه آرامشی در این جملات امام جاری است:
«من امیدوارم که شما ملت بزرگ و شما ملتى که محروم هستید، لکن پیش خدا عزیز هستید، گمان نکنید که کاخ نشینها بسیار مرفه هستند؛ آنها دلهایشان لبریز از تزلزل است؛ آنها قلبهایشان آرام نیست. تزلزلى که در بین کاخ نشینها هست در بین کوخ نشینها نیست... آرامشى که این طبقه محروم دارند آن طبقهاى که به خیال خودشان در آن بالاها هستند، ندارند.»