جهان سوم کجاست؟
جهان سوم جاییست که مردمانش روی به قبله امریکا نماز میخوانند و سجده بر شیطان بزرگ را، تنها راه سعادت بشر میدانند و فکر میکنند تنها جای آزاد در جهان که هم دموکراسی دارد و هم عدالت و انسانیت، جایی است که پوست آدم ها را زنده زنده کنده اند بر جایش نمک پاشیده اند و بر دهان سیاه پوستان، از آن روی که فقط چون سیاه اند، لجام زده اند و دست و پایشان را بر زمین میخ کرده اند، تا خدای ناکرده هوای توحش به سرش نزند.
قلبشان آزرده میشود اگر مردمانی که سالهاست طعم تحمیل استبداد و مزه خون و جنایت و کشتار قبله ی اینان را چشیده اند به قدر "مرگ بر" گفتنی هم که شده، انتقام بگیرند از عاملان شلیک به هواپیمای مسافربری ای که اغلب سرنشینانش زن و کودک بوده اند، و اخم میکنند از شنیدنش و بنای بر بی شعور دانستن این جماعت "مرگ بر" گو میگذارند که چقدر بدوی و بنیادگرا و و جاهل اند و وحشی، و قبله متمدن و مترقیشان منزه از هر پلیدی و خشونتی!
من اما ساکن آنجا نیستم. جهان سوم ارزانی همان امریکا پرستانی که عطش دست یافتن بر قبله، خواهد کشتشان. من ساکن مرکزی ترین نقطه جهانم و دقیقا روی نقطه ای ایستاده ام که زمین حول محورش شکل گرفته است. من ساکن جهان اولم و نه شرق میانه. ساکن نقطه بنیادین عالم. و بر دشمنانم هم سخت میگیرم و بر دوستانم رحمت دارم و ابایی از اینکه از سوی جهان سومی ها خشن و بنیادگرا و جاهل نامیده شوم هم ندارم. اینان قبله آمالشان آنجایی است که روی حیوان درنده خو را در توحش و دریدن سفید کرده است، و از کسان دست چندم آن قبله، چه انتظاری بیش از این می توان داشت؟
این جهلی که هنوز شعورمان را از ما نگرفته است که در برابر اعطای مرگ، لااقل ما نیز برای مرگ آوران، آرزوی مرگ کنیم، برای من مبارک است از هزار هزار دانایی ای که مرا به قربانی اش می طلبد و باید لبخند بزنم که مچکرم ازت که مرگ را به من دادی!
من ساکن مرکز جهانم و دقیقا بر نقطه ای ایستاده ام که جهان حول آن شکل گرفته است.