.
هیچ امتی تا کنون -به جز دو و نیم سده که بشر حضور عینی رسول آخرین و امامت را درک کرده است- رهبری مانند امام خمینی نداشته است. تاریخ حیات چندین هزار ساله انسان در جهان، همیشه از داشتن خمینی محروم بوده است و من مفتخرم در دورانی چشم به جهان گشوده ام که متعلق به اوست. من متولد دوران برانگیزش پیامبر پساخاتمیت ام، مولود عصر خمینی.
مفتخرم که چند سال نخست از زندگی ام را در دنیایی نفس کشیده ام که خمینی در آن نفس می کشیده، زیر آسمانی زیسته و روی زمینی راه رفته ام که خمینی در آن می زیسته و راه می رفته، و افتخار دارم که دل و جان و عقل و وجود، در گرو اویی سپرده ام که اگر بپرسند که کیست، هیچ چه میتواند بگوید از او که همه است؟
"او همه است" و هیچ معنایی بهتر از این ندارم که شرحش دهم. خمینی برای من همه است، و از واژگان و معانی و زبان و ساختار تکلم، و از هر چه که از آن قوه ناطقه ام هست گله ام همین است که اجازه نداده است او را بیشتر از این، شرح کنم. خمینی همه است، روح وجود واحده است و وحدت معنا.
تاریخ هرگز انسانی چون او را تجربه نکرده و محال است که دوباره سعادت آن را بیابد که تجربه اش کند. یکتای تکرار ناشدنی و دوران سازی که تاریخ بعد از او فخر خواهد کرد به داشتنش و تاریخ پیش از او حسرت خواهد خورد به نداشتنش.
و اما من مومن به پیامبری هستم که شکوه تمام بود و در عین حال انکسار نفسی تامه داشت. خشمی مطلق بود و رئفتی بی انتها داشت. عظمتی بی کرانه داشت اما ساده بود و به تار مویی از کوخ نشینان می بالید. لبخندش دل از عالمی می برد و اخمش، عالمی ویرانه می ساخت.
من مومن به پیامبری هستم که روح خدا بود و خدا را در او یافتم و هر چه که هست را. و جز او هر چه که فکر می کنم، نیست، همه عدم اند و فقط اوست که هست.
و چقدر لذت دارد از او نوشتن و از او گفتن و او را شنیدن و دیدن و یاد کردن. و ان شاء الله برایش مردن.
سلام بی انتهای خدا بر او باد