راه صلاح، تنها از انتخاب اصلح می گذرد
مصالح من درآوردیِ باب شده در سیاست ورزی و انقلابی گری شماری از حزب اللهی ها، به قاعده ی کِشی است که هر چه کشیده شود درازتر خواهد شد اما این کش در جایی بالاخره پاره می شود و به صورت خودمان برمی گردد و این «مصلحت» هر چه بیشتر کش آمده باشد، ضربه ی شلاقی بازگشتش به همان میزان بیشتر خواهد بود. مصلحت خطرناکی که باب کرده اند، ترجیحِ -به اصطلاح- «صالح مقبول» به «اصلح» است. توجیه این مساله هم به قول خودشان «وخامت»ِ اوضاع و بیم از انتخاب ناصالحان و قدر بودن آنان است. البته این که از کجا می شود فهمید کسی رای بیشتری نسبت به دیگری خواهد آورد و مقبولیتش بیشتر است خودش از ابهامات جدی این ماجراست، اما خودِ این «وخامت»ِ اوضاع هم، برآمده از تداوم این بدعت ناصواب بوده است که همیشه «اصلح» فدای کسانی شده است که صلاحیتشان کمتر است، اما بر اوضاع تسلط دارند.
مکانیزمی که برای احصاء این «مقبولیت» به کار برده می شود، روشی دو مرحله ای است. مرحله ی نخستش مبتنی بر تشخیص شخصی یا گروهیِ مسلط شدگان بر اوضاع است. کسانی که پیش تر با همین شیوه انتخاب شده اند و دارای «صلاحیت» پایین تری بوده اند اما با باب شدن این بدعت به اصلح ترجیح داده شده اند، در مسند تشخیص می نشینند و تشخیص می دهند که چه کسانی باید توصیه و مورد رجحان واقع گردند و چه کسانی کنار گذاشته شوند. در اینجا درک خودشان از میزان «شهرت» را، برابر با «مقبولیت» می گیرند. البته خودشان را هم همیشه در دایره ی این تشخیص قرار می دهند. مرحله ی دوم هم، مرحله ی پس از معرفی است. در این مرحله، دست به «مقبولیت سازی» زده می شود و گفته می شود برای جلوگیری از تشتت آرا، به همین لیست رای بدهید ولو همه اش را نپسندید. یعنی رسماً دارند آرا را هدایت می کنند و برای فلان فردی که صلاحیت کمتری دارد و فقط به بهانه ی واهی مقبول بودن، به «اصلح» ترجیح داده شده است، «مقبولیت سازی» می کنند. و بعد از این طی این مراحل است که حرف زدن درباره انتخاب اصلحی که در قواره ی مصالح و بدعت من درآوردی این حضرات نگنجد، محکوم به وقت ناشناسی و وحدت شکنی و کمک به رای آوردن لولوهای جناح مقابل می شود.
این بحران خودساخته که در دور باطل تکرار و تواتر افتاده است، هیچ وقت امکان پایان یافتن نخواهد داشت مگر آن که این بدعت خطرناک، کنار گذاشته شود و بخواهیم که یک بار برای همیشه، تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم. محکوم کردن این حرف ها، به وقت ناشناسی وقتی بیشتر حال به هم زن می شود که حضرات وقت شناس، در طی سالهای عافیت، که اضطرارِ دقیقه ی نودی بر آن مترتب نیست و برای شناساندن اصلح و هر کار دیگری که لازم باشد فرصت وجود دارد، هیچ وقت نخواسته اند که کاری بکنند و اصلا کاری هم به کار کسی ندارند. رای را گرفتند می گذارند و می روند پی کارشان، و باز دم انتخابات و در دقایق نود می آیند و بازی را دوباره می چینند و روز از نو و روزگار از نو.
بحران خود ساخته ی قدر بودن لولوهای جناح مقابل، به دلیل سپردن تمشیت امور به دست کسانی است که شایستگی لازمش را نداشته اند اما با مصلحت اندیشی ها و بدعت گذاری های دامنه دار و کش آمده، بر مسند امور نشسته اند و شایستگان به حاشیه رانده شده اند. مثل کشی که هر چه بکشی اش احتمال پاره شدنش بیشتر می شود و امان از روزی که پاره شود!