💠 تعظیم اهلبیت یا جولان اتراف؟!
بنای حرمهای شریفِ اهلبیت -علیهم اسلام- به شیوهای که امروز درآمده است، امری بدیع است و نه تنها در عصر 250 سالهی حضور امام معصوم خبری از این همه زرق و برق و اتراف و تجمل نبوده، بلکه تا قرنها بعد از غیبت هم بناهایی که دربردارندهی مدفن مطهر اهلبیت بودند، بنایی ساده و عاری از این سیل تجملات بود. شاید آنچه حرمهای مطهر اهلبیت علیهم السلام را به سمتی برده که امروز در اوج تجمل و اتراف میبینیم، در عصر صفویه و یا احیاناً به صورت محدود در دورهی ایلخانان آغاز شده است. این را از آنجایی میگویم که تقریبا بنایی در حرمهای اهلبیت با این وضع به یاد ندارم که قدمتش به عصر پیش از صفویان و یا نهایتاً ایلخانیان برگردد.
به نظرم آنچه حرمهای مطهر را به سمت کاخشدگی کشانیده و نقطهی آغاز در این بدعت بوده است، اسلامنمایی و شیعهگری صفویان و شاهانی بوده که خود کاخ نشین بودهاند و طبعاً برای حفظ ظاهر، مجبور بودهاند یا خودشان از کاخنشینی دست بردارند و یا برای موجه جلوه دادنِ ادعای ارادتشان به اهلبیت، برای آنان نیز کاخی زرین بسازند. معروف است که زمینِ صحن عتیقِ حرم حضرت فاطمهی معصومه -سلام الله علیها- با دستور شاه عباس صفوی با خاک حرم علوی و مقتل حسینی –علیهما السلام- پر شده بود تا در آن دفن شود، و یا روزی همان شاه عباس -مزورانه- با پای پیاده سودای زیارت خراسان کرده بود و نوکرانی گماشته بودند تا مسیر پیش پای او را مفروش کنند تا با شوکتی ملوکانه راه تزویرش را در پیش گیرد. یا گنبد سلطانیه را الجایتوی ایلخانی ساخته است تا پیکرِ مبارک حضرت امیرالمومنین(ع) را به پایتخت ایلخانی منتقل کند و با این حیله اسلامنمایی میکردند! و از این قسم تزویرها و اسلامنماییها و شیعهنماییهای شاهان کم نیست.
آنچه در ساخت و معماری حرمهای مطهر اهلبیت -علیهم السلام- صورت گرفته، چرباندن پول و ثروت بر وجههی عزت و معرفت است. حرمهای اهلبیت –همچنان که خانهها و مساجد آنان چنان بود- بایستی مرکز رتق و فتق امور امت و محل اجتماع و وحدت مومنین و ستاد مسلمین میبود، و مامنی برای امت و پناهگاهی برای درماندگان و بیچارگان؛ و نه نمایشگاهی از جواهرات و طلاجات و تجملات. بارگاه مطهر اهلبیت باید تا آنجا که مقدور است جمیع احتیاجات روز امت و زائران و مجاورانش را برطرف کند و نه فقط بنایی باشد پر زرق و برق و شلوغ که معارف اهلبیت را به همراه ابدان شریف آنان دفن کرده باشد. آنچه بر سر بارگاههای شریف آمده است مصداق تام و تمام اتراف است.
شاید گفته شود که این آراستنها و زرق و برقها تکریم مقام عترت و تعظیم در برابر آن روح والایی است که تحت آن قبه مدفون شده است، اما اگر این استدلال مضحک را بپذیریم باید چند چیز دیگر را هم بپذیریم. اول اینکه باید بپذیریم که هدف وسیله را توجیه میکند و اگر نه برای این همه اسراف و اتراف و تجملات چه توجیهی وجود دارد؟ دوم اینکه باید استدلالاتِ طاغوت در طول تاریخ برای این همه اسراف و اتراف و کاخنشینی و ریخت و پاشهایش را هم بپذیریم که آنها هم از همین راه به دنبال تکریم و کسب عزت برای خویش بودهاند! و سوم اینکه بپذیریم –نعوذ بالله- ما بیشتر از اهلبیت حالیمان است. آنان راه عزت و تکریم را نمیدانستند -و راهی که در پیش داشتند (با این استدلالِ ما) راه ذلت بود- و ما آنان را به عزت و تکریم رساندهایم!
تکریم اهلبیت این است که دایرهی معرفت و کرامت و عدالتشان آنقدر بزرگ باشد که در جایی که حرم اهلبیت در آنجاست نباید آثاری از استضعاف –در جمیع جهاتش- وجود داشته باشد. تکریم اهلبیت در تبیین معارف آنهاست و در پیاده کردن سیرهای که در زمان حیات مبارکشان بر آن راه بودهاند. تعظیمِ اهلبیت گستراندن دایرهی اسلام ناب در جامعه و اقامهی شعائر آنان است، نه ساختن کاخهای اسلام امریکایی روی بارگاه شریفشان و دفن ابدان مبارک آنان زیر انباشتی از اتراف و تجمل.
امام خمینی –رضوان الله تعالی علیه- که احیاگر راستین مکتب اهلبیت و اسلام نابِ محمدی –صلی الله علیه و آله وسلم- است در پیام پذیرش قطعنامه 598 و اولین سالگرد قتلعام حجاج به دست رژیم سعودی میگوید: «پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و منارههای تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است.» و دربارهی ساخت مصلای نمازجمعهی تهران نیز میفرماید: «انشاءاللَّه در کنار ساختن مصلاى تهران، در ساختن بینش کفر ستیزى مسلمانان موفق باشید. ضمناً سادگى مصلا باید یادآور سادگى محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شدیداً از زرق و برق ساختمانهاى مساجد اسلام امریکایى جلوگیرى شود.»