💠 أَلهاکُمُ الَتّکاثُرُ
و این نهیبی است بر آدم که چونان گوسفندان، در چراگاهِ فزونطلبی و مالاندوزی و در مرتع مصرفگرایی و لذتجویی نچرد و سر در آخور غفلت و تغافل نداشته باشد. و اگر نه بنیآدم را با این همه وصف، چه فضیلتی است بر رمهی گوسفندانی که تا از چراگاه بیرون نشدهاند میچرند و چون بیرون شوند نشخوار میکنند و همهی حیات آنان به چریدن و نشخوار میگذرد. و آنگاه که گرک بر آنان حمله میبرد و سایهی مرگ را بر سرشان میگسترد و میبینند که از مرگ گریزی نیست باز میچرند و میجوند تا آنکه نوبت بر مرگ اینان فرا رسد.
حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ
و انسان مالاندوزِ مصرفزده آیا حیاتش به چیزی جز همین چریدن و نشخوار میگذرد؟ با آنکه میداند مرگ را قطعاً ملاقات خواهد کرد و همهی این فزونطلبیها و شادخواریها و تلذذها و بهرهمندیها به پایان خواهد رسید، اما چون گلهی گوسفندان چنان گرم چرا و نشخوار است که انگار ندیده است که مرگ مهمان ناخواندهای است که همهی فرزندان آدم را باخود برده است. و این چند قدمِ مانده تا مرگ را هم باز به چرا و جویدن، و به نفهمیدن و نفهمیدن میگذراند.
کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ / ثُمَّ کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ
حاشا که روزی خواهد فهمید و از غفلتی که مالاندوزی و مصرفزدگی و این چرا و نشخوار دچارش نموده خروج خواهد کرد و خواهد فهمید چیزی را که اشتهایش به فزونطلبی و گرمی سرش در خور و نوش، او را غافل کرده بود از آن؛ اگرچه امروز نفهمد و سر در آخور غفلت فرو برد.
کَلّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ / لَتَرَوُنَّ الجَحِیمَ / ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ
و حاشا که اگر یقین داشت میدید که در دوزخ است و البته دوزخ را هم خواهد دید به یقین. و چقدر کوبنده است این آیات که بر غفلت آدمی شلاق برآورده است تا بیمش دهد از فرجام دردناکِ این فزونخواهی؛ و چقدر نادان است آدم که نمیفهمد با آنکه میبیند و میداند.
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ
و امان از آن روزِ دشوار که از نعماتمان بازخواست خواهند کرد و چقدر آن روز سخت خواهد بود! چه خواهیم گفت؟