💠 انقلابیها و لکنتِ گفتمانی
انقلابیها اقلا یکی دو دهه است که به لکنت گفتمانی دچاراند و دلیلش هم عدم تولید فکر، فقر مفرط در ادبیات نظری، و ناتوانی در گفتمانسازی است. برای همین اغلب از نظام معرفتی و گفتمانی رهبری آویزان شدهاند و طوطیوار بیانات و گفتمان ایشان را تکرار میکنند و به دنبال مرجع ضمایر آناند. این آویزانشدگی و تکرار و مصداقتراشی، بدون آنکه بر آن ارزش افزودهای اضافه کنند، موجب شده تا گفتمان رهبری که باید مبدأ خیزش و تعمیق خط فکری اساسی انقلاب میبود در سطحیترین و سخیفترین صورت ممکن متوقف شود.
گفتمان رهبری که استوار بر محکمات قرآنی و خط روشن امام خمینی(ره) است به تبعِ درک سطحینگرانه و دمدستیشدگی مفاهیماش، که به نوعی ارائهی ترجمانی ناقص و گاه اشتباه از این گفتمان است، کیفیت و غنایش را تا حدود بسیار زیادی از دست میدهد و به بیانی پیش پا افتاده و تکراری شباهت مییابد.
مشکل اصلی این است که انقلابیها نتوانستهاند یک عقل جمعی شکل دهند و آن را محل خیزش و رجوع گفتمان خود کنند. بنابراین تمامی درگیریهای فکری را در هر سطحی -چه در حوزهی نظر و چه در عمل- روی نقطهای متمرکز میکنند که رهبری آنجا ایستاده است. انقلابیها به دلیل نابرخورداری از این عقل جمعی، علاوه بر حوزهی فکری، در بزنگاههای حساس اغلب نمیتوانند تکلیفشان را تشخیص دهند و به آن عمل کنند. همیشه منتظرند تا حرف آخر را رهبری بزند و بعد وارد عمل شوند و این همیشه سنگینی مسائل را روی دوش رهبری بار کرده است.
نمونهی عینی این مساله، کاریست که مجلسِ مدعیِ انقلابی بودن، با مسالهی برجام انجام داد. مجلس در آن برههی حساس نتوانست به وظیفه قانونی و به تکلیف انقلابیاش عمل کند و توپ را با دستپاچگی به زمین رهبری پرتاب کرد. جز عدهای معدود، اغلب انقلابیهای نام ونشاندار مجلس نخواستند و یا نتوانستند که هزینههای انقلابی بودن را خوشان بپردازند و از آن شانه خالی کردند تا همهی سنگینی مساله، روی دوش رهبری بیفتد. این بلاتکلیفی البته مختص در سطح تصمیمگیری و مسئولیت نیست. مبتلا بهِ سطح عام انقلابیهاست که همه رجوعها و توجهات، به رهبری است.
تکلم طوطیوار انقلابیها با تکرار ساختار واژگانی رهبری، در عین اختلاف فاحش سطح ادراک از معانی و عدم اشراف به مراتب معرفتی انقلاب اسلامی، گفتمان پویای رهبری را به رکود کشانده و از حساسیت و اهمیت و گاه از حیثیت، ساقطش کرده است. این نوع انقلابیگری و تکرار مداوم بیانات رهبری، بدونِ بسط و تولید فکر و نظر، در واقع سنگر گرفتن پشت سر رهبری و گفتمانسوزی است.
از این مدل انقلابیگریها آبی برای انقلاب گرم نخواهد شد. باید به فکر گفتمانسازی و تقویتِ عقل جمعی بود. اگر حزبالله نتواند به ادبیات نظری مطلوب و فراگیر برسد و همهی تکیهاش بر ساختار گفتمانی رهبری باشد، آن وقت همهی سنگینی انقلاب تنها بر دوش رهبری خواهد بود و این معنایی جز تنها ماندن او ندارد.