💠 دربارهی «جایگاه معتبر امامت جمعه» و عواقب تخطی از عهدی که خدا از عالمان گرفته است
به بهانهی انتصاب نمایندهی جدید ولی فقیه در آذربایجانشرقی و امام جمعهی تبریز
«اخذ اللّه على العلماء ألاّ یُقارّوا على کِظّةِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم». خداوند از عالمان پیمان گرفته که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان آرام نگیرند. این را علی بن ابیطالب(ع) در بیان چرایی پذیرش حکومت فرموده است، و در بیاعتباری دنیا و تحقیر مقاماتش اینگونه سخن برآورده که دنیاى شما پیش من بىاعتبارتر از آب بینى بزغالگان است! تا بفهماند اگر این عهد در میان نبود، حکومت و مناصبش هیچ اعتباری و ارجی نداشت و به واسطهی این پیمان است که خداوند حکومت را بر صلحا واجب کرده است.
یک دهه بعدتر، حسین بن علی(ع) در جمع علمای امت در صحرای منا این عهد فراموش شده را دوباره یادآور میشود و آنان را از سکوت در برابر بیداد برحذر میدارد و سرنوشت علمای بنیاسرائیل را متذکر میگردد که با سکوتشان در برابر فساد کافر شدند و مورد نفرین خدا قرار گرفتند.
امام میفرماید خدا سکوت علمای یهود را عیب میشمارد چون میدیدند که ستمکاران به زشتکاری و فساد پرداختهاند، اما منعشان نمیکردند؛ و این سکوت به خاطر علاقه به مالی بود که از آنان میگرفتند و به خاطر ترسی که از آزار و تعقیب آنان به دل راه میدادند؛ در حالی که خدا میفرماید از هیچکس نترسید و فقط از من بترسید. و میفرماید مؤمنان دوستدار و عهدهدار یکدیگرند و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر میکنند.
سپس حضرت دربارهی آثار امر به معروف و نهی از منکر در جامعه صحبت میکند و با تبیین علل اعتبارِ علمای دین در پیشگاه مردم، آنان را اینگونه عتاب مینماید که شما به خاطر خدا در دل مردم جلوه و جاه پیدا کردهاید، آنطور که توانگر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریمتان برمیخیزد و آنکه برتری بر او ندارید شما را بر خود برتری داده است و نعمتها را از خود دریغ داشته و به شما ارزانی میدارد، مردم شفاعت شما را میپذیرند. در کوچه و خیابان با هیبت شاهان و شکوه بزرگان قدم برمیدارید، و آیا همهی این مواهب به خاطر این نیست که به شما امید دارند تا احکام خدا را اقامه کنید؟ و شما اغلب کوتاهی کردهاید. بیشتر حقوق الهی را فروگذاشتهاید، حق مردم را خوار و خفیف شمردهاید و حق ضعفا را ضایع نمودهاید، اما آنچه حق خود میپندارید را طلب کرده.اید؛ نه مالی بذل کرده و نه جانتان را به خطر انداختهاید، و نه با قبیله و گروهی به خاطر خدا درافتادهاید.
حضرت آنان را تحقیر و تحذیر میکند که آرزو دارید خداوند بهشت و همنشینی پیامبران و ایمنی از عذابش را به شما ارزانی دارد؟! من از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرود آید؛ که در سایهی خدا به منزلتی بلند رسیدهاید ولی مجاهدان و مردان خدا را حرمت نمینهید، وشما فقط به خاطر خداست که در میان بندگانش احترام دارید. و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود میبینید عهدهای الهی گسسته و زیر پا نهاده شدهاند اما نگران نمیشوید. در حالی که به خاطر پارهای از تعهدات آبا و اجدادی، آشفته میشوید و عهدی که در برابر پیامبر انجام گرفته مورد بیاعتنایی است. نابینایان و معلولان، و زمینگیرانِ ناتوان در بلاد، بیسرپرست ماندهاند و بر آنها رحمی نمیشود؛ نه مطابق شأن و منزلتتان عمل میکنید و نه به کسی که به تکلیف عمل کند مدد میرسانید. با چرب زبانی و سازش، خود را در برابر ستمکارانِ مسلط، ایمن میگردانید. و تمام اینها نهیهای خداست که شما از آنها غفلت میکنید.
امام استحالهی تدریجی جامعه و تسلط ظالمان بر امت اسلامی را تقصیر عالمان میداند و بر آنان نهیب برمیآورد که اگر بدانید، مصیبت شما از مصایب همهی مردم سهمگینتر است، چرا که منزلت عالم بودن را از شما گرفتهاند، چون تمشیت و صدارت امور باید در دست علمایی که امین حقوق الهی و حلال و حرامند باشد، اما این مقام را از شما ربودهاند، و این علتی ندارد جز اینکه از پیرامون حق پراکندهاید و دربارهی سنتی که دلایل روشن بر حقیقت آن وجود دارد، اختلاف کردهاید.
حضرت میفرماید اگر در راه خدا حاضر به تحمل ناگواریها میشدید، مصدر امور به دست شما میبود و مرجع کارها بودید؛ اما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند و اجازه دادید حکومت به دستشان بیفتد تا بر اساس حدس و گمان حکم برانند و راه خودکامگی و شهوت را پیش گیرند. مایهی تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود و دلبستگیتان به زندگیِ گریزان دنیا. شما با این روحیه و رویّه، مستضعفان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکی بردهوار سرکوفته باشد و دیگری بیچارهوار سرگرم تأمین آب و نانش؛ و حکام خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه خورند و با هوسبازی خویش ننگ و رسوایی به بار آورند، پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخی نمایند.