یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

به بهانه‌ی انتصاب نماینده‌ی جدید ولی فقیه در آذربایجان‌شرقی و امام جمعه‌ی تبریز


«اخذ اللّه على العلماء ألاّ یُقارّوا على کِظّةِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم». خداوند از عالمان پیمان گرفته که در برابر شکم‌بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان آرام نگیرند. این را علی بن ابیطالب(ع) در بیان چرایی پذیرش حکومت فرموده است، و  در بی‌اعتباری دنیا و تحقیر مقاماتش این‌گونه سخن برآورده که دنیاى شما پیش من بى‌اعتبارتر از آب بینى بزغالگان است! تا بفهماند اگر این عهد در میان نبود، حکومت و مناصبش هیچ اعتباری و ارجی نداشت و به واسطه‌ی این پیمان است که خداوند حکومت را بر صلحا واجب کرده است.


یک دهه بعدتر، حسین بن علی(ع) در جمع علمای امت در صحرای منا این عهد فراموش شده را دوباره یادآور می‌شود و آنان را از سکوت در برابر بیداد برحذر می‌دارد و سرنوشت علمای بنی‌اسرائیل را متذکر می‌گردد که با سکوتشان در برابر فساد کافر شدند و مورد نفرین خدا قرار گرفتند.


امام می‌فرماید خدا سکوت علمای یهود را عیب می‏‌شمارد چون می‏‌دیدند که ستمکاران به زشت‌کاری و فساد پرداخته‏‌اند، اما منعشان نمی‏‌کردند؛ و این سکوت به خاطر علاقه‏ به مالی بود که از آنان می‌گرفتند و به خاطر ترسی که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می‏‌دادند؛ در حالی که خدا می‏‌فرماید از هیچ‌کس نترسید و فقط از من بترسید. و می‏‌فرماید مؤمنان دوست‌دار و عهده‏‌دار یکدیگرند و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‏‌کنند.


سپس حضرت درباره‌ی آثار امر به معروف و نهی از منکر در جامعه صحبت می‌کند و با تبیین علل اعتبارِ علمای دین در پیشگاه مردم، آنان را این‌گونه عتاب می‌نماید که شما به خاطر خدا در دل مردم جلوه و جاه پیدا کرده‏‌اید، آن‌طور که توانگر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریمتان برمی‏‌خیزد و آن‌که برتری بر او ندارید شما را بر خود برتری داده است و نعمت‌ها را از خود دریغ داشته و به شما ارزانی می‏‌دارد، مردم شفاعت شما را می‌پذیرند. در کوچه و خیابان با هیبت شاهان و شکوه بزرگان قدم برمی‏‌دارید، و آیا همه‌ی این مواهب به خاطر این نیست که به شما امید دارند تا احکام خدا را اقامه کنید؟ و شما اغلب کوتاهی کرده‏‌اید. بیشتر حقوق الهی را فروگذاشته‏‌اید، حق مردم را خوار و خفیف شمرده‌اید و حق ضعفا را ضایع نموده‌اید، اما آن‌چه حق خود می‏‌پندارید را طلب کرده.اید؛ نه مالی بذل کرده‏ و نه جانتان را به خطر انداخته‏‌اید، و نه با قبیله و گروهی به خاطر خدا درافتاده‏‌اید.


حضرت آنان را تحقیر و تحذیر می‌کند که آرزو دارید خداوند بهشت و هم‌نشینی پیامبران و ایمنی از عذابش را به شما ارزانی دارد؟! من از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرود آید؛ که در سایه‏‌ی خدا به منزلتی بلند رسیده‏‌اید ولی مجاهدان و مردان خدا را حرمت نمی‏‌نهید، و‌شما فقط به خاطر خداست که در میان بندگانش احترام دارید. و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود می‏‌بینید عهدهای الهی گسسته و زیر پا نهاده شده‌اند اما نگران نمی‏‌شوید. در حالی که به خاطر پاره‏‌ای از تعهدات آبا و اجدادی، آشفته می‏‌شوید و عهدی که در برابر پیامبر انجام گرفته مورد بی‏‌اعتنایی است. نابینایان و معلولان، و زمین‌گیرانِ ناتوان در بلاد، بی‏‌سرپرست مانده‏‌اند و بر آن‌ها رحمی نمی‏‌شود؛ نه مطابق شأن و منزلتتان عمل می‏‌کنید و نه به کسی که به تکلیف عمل کند مدد می‏‌رسانید. با چرب زبانی و سازش، خود را در برابر ستمکارانِ مسلط، ایمن می‏‌گردانید. و تمام این‌ها نهی‌های خداست که شما از آن‌ها غفلت می‏‌کنید.


امام استحاله‌ی تدریجی جامعه و تسلط ظالمان بر امت اسلامی را تقصیر عالمان می‌داند و بر آنان نهیب برمی‌آورد که اگر بدانید، مصیبت شما از مصایب همه‏‌ی مردم سهمگین‌تر است، چرا که منزلت عالم بودن را از شما گرفته‏‌اند، چون تمشیت و صدارت امور باید در دست علمایی که امین حقوق الهی و حلال و حرامند باشد، اما این مقام را از شما ربوده‏‌اند، و این علتی ندارد جز این‌که از پیرامون حق پراکنده‏‌اید و درباره‏‌ی سنتی که دلایل روشن بر حقیقت آن وجود دارد، اختلاف کرده‏‌اید.


حضرت می‌فرماید اگر در راه خدا حاضر به تحمل ناگواری‌ها می‏‌شدید، مصدر امور به دست شما می‌بود و مرجع کارها بودید؛ اما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند و اجازه دادید حکومت به دستشان بیفتد تا بر اساس حدس و گمان حکم برانند و راه خودکامگی و  شهوت را پیش گیرند. مایه‏‌ی تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود و دلبستگی‏تان به زندگیِ گریزان دنیا. شما با این روحیه و رویّه، مستضعفان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکی برده‏‌وار سرکوفته باشد و دیگری بیچاره‏‌وار سرگرم تأمین آب و نانش؛ و حکام خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه خورند و با هوس‌بازی خویش ننگ و رسوایی به بار آورند، پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخی نمایند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۲
علی سلیمانیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی