💠 اندیشیدن به تجدید عهد دینی
نامهی اخیر دکتر داوری اردکانی به «دبیرخانهی هماندیشی اسلامی» را به نظرم میبایست به دور از ساحت سیاست و آنچه از زبان سیاستمداران برمیآید درک کرد و در آن فضایی فهمید که سخن متعلق به آن فضاست. نامهی مهم او به زعم برخی اهالی سیاست، به معنای رها کردنِ مسئلهی علوم انسانی اسلامی نیست، به معنای تغییر در مسیرِ رسیدن و چگونه رسیدن است.
داوری
اردکانی علم را یک «شدگی» میداند و منظورِ او از تباین دین و علم، این است که علم
بروندادِ تاریخی-تمدنی است و اگر بخواهیم برای علوم نسبتی با دین بیابیم، تنها از
این منظر است که میتوانیم جستجویش کنیم. او معتقد است نسبتِ دین و اعراضِ تجدد
مدرن -که علومِ جدید مصداقی از آن است- به اصطلاح اهل منطق، تقابل عدم و ملکه است.
یعنی نمیشود این اعراض را متصف به دین کرد، چرا که متعلق به عالمی که دین متعلق
به آن است نیستند؛ همچنان که خودِ مدرنیته و دین با هم چنین نسبتی دارند.
داوری اردکانی علوم انسانی را خاصِ تمدن مدرن میداند و بر این اساس معتقد است نمیشود این علوم را دینی کرد؛ یعنی اگر میشد دین و مدرنیته را جمع کرد و به «مدرنیتهی اسلامی» به عنوانِ یک کل بسیط (که در آن مدرنیته متصف به دین باشد) رسید، آن وقت میشود از «جامعهشناسی اسلامی» (جامعهشناسی به معنایی که در جهان کنونی مطرح است) حرف زد و این البته محال است. برای رسیدن به علوم انسانیِ دینی، باید به فکر تمهیدِ جامعهای دینی و جدای از عالم مدرن بود؛ جامعهای که در هوای مدرنیته تنفس نمیکند و تمنیاتش با آنچه جهان مدرن اقتضا دارد یکی نیست. در آن جهانِ جدید است که میشود علمی نو و متعلق به عالمِ خود بنیان نهاد؛ علمی مضافِ بر عالمِ نو.
«ما اگر نظم دیگری جز نظم تجدد در نظر داریم و به چگونگی قوام و به راه تحقق آن میاندیشیم و برای رسیدن به آن میکوشیم، شاید در راه علمی متناسب با نظم تازه قرار بگیریم. در این مورد هم توجه داشته باشیم که علم و جامعه با هم قوام مییابند. جامعهی کنونی ما جامعهی توسعهنیافته است. این جامعه همهی نیازهای جامعهی مدرن را دارد، بیآنکه از تواناییهای آن برخوردار باشد. اگر میتوانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعهای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژیهای ساختهی جهان توسعهیافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده میشد. توجه داشته باشیم که علم، یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است... خوبست که اگر میتوانیم به جای بحث دربارهی علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعهی اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم.»