💠 عدالت یعنی کشک
اگر مفسدان -حتی بعد از احراز فسادشان- در حاکمیت و در نهادهای قانونی، نفوذ و اعتبار داشته باشند؛
و اگر پای مصلحتسنجی به حوزهی عدالت کشیده شود و مصلحت مفسدان صاحبان نفوذ و مصالح قبیلهای بر عدالت و بر مصالح عامه بچربد؛
و اگر نهادهای قانونی به جای دفاع از حقوق عامه، دنبال توصیهنامه نویسی به نفع مفسدان باشند؛
اگر نهاد قضایی و مراکز قدرت در حاکمیت، در برابر عامه و در برابر کسانی که پشتشان به هیچ حمایتی گرم نیست مقتدر و زورمند باشند اما در برابر مفسدانی که زر و زور پشتشان است مستأصل و منفعل؛
اگر مصلحتسنجیها و انتساب به مراکز قدرت، مانع از آن شود که پای مفسدان دانهدرشتتر به محکمه باز شود؛
اگر در تفسیر ضوابط، سلایق جای قواعد بنشینند و اصلِ «علنی بودن محاکم» همیشه به نفع استثنا نقض شود و علیرغم صراحت قانون پروندهی مفاسدی که به قیمت آبروی نظام تمام شده به بهانهی حفظ آبروی مفسدان، فقط پشت درهای بستهی محاکم باز شود؛
و اگر حتی بعد از محکومیت قطعی مفسدان، نسبت به اعلام عمومی آن تعلل شود؛
و اگر اصل «استقلال قضات» فقط برای توجیه ایرادات محاکم به کار برود اما این استقلال برای مفسدان متنفذ قابل خدشه باشد و بشود حکم محکومیت قطعی آنان را «کأن لم یکن» تلقی کرد؛
و اگر نهاد قضایی به پستوی دربستهای شبیه شود که همه چیزش مخفی است و خود را بالاتر از آن میبیند که پاسخگوی مردم باشد؛
اگر پروندههای مفسدانِ صاحب نفوذ، به فوریت رسیدگی نشود، و مشمول زمان گردد؛
و اگر صاحبان اعتبار و کسانی که مسئولیت سنگین امور بر دوش آنهاست نسبت به اینها بیتوجه باشند و نخواهند که در دفاع از عدالت هزینهای متقبل شوند؛
و اگر دغدغهمندان، بزرگان قوم، صاحبان منبر و تریبون، و کسانی که حرفشان شنیده میشود عافیتطلبی کنند؛
آنوقت عدالت یعنی کشک.