یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

💠 از کلاس نهج‌البلاغه تا مسامحه با فساد!

يكشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۱۳ ق.ظ

در خبرها آمده بود که صبح هر جمعه در تبریز کلاس نهج‌البلاغه‌ی فلانی -علیرغم مسئولیت مهمی که در پایتخت دارد- برقرار است؛ اما راستش من هر چه فکر کردم نتوانستم‌ نسبتی بین نهج‌البلاغه با توصیه‌نامه گرفتن برای مفسدان پیدا کنم. 


در نامه‌ی حضرت امیر(ع) به مالک اشتر آمده است: «اگر یکی از کارگزارانت دست به خیانت زد و گزارش بارزسانت خیانتش را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کن، او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه را که از اموال در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار و خیانت‌کار بشمار و قلاده‌ی بدنامی به گردنش بینداز.»


و این نامه‌ی امام است به حاکم اهواز، وقتی از خیانت ابن هَرمَه، مأمور بازار اهواز اطلاع یافت: «وقتى نامه‌ام به دستت رسید، ابن هرمه را فوراً عزل کن، به خاطر حقوق مردم، او را زندانى کن و همه را از این کار با خبر نما تا اگر شکایتى دارند، بگویند. این حکم را به همه‌ی کارمندان زیر دستت گزارش کن تا نظر مرا بدانند. در این کار نسبت به ابن هرمه نباید غفلت و کوتاه شود و الاّ نزد خدا هلاک خواهى شد و من هم به بدترین وجه تو را از کار برکنار می‌کنم، و تو را به خدا پناه می‌دهم از این که در این کار کوتاهى کنى.» و سپس دستور داد او را از حقوقی که دیگر زندانیان دارند محروم کند و بر او سخت گیرد و در نمازجمعه بر او تازیانه بزند.


حضرت به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره، چنین نوشته است: «به خدا سوگند اگر به من گزارش کنند که در بیت‌المال خیانت کرده‌ای، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که در معاش اهل و عیالت درمانی، و خوار و سرگردان شوی.»


و این نامه‌ای است از ایشان به فرماندارش، وقتی خبرِ دست‌اندازی او به بیت‌المال را شنید: «از خدا بترس، و اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنى و خداوند مرا بر تو چیره سازد، با تو کارى خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواهم داشت، و با شمشیرم که هر کس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم. به خدا سوگند، اگر کارى را که تو کردى حسن و حسین کرده بودند، از من نرمشى نمی‌دیدند، و به مرادى نمی‌رسیدند، تا آن که حق را از آنان بازگیرم، و باطلى را که از ستم آن دو پدید آمده، نابود سازم.»


در نامه‌ی امام به یکی از کارگزارانش که از بیت‌المال سوءاستفاده کرده بود، چنین آمده است: «از تو به من اخباری رسیده است که اگر چنان کرده باشی، پروردگار خود را به خشم آورده و امام خود را نافرمان بوده و در امانت خود خیانت کرده‌ای. به من خبر رسیده که کشت زمین‌ها را برداشته و آنچه را می‌توانستی گرفته و آنچه در اختیار داشتی به خیانت خورده‌ای. پس هر چه زودترحساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند ازحسابرسی مردم سخت‌تر است.»


و حضرت مصقلة بن هبیره شیبانی را چنین تحقیر و نکوهش کرده است: «گزارشى از تو به من داده‌اند که اگر چنان کرده باشى، خداى خود را به خشم آوردى، و امام خویش را نافرمانى کردى، خبر رسیده که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‌ها و اسب‌هاشان گرد آورده و با ریخته شدن خون‌هایشان به دست آمده است به اَعرابى که خویشاوندان تواند و تو را برگزیده‌اند، مى بخشى! به خدایى که دانه را شکافت و پدیده‌ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، نزد من خوار شده‌ای، و منزلتت سبک شده است، پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیاى خود را با نابودى دین آباد مکن، که زیان‌کارترین انسانى. آگاه باش که در تقسیم بیت‌المال حق مسلمانانى که نزد من‌اند یا پیش تو هستند مساوى است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند.»


وقتی حضرت شنید، شریح بن حارث، قاضی کوفه، خانه‌ای گران‌قیمت خریده است، نوشت: «به من خبر داده‌اند که خانه‌ای به ۸۰ دینار خریده‌ای و سندی برای آن نوشته‌ای و گواهانی آن را امضا کرده‌اند. ای شریح اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران و یا پولی حرام نخریده باشی که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده‌ای.»


و‌ درباره‌ی املاکی که خلیفه‌ی سوم، از بیت‌المال بخشیده بود، فرمود: «به خدا سوگند، اگر این املاک را و مهریه‌ی همسران و بهای کنیزکانتان هم کرده باشید، آن را به بیت‌المال برمی‌گردانم، که در عدالت گشایش است، و آن کس که داد بر او سخت آید، از بیداد فریاد خواهد کرد.»


و نهج‌البلاغه پر است از نکوهش‌ها، توبیخ‌ها و برخوردهای سخت امیرالمومنین با مفسدان و خیانت‌کاران.


حضرت استاد! نهج‌البلاغه، مکتبِ عمل است نه کتابی تشریفاتی برای کلاس گذاشتن. آن را تورق کنید و ببینید مشی مواجهه‌ با فساد و خیانت چگونه باید باشد و کردارتان را بسنجید و در این تأمل کنید که چه نسبتی با نهج‌البلاغه دارید؟ و یادتان نرود که «تسامح در مبارزه با فساد، به نوعی هم‌دستی با فاسدان و مفسدان است.»


والعاقبة للمتقین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۰
علی سلیمانیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی