💠 سرابی که پیش پای ملت پهن شد
درست در روزهایی که مذاکره بر سر مسئلهی هستهای داغ بود و بازارِ بحث و جدل سیاسی پیرامون این قضیه گُر گرفته بود؛ حرفهای مهمی هم زده شد که مسموع واقع نشد. همه انگار سرشان گرم دعوای سیاسی بود و در این آشفتهبازار کسی نبود که این دغدغه را دنبال کند که فناوری هستهای، روی زمین برای امروز و آیندهی کشور چه آوردهای دارد. در این سیاستزدگی و بیدغدغگی بود که ضرورتها و نیازهای روز و آیندهی ما به فناوری هستهای تبیین نشد و فضای افکار عمومی به سمتی کشانده شد که نباید.
نبودند کسانی که برای ملت آیندهای را ترسیم کنند که در آن بود و نبود صنعت هستهای در زندگیشان ملموس باشد؛ اما کسی بود که رندانه بر سفرهی نیازهایی که تنه به تنهی مردم میزدند نشست و آبِ در دستشان را گل کرد و در عوض، سرابِ مذاکره را پیش روی آنان گشود و ماهیهای خودش را گرفت.
سیاستِ مقاومت در مسئلهی هستهای نتوانست خودش را در عرصهی زندگی مردم بازیابد و این عرصه از تلاشِ قابل ملاحضه خالی ماند؛ عرصهای که تکرار و اصرار رهبری هم نتوانست پای جریانِ انقلابی و اقلاً پای تشکلهای علمی و دانشگاهیِ این جریان را به این میدان باز کند؛ و ما ماندیم و پایی که در سیاست میلنگید.
به این حرفها دقت کنید: «صنعت هستهای برای یک کشور، یک ضرورت است. اینکه بعضی ازروشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که "آقا ما صنعت هستهای را میخواهیم چهکار کنیم" این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسها آمده بودند میخواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری میگفت ما این مادّهی بدبوی عَفِن را میخواهیم چهکار کنیم، بگذارید بردارند ببرند! این شبیه آن است. صنعت هستهای برای یک کشور یک ضرورت است؛ هم برای انرژی، هم برای داروهای هستهای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینهی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هستهای در دنیا، یک صنعت پیشرفته است، یک صنعت مهم است؛ این را هم بچّههای ما خودشان به دست آوردند؛ این انفجار ظرفیّتهای درونی و استعدادهای درونی بچّههای ما بود.» (آیتالله خامنهای | 1394/1/20)
و به این حرفها نیز: «اینکه میگوییم تحریم ظالمانه باید از بین برود بعضی ها چشمهایشان را زیاد نچرخانند! تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید. تا مسئلهی محیط زیست حل شود. تا اشتغال جوانان حل شود. تا صنعت جامعه حل شود. تا آب خوردن مردم حل شود. تا منابع آبی زیاد شود. تا بانکهای ما احیا شود.» (حجت الاسلام روحانی | 1394/3/17)
تلاشهای رهبری برای رساندنِ مسئلهی هستهای به زندگی روزمره و گره زدنِ آن به احتیاجات امروز و فردای کشور، چندان مورد التفات و اعتنای جریانِ انقلابی قرار نگرفت، اما در عوض جریانِ واپسگرای مقهورِ غرب، خوب توانست این خلاء را با کشاندنِ پای مذاکرات به سفرهی مردم و به نیازهای ملموسشان، و نشان دادنِ سرابی از آیندهی خوبِ تسلیم پر کند.
امروز در پسابرجام و در وضعیتی که بخش قابل توجهی از دستاوردهای هستهای را به «تقریباً هیچ» باختهایم، مسئلهی آب و شاید انرژی در نقطهی نزدیک به بحران قرار گرفته است. از اقتصاد و وضعیتِ بلبشویِ آن که بگذریم، و حتی اگر از عزتی که به باد دادیم هم صرف نظر کنیم، اگر تنها برای آب و انرژی روی حفظ صنعت هستهای پا میفشردیم، آیندهی این مسئله برای ما امروز شبیه یک بحرانِ فاجعهآمیز نمیبود.