سکوت و سقوط
بی بصیرتی، حب و بغض های ناسالم و دنیاطلبی، عواملی هستند که متاسفانه، امروز گریبان گیر برخی خواص جامعه شده اند.
خواصی که گاهی بسیار عوامانه تر از عموم، می اندیشند و عمل می کنند و به جای آن که پیش رو باشند از پیکره ی امت، فرسنگ ها عقب مانده اند.
روی سخن این نوشتار، تنها با خواصی است که خود را–لا اقل گاهی در زبان-در دایره ی انقلاب اسلامی و متعهد به آرمان های امام راحل–رحمه الله علیه-و در بیعت امام حاضر–مد ظله العالی-می دانند.و الا ما را با خواصی که در صف یزیدان اند و از بنی امیه، کاری نیست.
فاجعه ی حتک حرمت عاشورای امسال، حادثه ای نیست که نشود به آسانی آن را تمییز داد و حق را از باطل شناخت. لکن در این میان، آن چه بیش از همه موجب سکوت برخی خواص، از جمله آقای هاشمی رفسنجانی، پس از عاشورا شد، حب و بغض های ناسالم و...است.چرا که اگر آن فاجعه توسط ایشان محکوم می شد–که هیچ چاره ای هم جز آن نبود–لاجرم، فرزند محارب ایشان–که مع الاسف همواره و همواره در حمایت های همه جانبه ی پدر غرق بوده است-و نیز جبهه ای که ایشان در برابر منتخب ملت ایجاد نموده اند، محکوم می شدند، اما این آن نبود که مورد پسند ایشان واقع شود.
عاشورا می بایست، فدای زیاده خواهی و گستاخی آقازاده ای می شد، تا تحقق عینی کلام نورانی وحی را در فتنه نامیدن مال و فرزند، به تماشا بنشینیم. اگر چه پیش از این هم بارها شده بود که پدر، در برابر قانون شکنی و جسارت فرزندانش، کامی به اعتراض نگشوده و حتی از حمایت خود دریغ نورزیده بود، لکن حرمت شکنی عاشورا و هلهله و شادی و رقص و پایکوبی؛ و جسارت به ساحت مقدس امام حسین–علیه آلاف السلام-، گستاخی نسبت به ارزشمندترین میراث اسلام، یعنی قرآن کریم، حتاکی علیه اصلی ترین ثمره ی انقلاب اسلامی و رکن رکین ولایت فقیه و حمله به دلدادگان حضرت اباعبدالله، دیگر چیزی نبود که بشود در برابر آن حتی سکوت اختیار کرد.این بار، سکوت، معنایی جز سقوط نداشت.
امروز اگر چه، به مدد انفاس قدسی و ارشادات پیامبرگونه ی حضرت امام خامنه ای–روحی لک الفداء-جامعه به بصیرتی دست یازیده است که بسیاری از خواص را پشت سر گذاشته و در این روزگار فتنه، به نصرت امام خود شتافته است؛ اما با این همه، هیچ از رسالت خواص کاسته نشده و تکلیفی ساقط نگشته است.
اگر خواص را در بصیرت و هوشیاری، پیش تر و در پیروی از حق، پیش رو تر از عموم تعریف کنیم، باید گفت، امروز، برخی خواص، این خاصیت را از دست داده اند و اکنون عوامانی بیش نیستند.چرا که، امت راه خود را یافته است، لکن آنان هنوز در وادی حیرانی سرگردان اند و هنوز نتوانسته اند از میان دنیا و فرزند، و جبهه ی حق، حق را برگزینند
اگر خواص، امروز نتوانسته اند تشخیص دهند که باید به امامت اقتدا نمود، اقل کم تنها برای نجات خویش و نه سمت دهی به جامعه و فقط برای نجات خویش-، به امت اقتدا کنند.امتی که اقتدا به امام کرده است.و الا صف یزیدیان، پذیرای آنان خواهد بود.