گروه قائدین؛ فتنه ی خاموش
«سعی کنید که شما پرچم فتنه ها و نشانه ی بدعت ها نباشید و آن چه را که پیوند امت اسلامی به آن استوار است و پایه های طاعت بر آن پایدار است، بر خود لازم شمارید و به خدا ستم دیده وارد شوید نه ستم گر؛ و از گرفتار شدن در دام های شیطان و قرار گرفتن در وادی دشمنی ها بپرهیزید...»(1)
این توصیه ی امیرمومنان –علیه السلام- در روزگار فتنه است که در آن «تحکیم پیوند امت» و «پایه های اطاعت» را واجب شمرده و نسبت به قرار گرفتن در «دام شیطان» هشدار داده اند. قطع یقین آن چه موجب «تحکیم پیوند امت» در برابر هجوم بی امان فتنه خواهد شد، سکوت نیست؛ بل تبیین حقیقت است و شاید سکوت، «دام شیطانی» باشد که علی –علیه السلام- از گرفتار شدن در آن بیم داده اند.
پر واضح است که "سکوت" و یا "عدم شفافیت"، نه تنها گره فتنه را نخواهد گشود، بل که بر تعمیق و تداوم فتنه خواهد انجامید و گرهی دیگر بر ریسمان پر گره فتنه، خواهد افزود. علاوه از آن، اگر بتوان برای مفاهیمی چون "بی تفاوتی" و "بی طرفی" در مکاتب اومانیستی چون "لیبرالیسم" و امثال آن، که بر پایه ی منفعت طلبی شخص، بنا شده اند، جایگاهی یافت؛ اما در مکتب اسلام، "بی تفاوتی" و "بی طرفی" در برابر جبهه ی حق و جبهه ی باطل، هیچ محلی از اعراب نداشته و این دو دقیقاً و یقیناً در اردوگاه باطل جای خواهند گرفت.
***
این که چه می شود شماری از نخبگان و خواص، بی خاصیتی پیشه کرده، مهر سکوت بر لب زده و یا به کنج "عافیت طلبی" و به اصطلاح "مصلحت اندیشی" می خزند، خود بحثی است مبسوط که علل عدیده ای را بر آن شمرده اند –و باز هم محل بحث در آن فراوان است-، لکن چون این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش نیست، از آن عبور کرده و به پی آمدهای این گونه روی کرد می پردازیم. و اگر چه شاید در لابه لای آن هم بشود پاسخی برای این سوال یافت.
***
یقین ندارم تعابیری پون "نفاق جمعی" یا "نفاق گروهی" برای مفهوم "فتنه"، تعابیری صحیح باشند، اما بسیار روشن است که "نفاق" و "فتنه"، لازم و ملزوم یک دیگراند فتنه را می شود "تجلی یک نفاق جمعی و سازمان یافته" دانست. نفاق را هم در یک فرآیند زمانی، می شود به دو گونه ی "نفاق ابتدایی" و "نفاق تدریجی" تقسیم نمود؛ که به زعم نگارنده، "نفاق تدریجی" بسیار خطرناک تر خواهد بود. چرا که چرخش ها و کج روی های "آرام"، "خزنده" و "نامحسوس" نسبت به گذشته، مانع از آن خواهد شد که عمق انحراف، به درستی قابل درک باشد. و این "عدم درک درست" و مبتنی بر واقعیات، بر تاریکی فتنه، سایه خواهد افکند.
***
خواص یا نخبگان اجتماعی، رسالت تبیین صحیح شرایط و کمک به درک درست و واقعی و در نهایت رهیافت جامعه را بر گرده دارند و چنان چه پیش تر اشاره شد، کلاف سردرگم فتنه، زمانی در هم تنیده تر خواهد شد که این نخبگان، "سکوت" اختیار کرده و یا لب به سخنان "دو پهلو" بگشایند. البته از این که امروز بحمدالله، بصیرت جامعه، دیگر این نیاز را به خواص، به نیاز خواص به جامعه مبدل نموده است و امت، یک پارچه، دست بیعت در دست ولی خود داشته و در رکاب امام خود، منتظر جان فشانی اند، اگر بگذریم؛ اما این نوع روی کردها و عافیت طلبی ها، می تواند تنها و تنها معلول دو گزاره باشد: یا آن ها عاجز از تحلیل صحیح هستند و یا خود، نقش فتنه ای خاموش در درون را ایفا نموده و تنها در پی منافع خویش اند.
گر چه، گزاره ی نخست، یعنی عدم توانایی در تحلیل صحیح را به کلی رد نمی کنیم، اما به دلیل آن که تحلیل و نکته سنجی، از ملزومات نخبگی سیاسی و اجتماعی است، در وجود چنین گزاره ای، تردید، پررنگ تر از یقین خواهد بود. چرا که اگر جز این باشد، اطلاق عنوان "نخبه"، برای چنین کسانی یاوه ای بیش نیست.
اما در باره ی گزاره ی دوم، باید گفت، مروری بر تاریخ که در جای جای آن خواص خاموش و این چنینی، با عناوین مختلف و متعددی چون: اصحاب جدار، قائدین، واقفین و ... وجود داشته اند، شک ما را در باره ی این احتمال به سوی یقین خواهد برد و این پرسش را در ذهن پدیدار خواهد نمود که "آیا گروه قائدین و فرونشستگان در برابر هجوم فتنه، خود عاملی برای فتنه در درون نیستند؟!" و این سوال را بی پاسخ خواهد گذاشت که "این فتنه ی خاموش و این دمل چرکین، کی سر باز خواهد نمود؟".
------------------------------------------
پی نوشت:
*. فرازی از خطبه ی 151 نهج البلاغه. (مطالعه ی کامل این خطابه ی امیر المومنین –علیه السلام- که در باره ی فتنه، آینده ی فتنه و تکلیف در زمانه ی فتنه، ایراد شده است، یقیناً خالی از لطف نخواهد بود.)