💠 فاتحانِ در گهوارهٔ قدس
امام که عزم نهضت کرد، تنها بود. این را میشود از همین فهمید که کسی مثل طیب حاجرضایی که از اوباش کودتای ۲۸ مرداد بود، غیرتش تنهایی حاجآقا روحالله را نکشید و آمد پای کار نهضت.
در این حال و هوا، وقتی شبانه میریزند توی خانهٔ امام و دستگیرش میکنند، از او میپرسند: «تو که جلوی شاه میخواهی بایستی، پس سربازانت کو؟» و جواب میشنوند که «سربازانم در گهوارهاند.»
انصافاً جواب عجیبی است! آخر سرباز را چه به گهواره؟! اما دیری نکشید که این حرف عجیب، تعبیر شد و کودکانِ خفته در گهوارههای سال ۴۲، بساط طاغوت را برچیدند.
شاید جملهٔ «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید» هم همانقدر عجیب به نظر برسد؛ اما چرا عجیب باشد وقتی امروز نسلی در فلسطین میبینیم که مقاومت، با گوشت و خونش آمیخته است و مرگ در نظرش بازیچهایست مثل بازی هر روزهٔ کودکان؟
و چه جای عجب است اگر چنین وعده شود؛ که ما هم عشق به قدس را به فرزندانمان مینوشانیم و گهوارههایشان را به هوای آزادی فلسطین میگردانیم و برای آن موعود مبارک و آن مبارزهٔ نهایی آمادهٔشان میکنیم.
شاید فاتحان قدس هم امروز در گهوارههایشان خوابیدهاند.