"می خواستم از نهج البلاغه سخن بگویم... اما به اقتضای حال و موقعیت، منصرف شدم... به یاد آوردم این سخن معروف مارکس را که گفته است: دین افیون توده هاست. سخنی که مارکس در باب دین گفته هر چند تمام حقیقت نیست، اما بخشی از حقیت است. دین در حکومت های دینی نه تنها افیون توده هاست - آن چنان که مارکس گفته - بلکه من می افزایم علاوه بر آن که افیون حکومت ها هم هست..."*
صاحب این تعابیر که گویای باور درونی تجدیدنظرطلبان (اصلاح طلبان سابق) و اپوزیسیون نظام است، هاشم آغاجری است. او که در توهین به دین، مقدسات، قرآن و ائمه ی اطهار (علیهم السلام) کم نگذارده است، وقتی با زشتترین و وقیحانه ترین واژگان، روحانیت، آیات عظام و مراجع تقلید را مورد هجمه ی خود قرار داد و مردم متدین را به دلیل تقلید از مرجع، میمون قلمداد کرد - که من حتی از نقل آن ها شرم و اکراه دارم - گویی که از عمق وجود اصلاح طلبان و دشمنان نظام خبرداد؛ به گونه ای که شاید بشود گفت هیچ یک از چهره ها، احزاب و تشکل های اصلاح طلب، رسانه های و مطبوعات زنجیره ای، گروهک های معاند و ضد انقلاب، رسانه های غربی و حتی دولت های استکباری، نماند که از وی اعلام حمایت نکرده باشد.
مقصود از بیان این ها، پردازش به این مسئله نیست، بلکه هدف ترسیم زمینه ی ذهنی و باورهای جریان مقابل نظام است.
جالب است وقتی رسانه ها و کسانی که بر لامذهبی خود می بالند، آموزش نماز می دهند و کسانی که دین را افیون توده ها و حکومت ها می دانند، تشویق به سر دادن شعار الله اکبر می کنند و از شهادت - که روزی آن را مساوی با فرهنگ خشونت می دانستند - سخن می رانند؛ نشان گر آن است که هنگامی که احساس می کنند این ها را هم می شود ابزار و بازیچه ی خود قرار دهند، از آن ابایی ندارند و وقتی می خواهند در برابر علی (علیه السلام) بایستند، لاجرم معاویه وار، قرآن به نیزه می گیرند.
نماز، الله اکبر، شهادت، نمادهای مذهبی و ... هم می توانند جزوی از اسلام امریکایی باشند و دشمنان دین و ملت و نظام، نه تنها از این گونه اسلام هراسی ندارند، بلکه در ترویج آن هم می کوشند.
وقتی کسانی که نه تنها علیه روحانیت و مرجعیت، که حتی علیه دین هم بارها و بارها موضع گرفته اند از کسانی چون منتظری با عنوان "قائد مجاهد حضرت آیت الله العظمی منتظری حفظه الله" یاد کرده و از او تمجید می کنند، وقتی رسانه ها و مطبوعات حامی آغاجری، هر از گاهی به بهانه ی انتقاد برخی ها از امثال منتظری و صانعی و ... تیتر اول خود را با عناوینی چون توهین به مراجع(!!!) آذین می بندند اما خود از توهین به هیچ کس و هیچ چیز، از مرجعیت گرفته تا مقدسات دینی و قرآن و معصومین، ابایی ندارند، این امر به عینه اثبات می شود که اسلام امریکایی نه تنها نیاز به نماز و الله اکبر و شهادت دارد، بلکه حتی نیاز به شیخ،حجت الاسلام و آیت الله امریکایی هم دارد.
آیت الله هایی که نه تنها در میان همراهانشان و آن ها که به فراخور شرایط و بر حسب نیازی از آنان تمجید می کنند، قدر و منزلتی ندارند، بلکه پس از آن که به مقصودشان نایل شدند، آنان را چون دستمالی کهنه دور می اندازند. و این شیوخ به قدری ساده لوح هستند که خود را ملعبه ای برای سکولارها و لائیک ها قرار داده اند و از این که بی اراده در اختیار دین ستیزان قرار گرفته اند، خرسندند. شیوخی که جون ابوموسی اشعری اگر مراد را در آن دیدند که روز روشن را شب تار و شب ظلمانی را روز بنامند همان خواهند کرد. بازیچگانی مه چونعروسکان خیمه شب بازی، زمام خویش را به بازیگردانان سپرده اند.
سید علی مسیحا
--------------------------
پی نوشت:
* - هاشم آغاجری، هفته نامه ی عصر ما، ۲۶/۵/۷۹