امروز خانمی ناشناس از «دارالقرآن خانهی کارگر» تماس گرفته که «من وکیل آقای محجوب هستم و میخواهیم از شما شکایت کنیم و تا کار به جاهای باریک نکشیده و پروندهی کیفری برایتان تشکیل نشده بیایید و عذرخواهی کنید؛ که اگر کار به اینجاها بکشد، خیلی به دردسر خواهید افتاد.» یعنی رسماً تهدید کرده که حقتان را خوردهایم هیچ، بیایید از ما عذر هم بخواهید!
قدیمها وقتی کسی خلافی میکرد، یا حقی از کسی ضایع مینمود و یا کلاه کسی را برمیداشت، اگر از گناهش خجالت هم نمیکشید و در صدد جبرانش برنمیآمد، اقلا در این حد رو نداشت که بردارد و به طرف زنگ بزند و تهدیدش کند که قرار است ال کنیم و بل کنیم و آن وقت شما به دردسر خواهید افتاد، پس بیایید و عذر بخواهید!
گفته است که موکلش آدم مهمی است(!!!) و با پستهای ما در فضای مجازی، شخصیتش مخدوش شده. آنچه واضع است این است؛ چیزی که شخصیتِ ایشان را مخدوش کرده، تشکیلاتی است که دارد این و آن را با عنوان مقدس قرآن و نام مظلوم کارگر استثمار میکند و حقشان را بالا میکشد و یک لیوان آب هم رویش؛ و آخرسر هم میگوید «دستتان که به جایی بند نیست، بروید هر کاری خواستید بکنید.» کسی که آبروی او را مخدوش کرده، خودش هست و کسانی که از او پول میگیرند تا برایش کار کنند ولی به جای درست کار کردن و درست کردن کارها، به فکر حقکُشی و تهدید افتادهاند. برای آنکه تهدیدش را هم قویت کند میگوید من وکیل خیلی از نمایندگان مجلس هستم، یعنی که بترسید از ما که دستمان به هر جایی که فکرش را بکنید بند است!
اینکه چند پست ما در فضای مجازی توانسته به قول آن وکیل، «شخصیتِ مهمِ» ایشان را مخدوش کند، جای مباهات و شکر دارد که الحمدلله روشنگریهای کمبضاعتِ ما، مزد خلوصش را گرفته و برکت پیدا کرده و به ثمر نشسته است. اتفاقاً هدفِ ما هم از بیانِ مسائلی که در «دارالقرآن خانهی کارگر» میگذرد، عیان کردن واقعیاتی است که آنجا در پوشش قرآن در حال وقوع است، بلکه بتوانیم دامان قرآنِ معظم را از این لکه بزداییم.
وکیل جناب محجوب از ما خواسته است که بیاییم و تا کار به جاهای باریک نکشیده عذربخواهیم! ما از چه چیز باید عذر بخواهیم؟ از دادی که طلب کردهایم؟ یا از حقایقی که گفتهایم؟ ما از وعیدی که آن وکیل داده استقبال میکنیم و اتفاقاً حرفهای بسیاری برای گفتن داریم که جز در جاهای باریک، قابل طرح نیست.
و به قول ناصر خسرو: آیینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آیینه شکستن خطاست
+ در اینباره بخوانید: 1 2 3