تغییر مناسبات سیاسی و فتح ساختار قدرت توسط انقلابیها؛ منابع، امکانات، موقعیتها و بسیاری از امتیازاتِ موجود در حاکمیت را در اختیار آنها قرار میدهد. گو اینکه بعد از پیروزی، انقلابیها بیش از همه با خطر رانت مواجه میشوند و این یعنی که آغازِ پیروزی، نقطهی اصلی شکست هم هست.
رانت یعنی واگذاری امکانات، فرصتها، موقعیتها و امتیازات ویژه به اشخاص و جریاناتی خاص؛ و این ویژهخواری که همهی انقلابیهای مرتبط با مناسبات قدرت را تهدید میکند، از سطوح، تعاریف و میزانی متفاوت برخوردار است. گاه یک رانت، حتی احساس رانت بودن را هم نمیدهد و این حقانگاشتنِ ویژهخواری، خطرش از دیگر انواع آن بیشتر است. اگر از همان اول با این ویژهخواریها برخورد نشود و این جریانِ در ابتدا آهستهی رانت ادامه یابد، تثبیت و ما را به همان بلایی دچار میکند که عرض شد؛ رفتهرفته رانت به یک حقِ مسلم تبدیل میشود.
فریفتهی زرق و برقِ قدرت و ثروت شدن و طمعورزی بر امکانات و فرصتهای به دست آمده، نقطهی آغازِ انحراف و شکست برای یک فرد انقلابی است. اینجاست که یک عنصر انقلابی روند تبدیل شدن به یک انگل طاغوتی را شروع میکند، اما این انگلِ ضدانقلاب، اینبار پوستینی از انقلابیگری هم بر تن دارد.
تثبیت ویژهخواری از میانِ انقلابیهای در ابتدا پابرهنه و عدالتخواه، طبقهی جدیدِ اشراف –چه به لحاظ اقتصادی و چه سیاسی- را بازتولید میکند که به مراتب از اشرافِ طاغوتی خطرناکتراند. مقابله با این طبقهی نوکیسه، که انقلاب را ارث خود و خاندان خود میدانند، به شدت سخت است. اینجاست که انقلاب از دورن با معارضانی مواجه میشود که برند انقلابیگری دارند، اما در اصل، کارگزار طاغوتاند و عناصری ضدانقلاب.
انقلاب اسلامی امروز دچار بخشی از این اشراف شده که روزگاری –اقلاً در ظاهر- علیهِ کسانی چون خودشان در دستگاه طاغوت شوریدهاند اما ویژهخواریها آنان را آرام آرام بدل به عناصری ضدانقلاب کرده که بی سر و صدا در لایههای حکومت جا خوش کردهاند و دارند ریشهی انقلاب را میجوند و میپوسانند. گفتمانهای معارضِ موجود در درون حاکمیت هم که امروز بر بخشی از مدیرانِ نظام سایه انداخته است، از آنِ این طبقهی نوکیسه است.
طبقهی جدید اشراف، علاوه بر رخنهاش در حاکمیت و ویژهخواریِ سیاسی و اقتصادی، در صدد تغلبِ گفتمانی بر انقلاب اسلامی است. این طبقه، برای تثبیت بیشترِ خود در درون حاکمیت، به تعریف جدیدی از مفاهیم انقلاب و انقلابیگری پرداخته و ضمن حفظ صورتِ جمهوری اسلامی، سیرتش را دچار دگردیسی خواهد کرد؛ همچنان که مدتهاست میکند. این طبقه نمیتواند نسبتش را با عناوینی چون انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی انکار کند و ابدا هم دنبال این نیست، چرا که شیشهی عمرش به این وابسته است، اما دنبال پوساندن اساسی توامان عملی و معرفتی انقلاب است؛ کاری که در آن چندان هم ناموفق نبوده است.