مسئولان و دستگاهها هیچ شانی جز خدمت
به مردم ندارند و گماشته شدهاند تا خدمتگزار خلق باشند و امور آنان را تمشیت نمایند، و در ازای این نوکری، از منابع عمومی اجرت دریافت کنند. مسئولیت هم به
همین نوکری است که محترم است؛ و متصدیان مناصب حکومتی باید در معرض نظارت عامه و زیر
ذرهبین مردم قرار بگیرند و پاسخگوی کردهها و ناکردههایشان در برابر ولینعمتان
باشند و الا هیچ احترامی ندارند و مورد اتهام خواهند بود.
اگر متصدیان مناصب خدمتگزاری، نوکریشان
را فراموش کنند و یا دچار این توهم شوند که دارای منزلتی فراتر بر ولینعمتانشان
هستند، آن وقت دچار خطاهای فاحشی خواهند شد که با فلسفهی مسئولیت به کلی متناقض
است؛ کما اینکه در بسیاری از موارد، چنین شده است.
یکی از نشانههای تغییر ماهوی مسئولیت،
عدم تحمل هر انتقادی است. اینکه مسئولین و دستگاهها، هیچ حقی برای مردم از بابت نظارت
و انتقاد و اقامهی فریضهی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به صاحبان مناصب قایل
نیستند، و در برابر انتقادات و مطالبات بحق، به جای اصلاح خود و جبران اشتباهات،
دست پیش میگیرند و اهرمهایی را برای تحت فشار قرار دادن و ستاندن این حق از ولینعمتانشان به کار میبندند،
نشان میدهد از شانِ نوکری عدول کردهاند و برای خود حق اربابی و آقابالاسری بر
مردم قائل شدهاند.
اقدام قضایی علیه منتقدان و رسانهها و
فشار برعدالتخواهان، اهرمی است برای بالابردن هزینههای نقادی و مطالبهگری از
مسئولان، که دیگر کسی جراتِ گفتنِ «بالای چشمتان ابروست» را هم به مسئولان نداشته
باشد تا با بستن دهان هر پرسشگر و به دور از چشم مردم، حضرات ارابهی
مسئولیتشان را به هر سوی که دوست داشته باشند برانند.
شکایت عجیب دانشگاه علوم پزشکی تبریز از
یک رسانهی مستقل، به دلیل انتشار فیش نجومی رئیس و تعدادی از معاونین آن دانشگاه،
به جای کنارهگیری و جبران خسارتی که بر بیتالمال تحمیل شده است، و یا شکایت
ادارهی کل بهزیستی آذربایجانشرقی از همان رسانه به دلیل مصاحبه با یک معلول و
مطالباتی که او مطرح کرده و یا شکایت شهرداری تبریز از همین رسانه به دلیل بررسیِ
مستدل اعتبار نشانهای دریافت شده از جانب شهرداری از همایشهای مختلف داخلی و
خارجی، و شکایت از یک فعال رسانهای دیگر به دلیل انتشار عکسی از درب مخفیِ مدیران
شهرداری تبریز در اینستاگرام برای حضور نیافتن در میان مردم و مراجعین، از نمونههای
اخیری است که حکایت از دست پیش گرفتن به جای پاسخگویی و اصلاح، و انتقادناپذیری
مطلق این مسئولان دارد.
غلظت انتقادناپذیری در حدی است که دستگاههای
عریض و طویل، حتی از یک پست انتقادی اینستاگرامی و تلگرامی نمیگذرند و به جای
صرفِ امکانات و نیرو برای حل مشکلات عدیدهی مردم و اصلاح امور، این امکانات را برای
بستن دهان مردم مصروف میکنند.
موجِ جذب اصحاب رسانه و ارباب جراید به
تعدادی از دستگاهها در سالهای اخیر، اهرم دیگری است که این دستگاهها برای خاموش
کردن صدای نقد به کار بستهاند.
آنچه این رویهها پیش آورده است، تبدیل
رسانه به موجودی بی خاصیت و هدایت آن به سمت مدیحهسرایی مسئولان و چشم بستن بر
اشتباهات و بیعدالتیهایی است که ریشههای رسته از خون چندصدهزار شهیدِ جمهوری
اسلامی را با خوشاشتهاییِ تمام میجوند.